۱۳۹۳ اردیبهشت ۸, دوشنبه

"من روحانی هستم" در گفتگو با تحلیل گران فیلمی برای نشان دادن بی ثباتی رئيس دولت


"من روحانی هستم"، فیلمی که از بهمن ماه سال گذشته در برخی دانشگاهها اکران شده، پس از موضع گیری روز گذشته علی لاریجانی که سازندگان فیلم را متهم به تحریف تاریخ کرده، مورد توجه رسانه ها و محافل سیاسی قرار گرفته است. مرضیه نبوی که با پشتوانه گروه شفق این فیلم را ساخته به خبرگزاری مهر گفته است که این فیلم روایتی از ۵۰ سال زندگی سیاسی حسن روحانی و براساس خاطرات هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی ساخته شده است.
اما منتقدان این فیلم می گویند که هدف سازندگان فیلم تخریب حسن روحانی است؛ فیلمی که به نقش حسن روحانی در اجباری کردن حجاب، سخنرانی او در میان حامیان حکومت چند روز پس از واقعه کوی دانشگاه ۷۸، مخالفت اش با میرحسین موسوی در زمان نخست وزیری، نقش او در ماجرای مک فارلین و در مذاکرات هسته ای ایران و غرب می پردازد. منتقدان می گویند ارائه تصویری یک سویه از کارنامه سیاسی حسن روحانی با هدف جنگ تبلیغاتی و روانی علیه او و دولت اش صورت گرفته است.
امیر محبیان، روزنامه نگار و تحلیل گر سیاسی در مصاحبه با "روز" هدف سازندگان این فیلم را نوعی جنگ روانی می داند و می گوید: از لحاظ مدیریت برداشت به گمان من کسانی که این فیلم را تهیه کرده اند - البته من فیلم را کامل ندیده ام اما با اجمالی که شنیده ام - دو هدف دارند؛ یک هدف اینکه به نیروهای انقلابی بگویند آقای روحانی استحاله شده، یعنی نیرویی بوده که مواضع انقلابی داشته ولی به مرور هر چه به سطح قدرت، یعنی ریاست جمهوری نزدیک تر شده دیدگاه هایش تغییر کرده، لذا ثبات اصولی نداشته. از آن طرف خواسته اند به حامیان یا بدنه اصلاح طلبی که از وی حمایت می کنند این پیغام را بدهند که در واقع او شخصیت دیگری داشته و لذا قابل اطمینان نیست. این اختلاف دیدگاه هایی که وجود دارد جدی است. به عبارتی یک جور به رخ کشیدن تفاوت دیدگاه و دگرگون شدگی آقای روحانی، یک جور عدم ثبات در مواضع یا قدرت گرا بودن را به مخاطبین القا می کند که به هر صورت ایشان مواضع متناقضی می گیرد.
او می افزاید: من به گمان ام کسانی که این فیلم را مدیریت کرده اند این چنین اهدافی را در ذهن داشتند و می خواهند یک تصویری به وجود بیاورند؛ تصویری مبنی بر اینکه اساسا آقای روحانی مواضع اش تابع و برای کسب قدرت است و ثباتی در دیدگاه هایش ندارد و الان که سخن از اعتدال می گوید پیش از این مواضع تند رادیکالی را اتخاذ کرده. مخاطبین اش هم در اینجا اصلاح طلبان هستند. از آن طرف اگر نظام آقای روحانی را تحمل کرده یا می پذیرد به دلیل مواضع انقلابی است که الان برای کسب قدرت دگرگون شده. مخاطب این بخش هم نیروهای انقلابی است. به عبارت دیگر می خواهند تصویر عدم ثبات در مواضع را به چهره آقای روحانی الصاق کنند.
آقای محبیان در پاسخ به این سئوال که فکر می کنید در چنین تصویرسازی موفق خواهند شد و اساسا دغدغه جامعه الان چنین مسائلی است؟ می گوید: اساسا در عملیات روانی نوعی تخریب موریانه وار صورت می گیرد، یعنی در هر حرکت تبلیغی و حرکتی که در عملیات روانی رخ می دهد، بخشی از تصویر موجود فرد مخدوش می شود. هیچ چیزی از بین نمی رود. تصویری که رقبا به وجود می آورند اگر پاسخ داده نشود یا برنامه ای هوشمندانه در مقابل اش طراحی نشود در بخشی از اذهان نشست پیدا می کند و در دراز مدت در موضع گیری های مردم تاثیر می گذارد. درست است دغدغه کنونی مردم این نیست ولی به هر صورت این دیدگاه مخاطبینی دارد و اثرات خاص خودش را می گذارد. و مجموعه رفتارهایی از این دست به مرور تصویر جدیدی را به وجود می آورد. در مقابل عملیات روانی دو کار ممکن است: یکی اینکه فرد منفعلانه بنشیند و با این تصور که چون این صحبت ها حقیقت ندارد یا اصالت ندارد کم کم از بین می رود. این تصور کاملا غلط است و ما در تاریخ شاهدیم که حتی غلط ترین دیدگاه ها به مرور توانسته در عملیاتی روانی بهترین دیدگاه ها را ازمیدان به در بکند. بنابراین در مقابل عملیات روانی که صورت می گیرد باید فعال و با مدیریت برداشت دقیق عمل کرد. بی برنامگی در اینجا به معنای برنامه ریزی برای شکست و در واقع اقدام علیه خود است.

فیلمی با ماهیت غیراخلاقی
احمد شیرزاد، عضو جبهه مشارکت و نماینده سابق مجلس اما معتقد است چنین فیلم هایی به دلیل ماهیت غیراخلاقی شان منجر به منزوی شدن سازندگان آن خواهند شد. او در مصاحبه با "روز" می گوید: این فیم بیشتر شاید می خواهد قشر جوانی که حامی دولت روحانی هستند را هدف قرار دهد. و بخشی از مخاطبان فیلم، اصلاح طلبان هستند بخش دیگری هم ممکن است برگردد به اصولگرایانی که از آقای روحانی حمایت می کنند. در مجموع هدف تخریب چهره آقای روحانی است و به غیراخلاقی ترین شکل هم این کار صورت می گیرد. البته من فکر می کنم که نه آقای روحانی و نه هیچ شخصیت سیاسی دیگری از اینکه گذشته اش واکاوی شود - به شرطی که دروغ پردازی صورت نگیرد- و از اینکه گذشته اش مورد نقد قرار بگیرد نباید هراسی داشته باشد. ولی بحث اساسی این است که وقتی همه اینها را کنار هم می گذاریم یک سئوال خیلی جدی وجود دارد؛ همان که به زبان عامیانه می گوییم خب که چی؟ و این نکته مهم است. آنچه که سازندگان فیلم قادر به پاسخگویی نیستند. همه اینها را وقتی می گویید خب آخرش که چی؟ که روحانی دارد دروغ می گوید یا اصلاح طلبانه رفتار نمی کند یا روحانی آنطور که می خواهد مسائل ما با قدرت های جهانی را حل کند نمی کند یا می کند؟ هیچ نتیجه گیری مشخصی اینجا وجود ندارد.
او می افزاید: مجموعه اصلاح طلبانی که پشت سر آقای روحانی قرار گرفتند تصورشان این نبود که باید از کسی حمایت کنند که از شکم مادر، اصلاح طلب زاییده شده باشد و در گذشته اش هم هیچ نکته مورد انتقادی نباشد. مگر آقای هاشمی رفسنجانی در گذشته مورد هجوم خود اصلاح طلبان نبود؟ یکی از دعواهای بخشی از اصولگرایان با ما این بود که شما در گذشته با هاشمی دعوا داشتید حالا چی شده که حامی هاشمی شده اید؟ جواب ما این بود که نکته روشنی است ما نه پیمان دشمنی ابدی با کسی داریم و نه پیمان دوستی ابدی، مهم این است که در جهت پیشبرد اهداف اصلاح طلبانه مردم ایران چه کسی می تواند موثر واقع شود. وقتی روحانی می آید پیمان می بندد و به اصطلاح وارد این عمل می شود می توانیم یک ارزیابی بکنیم و ببینیم واقعا جدی است یا نیست. اگر حس کنیم می خواهد ما را بازی دهد سعی می کنیم بازی نخوریم اما وقتی می بینیم کسی جدی آمده و می خواهد روی مجموعه اهداف اصلاح طلبان کار کند آن چیزی که ته اش می ماند فوق فوق اش ابهام های تاریخی است. در نهایت اینکه افرادی در گذشته نظرات دیگری داشتند حالا نظرات دیگری دارند. عرض کردم نمونه برجسته اش خود آقای هاشمی است. مگر وقتی ما آمدیم در این دوره اخیر از آقای هاشمی حمایت کردیم و قصد همه اصلاح طلبان این بود که آقای هاشمی رای بیاورد و جبهه متحدی ایجاد بکنند، مگر هیچ کدام نمی دانستند آقای هاشمی در گذشته به شدت علیه اصلاح طلبان عمل کرده؟ همه این را می دانستند ولی بحث این است که حالا چه خبر است و الان در صف آرایی که وجود دارد آن شخص چگونه عمل می کند. آقای روحانی هم همین طور. ما هیچ وقت کتمان نمی کنیم که آقای روحانی کاندیدای اولیه اصلاح طلبان نبود، ابتدا آقای خاتمی بود و بعد هم آقای رفسنجانی. اصولا آقای روحانی با برنامه و هدایت اصلاح طلبان کاندیدا نشد. حتی آقای عارف هم همین طور. او با تشخیص خود و دوستانش وسط آمد. مجموعه اصلاح طلبان با ۸ کاندیدا مواجه بودند که دو نفر از آنها مشخصا مواضع اصلاح طلبانه گرفتند و با این گروه اجتماعی خودشان را عجین کردند. آقای روحانی هم بین این دو نفر وضعیت مناسب تری به لحاظ کسب آرا داشت و اصلاح طلبان پشت او قرار گرفتند و تا حالا هم پشیمان نشده اند. بنابراین عمده هدفی که این فیلم تعقیب می کند این است که این فضا را بشکند که من با شناختی که از بچه های ایران دارم کاملا برعکس خواهد بود.
آقای شیرزاد معتقد است که این فیلم در عوام جامعه مورد توجه قرار نخواهد گرفت و از سوی دانشجویان و فعالین سیاسی هم با بی اعتنایی مواجه خواهد شد: این شیوه به دلیل ماهیت غیراخلاقی و زشتی که این طور کارهای افشاگرانه دارد کاملا به منزوی شدن تهیه کنندگان این فیلم و گروههای سیاسی حامی این نوع روش ها منجر خواهد شد. باور بفرمایید درمیان عوام جامعه که خیلی نسبت به این چیزها توجهی ندارند، در بین دانشجویان، فعالین سیاسی و کسانی هم که در فضای مجازی هستند، من فکر می کنم خیلی با بی اعتنایی نسبت به این مساله مواجه خواهد شد چون اصولا اینها چیز خیلی عجیبی را کشف نکرده اند که مثلا بگویند آقای روحانی روی حجاب اجباری اقداماتی داشته. مگر خود اصلاح طلبانی که ۷۶ آمدند به میدان، اول انقلاب همه خیلی رفتار دموکراتیک مآبانه ای داشتند؟ اینطور نبود همه بچه های انقلابی داغ اول انقلاب ولی بچه های صادقی بودند و بعد از مدتی وقتی حس کردند روش های تند انقلابی مورد حمایت جامعه نیست تفکر و روش های عملی شان را اصلاح کردند. ولی این اصولا خیلی امر عجیبی نیست. در مورد بچه های اصلاح طلب هم نگاه کنید اول انقلاب ممکن است رفتار تندی داشته اند. حالا اگر کسی جرمی مرتکب شده که نیاز به پیگیری قضایی دارد همیشه می شود ادله ای برد و شکایت کرد. ولی اگر موضع گیری های اجباری یا مدیریت های تند بوده که قابل تقبیح است اما جنبه دادگستری ندارد. فرد نشان می دهد که رفتار فعلی اش کاملا با رفتار گذشته اش متفاوت است. 

در مصاحبه با دو حقوقدان بررسی شد تخلفِ قاضیِ پرونده ریحانه جباری


نام ریحانه جباری این روزها بسیار برده می‌شود؛ دختر جوانی که با سپری کردن ۷ سال در زندان به اتهام قتل یک مرد متاهل، اکنون در آستانه اعدام است و فاصله چندانی با چوبه دار ندارد. تلاش‌های بسیاری از سوی هنرمندان و فعالان مدنی برای نجات ریحانه و کسب رضایت از خانواده مقتول صورت گرفته که تاکنون نتیجه نداده است. ریحانه و وکلایش می‌گویند که قتل مرتضی سربندی، پزشک و کارمند سابق وزارت اطلاعات به دلیل دفاع از خود در مقابل تجاوز بوده است؛ اصطلاحی که در قانون تحت عنوان دفاع مشروع مطرح است اما این ادعا توسط مراجع قضایی در تمام مراحل بررسی رد و ریحانه به اعدام محکوم شده است.
به تازگی قاضی صادر کننده حکم اعدام برای ریحانه که اکنون بازنشسته شده، در مصاحبه‌ای جنجالی مواردی را نسبت به ریحانه عنوان کرده که باعث تعجب و اعتراض خانواده متهم و وکیل سابقش شده و در فضای مجازی هم مخالفت‌هایی برانگیخته است. قاضی حسن تردست در مصاحبه با روزنامه قانون، به مسائلی شخصی زندگی ریحانه اشاره و در مورد مسایل اخلاقی و رفتاری او که به نظر نمی‌رسد ربطی به پرونده داشته باشد، قضاوت و نتیجه‌گیری کرده است. برای اطلاع از درستی یا نادرستی اقدام قاضی پرونده، نظر دو وکیل دادگستری و حقوقدان را جویا شده‌ایم.
کیانوش رزاقی، وکیل دادگستری در گفت‌وگو با "روز" عنوان می‌کند که "واكنش دستگاه قضایی آن هم از زبان قاضی پرونده برای من به عنوان یك حقوقدان، قابل فهم نیست."
او توضیح می‌دهد: "قاضی تحت هیچ شرایطی حق ندارد بر خلاف وجدان قضایی خود اسرار پرونده، به ویژه در مورد مسائل خلاف عفت عمومی را علنی كند. این درست كه تصویری كه عده‌ای از این ماجرا ساخته بودند غیرواقعی بود اما واكنش به این فضای غیر واقعی، كار خانواده مقتول و وكیل ایشان بود نه یك قاضی."
به اعتقاد این حقوقدان مصاحبه قاضی پرونده و " تایید برخی رفتارهای غیراخلاقی مقتول توسط قاضی، نمك تازه ای به زخم اولیای دم پاشید و در واقع امید برای بخشش را باز هم کم كرد. یعنی دستگاه جمهوری اسلامی عملاً به یك طرف دعوا تبدیل شد و هر دو طرف فقط در عمل شانس زنده ماندن ریحانه را كم كردند تا از خود در برابر اتهامات طرف دیگر دفاع كنند!"
به اعتقاد کیانوش رزاقی، باید به تفاوت كار حقوق بشری با كار سیاسی توجه داشت؛ در كار سیاسی سركوب رقیب به هر قیمت و با هر وسیله ای اهمیت دارد اما در كار حقوق بشری نجات یك جان به هر طریق ممكن. او اضافه می‌کند: "به نظرم موضوع پرونده خانم جباری نمونه ای بارز از خلط این دو موضوع در فضای حقوق بشری ایرانیان است. یك فعال حقوق بشر باید دقیقاً بررسی نماید و ببیند كدام راه بیشتر احتمال دارد كه به حفظ جان ریحانه ختم شود. در این پرونده طرح اتهاماتی غیرقابل اثبات نسبت به مقتول، كاملاً به ضرر ریحانه تمام شد. واكنش خانواده مقتول به این اتهامات اثر طبیعی این كار بود و متاسفانه امیدها برای بخشش ریحانه را كمتر كرد."
همچنین عبدالله سمامی، وکیل پایه یک دادگستری به روز می‌گوید: "چه قبل از تصمیم‌گیری وچه بعد از آن، قاضی هیچ‌گونه حقی در افشای محتویات داخل پرونده ندارد. بعد از قطعی شدن حکم وکلای طرفین یا خود طرفین این حق را دارند ولی قانون این اجازه را به قاضی نمی‌دهد. چرا که قاضی امین پرونده است و به هیچ عنوان حق چنین کاری را ندارد."
به طور مشخص‌تر از این حقوقدان درباره امکان افشای جزئیاتی در خصوص زندگی شخصی و خانوادگی متهم می‌پرسم که پاسخ می‌دهد: "وقتی که قاضی مجاز نیست جزئیات و اطلاعات پرونده حقوقی را در اختیار رسانه‌ها قرار بدهد مطمئنا مسائل خانوادگی یا امور شخصی را هم نمی‌تواند بازگو کند. قاضی به هیچ وجه نباید اسرار طرفین را فاش کند."
اما قاضی این پرونده اکنون بازنشسته است، ولی طبق نظر سمامی بازنشستگی او نیز تفاوتی در اجازه داشتن برای افشای این اطلاعات نمی‌کند.
این وکیل دادگستری در توضیح تبعات چنین اقدامی می‌گوید: "اتفاقاتی که می تواند بیفتد و پرونده به صورت اخلاقی مختومه شود تحت تاثیر قرار بگیرید.در این موارد و حتی در پرونده‌های کم اهمیت‌تر، نباید اسرار پرونده و جزئیات آن از سوی قاضی فاش شود. از آثاراین کار می تواند این باشد که مانع توافق طرفین شود. قاضی امین پرونده است؛ ممکن است بسیاری از اطلاعات جزئی اشخاص و خانواده‌ها در داخل پرونده مطرح شده باشد و هرگز قاضی حق ندارد این مسائل را طرح و افشا بکند."
به گفته او، رعایت نهایت احتیاط در پرونده‌هایی که با جان افراد سر و کار دارد، الزامی است تا اظهارنظرهای این چنینی، بر تصمیم‌گیری و تلاش طرفین پرونده تاثیر نگذارد.

مصاحبه جنجالی قاضی و پاسخ مادر ریحانه
حسن تردست، قاضی‌ای که حکم قصاص ریحانه را صادر کرده و اکنون در دوران بازنشستگی است، در مصاحبه اخیر خود گفته: "اگر خانم جباری بر خلاف تعلیمات وکلای سیاسی‌منش خود(که با خوراک این‌گونه پرونده‌ها زمینه پذیرش پناهندگی سیاسی برای خود فراهم کرده‌اند)، ازخود صداقت نشان می‌داد و می‌گفت که در شرایط روحی وروانی سخت دچار اشتباه شده واز کرده خود اعلام پشیمانی وطلب بخشش می‌کرد، مانند خیلی از پرونده‌ها می‌توانست رضایت اولیای دم را که دارای تمکن مالی هستند بگیرد."
او همچنین این دختر جوان را به واسطه همراه داشتن چاقو، در ردیف افراد لاابالی و بی‌بند و بار قرار داده است. قاضی همچنین عنوان کرده که ریحانه به "سرویس دادن" اعتقاد داشت و منظور از این اصطلاح را "ایجاد روابط نامشروع ودر اختیار قراردادن خود" دانسته است. افشای برخی از پیامک‌های متهم و نسبت دادن مشکلات حاد خانوادگی به او از دیگر موارد طرح شده در این مصاحبه است. همچنین در بخشی از این مصاحبه در مورد کشته شدن مقتول سر سجاده آمده است: "صرف‌نظرازعمل غیرشرعی واخلاقی مقتول، با توجه به زاویه داشتن روحی وروانی این‌گونه افراد بی‌اعتقاد نسبت به مذهب ونماد آن نماز، به‌نظرم نماز خواندن وی دراین شرایط که اورا به‌ظاهر مذهبی نشان می‌دهد برنفرت متهمه افزوده است وامید خدمات گرفتن از این مرد مذهبی(باضعف ایمان ومقهور شیطان) به باد می‌رود. چون قبل از ورود به خانه این حس وذهنیت وجود نداشته، به‌طوری که در مسیر خانه، مقتول کاندوم می‌خرد ودرداخل منزل جلوی چشمان ریحانه خانم روی میز می‌گذاردوبرای وی ناآشنا نبوده است."
مادر ریحانه اما در مصاحبه‌ای که با روزنامه اعتماد داشته بسیاری از موارد مطرح شده توسط قاضی تردست را تکذیب کرده است. از جمله اینکه آنها زندگی خانوادگی عادی و بدون تنشی داشته‌اند و رابطه مقتول با دخترش، کاملا یک طرفه بوده و فقط سربندی به ریحانه زنگ می‌زد. او همچنین درباره پیامک‌های مورد اشاره قاضی گفته است: "ریحانه و آقای سریندی چهار پیامک رد و بدل کردند. اولی درباره روز ۷/۷/۲۰۰۷ بود که این اتفاق افتاد. که ریحانه با علامت سئوال جوابش را داد. در دومی ریحانه می‌پرسد پس منتظر باشم آقای دکتر ؟ و پیامکی هم سربندی می‌فرستد که من نزدیک شرکت هستم. فقط همین."
شعله پاک‌روان همچنین بار دیگر روایت ریحانه از چگونی وقوع این حادثه را تایید کرده و گفته است: "ریحانه باید من را قانع می‌کرد تا من از او دفاع کنم. من صدها بار ریحانه را بازجویی کردم و فقط کتکش نزدم. بارها به او فشار روحی آوردم که بگو. اما من را قانع کرد. او دروغ نمی‌گوید و این حادثه به همین شکل اتفاق افتاده است."

سه زندانی عقیدتی اهل سنت به اعدام محکوم شدند

خبرگزاری هرانا – محمد کیوان کریمی، امجد صالحی و امید پیوند، ۳ زندانی عقیدتی اهل سنت، محبوس در سالن ۱۰ زندان رجایی شهر کرج، به اعدام محکوم شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، «محمد کیوان کریمی» فرزند رحیم متولد سال ۱۳۶۲ متاهل و دارای یک فرزند، «امجد صالحی» فرزند فایق متولد سال ۱۳۶۶ متاهل و «امید پیوند» فرزند محمود متولد سال ۱۳۶۲ به اعدام محکوم شده اند.
حکم مذکور توسط عبدالعظیم ثابتی، وکیل تسخیری پرونده به این نامبردگان ابلاغ شده و پرونده ایشان اکنون به دیوان عالی کشور ارجاع داده شده است.
گفتنی ست، اتهام نامبردگان، محاربه از طریق فعالیت تبلیغی علیه نظام عنوان شده است.

اعتصاب غذای خشک بهنام شیخی و وخامت جسمی وی

خبرگزاری هرانا – بهنام شیخی فعال مدنی آذربایجانی روز شنبه ۶ اردیبهشت ماه و در اولین تماس تلفنی اش با خانواده , اعلام نمود که در بند ۲۰۹ زندان اوین از ۴ روز قبل و در اعتراض به بلاتکلیفی خود دست به اعتصاب غذای خشک زده است .
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این فعال آذربایجانی که از روز سه شنبه ۱۴ اسفند سال گذشته و در ارتباط با برگزاری مراسم روز جهانی زبان مادری در تهران بازداشت گردیده است , اشاره نموده که از ابتدای دستگیری اش نیز به مدت ۱۱ روزاعتصاب غذا نموده که سرانجام پس از قول مسئولین قضایی پرونده نسبت به صدور قرار وثیقه اعتصاب غذای خود را شکسته است.
گفتنی است ۴ بازداشتی دیگر که در ارتباط  با این موضوع در بازداشتگاه اوین به سر می برند  ؛ آقایان ” اکبر آزاد , علیرضا فرشی , حمید منافی و محمود اجاقلو ” هستند که در این بین  ”حمید منافی” از چند روز پیش و به علت درد شدید در قفسه سینه به بهداری زندان اوین منتقل شده است .
لازم به ذکر است که پیش تر “منصور فتحی و رستم کاظم پور ” دو فعال دستگیر شده دیگر , دراین پرونده  پس از سپری نمودن بیش از یک ماه بازداشت و به قرار وثیقه های ۵۰۰ میلیون و ۱ میلیارد ریالی آزاد شده اند.

۱۳۹۳ اردیبهشت ۷, یکشنبه

اعتصاب غذا در زندان های کشور

اعتصاب غذای زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین و زندانیانی که در سلول های انفرادی بند ۲۴۰ زندانی هستند ادامه دارد. بهنام ابراهیم زاده، غلامرضا خسروی، جواد فولادوند و سعید متین پور از جمله زندانیانی هستند که وضعیت آنها وخیم گزارش شده. همزمان مسعود باستانی، مهدی محمودیان، سعید مدنی، سعید رضوی فقیه، رضا انتصاری و جعفر اقدامی، ۶ زندانی سیاسی زندان رجایی شهر هم اعلام کرده اند که در اعتراض به ضرب و شتم زندانیان بند ۳۵۰ اوین و برای همراهی با آنها دست به اعتصاب غذا زده اند. ۶۵ زندانی سیاسی زندان رجایی شهر هم در نامه ای اعلام کرده اند: همه ما در روزهای اخیر قضایای بند ۳۵۰ زندان اوین را شنیده‌ایم و بسیار تاسف خورده‌ایم. چه بر این سرزمین و مردم آن آمده است؟ چرا به جای مهر و دوستی، خشم و خشونت دیده می‌شود و جای بردباری و شکیبایی، قهر و غضب؟ بیایید دعا کنیم تا از ایران‌مان دروغ، خشم و نفرت رخت بربندد و جای آن صداقت، بردباری و مهربانی چهره گشاید. در خلوت خود، با خانواده خود، همسایه و هموطن خود دعا کنیم. مهم نیست دعا را به کدامین قبله می‌خوانیم. مهم نیست به فارسی می‌خوانیم یا زبان دیگری ولی بیایید دعا را خالصانه و از صمیم قلب بخوانیم. بیایید دعا را با هم و برای هم بخوانیم. دعایی برای مدارا و بردباری. دعایی برای ایران و مردمان آن. دعایی برای بارور شدن امیدهایی تازه برای حیاتی جدید. بیایید برای ایران دعا کنیم.
ابوالفضل قدیانی، زندانی سیاسی زندان قزل حصار هم که در بیمارستان قلب تهران بستری است اعلام کرده برای همبستگی با زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین. روزه سیاسی می گیرد. همزمان سایت دیده بان حقوق بشر کردستان اعلام کرده است که زندانیان سیاسی کرد تبعید شده به زندان های جنوب کشور، در محکومیت هجوم ماموران امنیتی به زندانیان بند ۳۵۰ اوین، دست به اعتصاب غذا زده اند. علی مرادی، کمال شریفی، محمد حسین رضایی و افشین سهراب‌زاده در زندان میناب، کریم موسی‌زاده، اسعد صلواتی و شاکر عیان‌پور در زندان بندرعباس و بدیع حسین‌پناهی در زندان بندر لنگه از جمله این زندانیان هستند.
در حال حاضر بیش از ۱۲ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ اوین همچنان در سلول های انفرادی بند ۲۴۰ نگهداری می شوند و از وضعیت آنها خبری در دست نیست. این زندانیان در اعتصاب غذا به سر می برند و ۳۳ زندانی بند ۳۵۰ اوین هم در همراهی با آنها و اعتراض به برخوردهای صورت گرفته، باانتشار دو بیانیه اعلام کرده اند که دست به اعتصاب غذا زده اند.
همزمان با فراگیر شدن اعتصاب غذا در زندان ها در اعتراض به درگیری و ضرب و شتم زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین، بیش از ۴۵۳ فعال مدنی در نامه ای خطاب به حسن روحانی، رئیس جمهوری اسلامی از او خواسته اند هیاتی را برای تحقیق و تفحص در خصوص آنچه که در زندان اوین رخ داده تعیین کند و نتیجه آن را به اطلاع مردم برساند.
آنها خطاب به روحانی نوشته اند: در برابر ظلم آشکار "پنجشنبه‌ سیاه اوین" سکوت نکنید. نه مقتضای اخلاق و دیانت و قانون‌گرایی است و نه به مصلحت دولت. واکنش مناسب دولت هم لازمه‌ی تدبیر است و هم حافظ امید. شما می‌توانید با مامور کردن شورای عالی امنیت ملی برای تشکیل کمیته‌ ویژه‌ حقیقت‌یاب درباره‌ وقایع ۲۸ فروردین در اوین و درگیر کردن ارگان‌ها و قوای متعدد هم به تقاضای افکار عمومی پاسخ دهید، هم این غده را قبل از این‌که بزرگ‌تر و کُشنده شود جراحی کنید و هم بر اساس گزارش کمیته، عمل کنید.
سخنگوی دولت روز پنج شنبه از تشکیل تیمی از سوی دولت برای بررسی وقایع اخیر بند ۳۵۰ زندان اوین خبر داده بود.

خودکشی یک سرباز وظیفه در زندان اوین، چند ساعت پس از حمله به بند ۳۵۰

چکیده :این سرباز وظیفه که به تازگی خدمت سربازی خود را در یگان حفاظت زندان اوین آغاز کرده بود، بعدازظهر پنجشنبه خونین بند 350 در بالای یکی از برجک های مراقبت پیرامون زندان اقدام به خودکشی کرده است....

گزارش های رسیده به کلمه از خودکشی یکی از سربازان وظیفه زندان اوین در ساعات پس از حمله ماموران به بند زندانیان سیاسی خبر می دهد.
بر اساس این گزارش، این سرباز وظیفه که به تازگی خدمت سربازی خود را در یگان حفاظت زندان اوین آغاز کرده بود، بعدازظهر پنجشنبه خونین بند ۳۵۰ در بالای یکی از برجک های مراقبت پیرامون زندان اقدام به خودکشی کرده است.
پیش تر گزارش شده بود که تعدادی از سربازان وظیفه شاغل به خدمت در بازداشتگاه اوین، با تمرد از دستور فرماندهان یگان حفاظت زندان، از ضرب و شتم زندانیان خودداری کرده اند.
در خصوص این سرباز نیز گزارش ها و مشاهداتی مبنی بر حضور وی در عملیات حمله به بند ۳۵۰ اوین وجود دارد.
بررسی های کلمه از نجات این سرباز در دقایق اولیه پس از خودکشی و انتقال وی به یکی از بیمارستان های تهران حکایت دارد.
خبرهای تکمیلی در این باره پس از بررسی اعلام می شود.

۱۳۹۳ اردیبهشت ۶, شنبه

دیکتاتور همیشه در کمین نشسته و منتظر است

بعد از انقلاب کبیر فرانسه ، بزرگترین حادثه در جهان بلحاظ بیداری جوامع بشری ، جنبش آزادیخواهی مردم برای احقاق حقوق طبیعی انسانها ، و رهایی از استبداد مذهبی و دیکتاتورهای تمامیت خواه بود٠ امّا دیکتاتورها همواره در کمین نشسته اند که بموقع سر از نهانخانه تاریخ بیرون آورده و با انواع دروغ ها و فریب ها ، راه آزادی را بر روی مردم مسدود کنند٠ مانند سرجوخه کوتاه قد جبهه های جنگ اول در آلمان ، آدولف هیتلر ٠ جامعه بزرگ آلمان ، که روحیه ملّی شان بعد از جنگ اول و بخاطر قرارداد ١٩١٩ جریحه دار شده بود ، و آن قرارداد را در حقیقت توهینی بخود محسوب میکردند ، مسحور فریبکاریها و ریاکاری و دروغ پردازیهای هیتلر شده و بدنبال وی افتادند٠ مردم شریف آلمان امّا از اندیشه های هولناک این دیکتاتور بیخبر بودند ٠ هیتلر از خود مردم آلمان ، سیستم اهریمنی "گشتاپو" را درست کرد و آن گروه خون آشام را بر علیه مردم آلمان بکار انداخت و اختیار جان و مال و حیثیت آلمانیها را در دست گرفت٠٠٠٠٠
در مملکت ما نیز آخوند حقه بازی بنام خمینی پیدا شد که با دروغ و نیرنگ ، امیدها و آرزوهای یک ملت تشنه آزادی را بر باد داد٠ و اکنون هم رژیم مستبد جمهوری اسلامی با خرج کردن بودجه های مملکتی در ابعاد گسترده ، و با استخدام گروهی از مردم بعنوان لایه های امنیتی و چاقوکشان محافظ رژیم ، جوّ رعب و وحشت را بر مملکت حکمفرما کرده ، سرمایه ایکه باید برای آسایش و رفاه شهروندان و بهبود اوضاع کشور مصرف شود را به مصرف نگهداری و محافظت ولایت فقیه میرساند ، و بصورت سینه خیز ، بسوی آینده ای نامعلوم پیش میرود٠٠٠٠
دیکتاتور باید اینرا بداند که محال است بتواند میل رسیدن به آزادی را از یک ملت بگیرد٠ 

نسرین ستوده به زندانیان بند ۳۵۰: با افتخار آماده پذیرش وکالت‌تان هستیم

نسرین ستوده، وکیل مدافع حقوق بشر در نامه‌ای به زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین، با بیان این‌که مجازات ضاربان آن‌ها در "پنج‌شنبه سیاه" این بند، «حبس» است، خاطرنشان کرده که «بسیاری از اعضای جامعهٔ وکالت با افتخار آمادهٔ پذیرش وکالت زندانیانی هستند که مورد ضرب‌وشتم قرار گرفته‌اند و در راه انجام وظیفه از تهدید به بازداشت و لغو پروانه بیمی به دل راه نمی‌دهند».
خانم ستوده هم‌چنین از حکومت خواسته تا زندانیان سیاسی را «بدون قید و شرط» و «فورا» آزاد کند.
متن کامل این نامه به شرح زیر است:
پسران، برادران، و بزرگ‌مردان بند ۳۵۰
فاجعه‌ای که پنجشنبهٔ سیاه بر شما رفت، اکنون به فاجعه‌ای ملی برای ایرانیان تبدیل شده است. فاجعه‌ای که بر شما روزنامه‌نگاران رفت، چرا که ایران به یکی از بزرگ‌ترین زندان‌های شما تبدیل شده است. فاجعه‌ای که بر شما فعالان کارگری رفته است. شما که سال‌هاست با دیدگاه‌های چپ زندگی کرده‌اید و هویت خود را در آن قالب سامان داده‌اید. فاجعه‌ای که بر شما اقلیت‌های قومی و مذهبی رفته است. فاجعه‌ای که بر شما فعالان مدنی و دانشجویی رفته است. فاجعه‌ای که بر شما فعالان سیاسی و اجتماعی و فعالان حقوق بشر رفته است. و فاجعه برای آن دسته از هم‌وطنان‌مان که به نام جاسوسی به گروگان گرفته شده‌اند و از شرم یارای سخن گفتن ندارند.
بدانید که همراه شما رنج بردیم و اشک ریختیم و هزاران بار صحنهٔ خشونتی که بر شما روا داشتند مرور کردیم و باز هم مرور کردیم و شجاعت‌تان را تحسین کردیم که تسلیم عربده‌هایی نشدید که شما را به سکوت فرا می‌خواند و هنوز از بند بیرون نرفته بودند که ما را در دردی که می‌کشیدید شریک کردید و ظلم‌شان را فریاد زدید. پا به پای شما و همراه شما به بهداری رفتیم و برگشتیم، از پله‌های بند بالا و پایین رفتیم، به بند انفرادی رفتیم، سر‌های‌مان را تراشیدیم و تعجب‌زده از دروغ‌ها نگاه‌شان کردیم. در حالی که یک ملت ۵ سال است با حالتی بهت‌آلود در انتظار آزادی زندانیان وجدان است، با خشونتی چنین گسترده پیام می‌فرستند که منتظر نباشید.
پیام ما به خشونت‌گران موکدا آن است که: زندانیان سیاسی را فورا و بدون قید و شرط آزاد کنید زیرا: محاکمهٔ آن‌ها نا‌عادلانه بوده است. حکم آن‌ها بر اساس درخواست بازجویان بی‌خردی بوده است که از استقلال قوه قضاییه و عدالت و برابری و آزادی بیان و حقوق بشر چیزی نمی‌دانستند. و بد‌تر از همه به دست قضاتی صادر شده است که مرعوب بازجو بوده‌اند. راستی چرا حبس‌های دو رقمی‌شان را سه رقمی نمی‌کنند؟ باتو‌‌ن‌های‌تان را محکم‌تر در هوا بچرخانید، دروغ‌های‌تان را بزرگ‌تر کنید و هر آنچه به ذهن خشونت‌طلب‌تان می‌رسد، دریغ نکنید. همهٔ این‌ها قبلا آزمایش شده است، نتیجه نمی‌دهد. کمی تاریخ بخوانید. به قول پسر عزیزم عماد بهاور: «۵ سال است ایستاده‌ایم.» سال‌هاست ایستاده‌ایم. درهای زندان را به روی ما بگشایید، ما پشت در زندان‌ها در همین نزدیکی‌ها به انتظار ایستاده‌ایم...
دوستان و هم‌بندیان سابق، مجازات چنین عمل وحشیانه‌ای توسط ماموران دولتی حبس است. هر چند در میان زندانیان بند ۳۵۰ یکی از شایسته‌ترین و شجاع‌ترین وکلای ایران، حضور دارد که قطعا راهنمایی‌های لازم را خواهد کرد، معهذا بسیاری از اعضای جامعهٔ وکالت با افتخار آمادهٔ پذیرش وکالت زندانیانی هستند که مورد ضرب‌وشتم قرار گرفته‌اند و در راه انجام وظیفه از تهدید به بازداشت و لغو پروانه بیمی به دل راه نمی‌دهند. شاید از این طریق به افکار عمومی که خواهان رسیدگی دقیق و روشن شدن ابعاد فاجعه و شناسایی عاملان و آمران آن است نیز پاسخی دقیق و روشن داده شود.
هم‌بندی سابق شما در بند زنان
نسرین ستوده

گزارشی اجمالی از پنج شنبه سیاه در زندان اوین

خبرگزاری هرانا – گزارشات متعددی از سوی رسانه های مختلف در مورد ضرب و شتم زندانیان سیاسی در زندان اوین در طی روزهای اخیر منتشر شده است، هرانا در راستای تنویز افکار عمومی پس از گذشت یک هفته و با بازگشت اکثر زندانیان به بند ۳۵۰، گزارشی اجمالی از چگونگی آن تهیه کرده است که به قرار زیر است:
حوالی ساعت ۹ صبح پنج شنبه ۲۸ فروردین ماه سال جاری تعدادی نیروی لباس شخصی به منظور بازرسی از بند ۳۵۰ زندان اوین وارد این بند شدند، اگر چه در میان نیروهای لباس شخصی چهره های آشنایی همچون آقایان قبادی و بحرینی، مسئولین حفاظت زندان اوین و رجایی شهر (گوهر دشت)کرج و نیز آقایان حسنی و فراران و پاسداران زندان اوین حضور داشتند اما هویت بیشتر افراد ناشناس بود و حتی افرادی با عینک آفتابی و ماسک وارد بند ۳۵۰ شدند.
پس از تفتیش بدنی اعضای اتاقها، بنا به دستور ماموران، زندانیان به حیاط بند منتقل شدند، در این میان اعضای اتاقهای ۱ و ۳ واقع در طبقه ی اول بند در خواست داشتند به دلیل مفقود شدن وسایل شخصی آنها (از جمله ساعت، پول نقد، هدفون، رادیو تک موج) و عدم پاسخگویی و مسئولیت پذیری مسئولان زندان در قبال آن، بازرسی با حضور اعضای اتاق صورت پذیرد، که در نهایت این امر مورد موافقت ماموران حاضر در اتاق ۳ قرار گرفت و به گواه ماموران، بازرسی به صورت کامل و در نهایت آرامش به اتمام رسید و گزارش این عمل در حضور اعضای اتاق ۳ به ریاست حفاظت زندان اوین ارائه شده است. اما در این میان ماموران لباس شخصی حاضر در اتاق ۱- بنا به دلایل نامعلوم اصرار به ترک اتاق از سوی تمامی اعضای اتاق را داشتند و تمام وقایع به صورت هم زمان توسط دوربین فیلم برداری که همراه ماموران بود، ثبت و ضبط می شد. پس از آن و در یک لحظه شاهد حضور بیش از ۵۰ نفر از سربازان زندان اوین در بند ۳۵۰ بودیم که مجهز به باتوم به اتاق یک حمله کردند و ضمن ضرب و شتم زندانیان با مشت و لگد و باتوم نسبت به انتقال آنها به خارج از بند اقدام نمودند و زندانیان حاضر در حیاط بند ۳۵۰ با مشاهده ضرب و شتم دوستان خود، اقدام به اعتراض و سردادن شعار کردند و این در حالی بود که سربازان درب حیاط زندان را از داخل قفل کرده بودند. پس از مضروب کردن و انتقال اعضای اتاق یک، لباس شخصی ها و سربازان اقدام به تهدید و ارعاب اعضای اتاق ۳ نمودند که در نهایت زندانیان این اتاق به منظور جلوگیری از التهاب بیشتر فضا و درگیری اتاق را به قصد خارج بند ترک کردند.
انتقال زندانیان به بند ۲۴۰
ضمن انتقال زندانیان اتاق ۳ یکی از ماموران لباس شخصی با بیان این جمله که “اینها سرباز کتک زدند”! موجب تحریک سربازان حاضر در محل شد، به گونه ای که سربازان بر اثر این تحریک با تشکیل تونلی در راه پله ی منتهی به خارج از بند ۳۵۰، زندانیان را با استفاده از مشت و لگد و باتوم به خارج از بند منتقل کردند. پس از آن و در خارج از بند(جایی که هیچ گونه دوربین نظارتی از سوی زندان نصب نشده است) تمام زندانیان از پشت دستبند زده شدند و چشم های آنها با استفاده از چشم بند بسته شد و در یک ردیف رو به دیوار قرار داده شدند و با استفاده از باتوم به شدت مضروب شدند و همزمان انواع ناسزاها، توهین ها و تحقیر ها نسبت به زندانیان بیان می شد. به هنگام سوار کردن زندانیان به ماشین برای انتقال به سلولهای انفرادی نیز با لگد و مشت به کمر و پشت و به دهن زندانیان زده شد. حین انتقال آقایان سمکو خلقتی، محمد صدیق کبودوند، مهرداد آهن خوه، جواد فولادوند به شدت دچار آسیب دیدگی هایی از جمله شکستگی سر، دست، آسیب دیدگی چشم و کمر شدند. شدت برخورد با زندانیان به نحوی بود که سربازان تمام پیراهن آقای سمکو خلقتی را پاره کردند و ایشان به صورت برهنه به سلول انفرادی منتقل شد.
انفرادی های بند ۲۴۰ اوین:
پس از پیاده شدن از خودرو در مقابل بند ۲۴۰ زندانیان در حالی که حتی قادر به دیدن جلوی پای خود نبودند، به سختی از راه پله ها به سوی سلولها حرکت کردند که در میان راه سربازان ضمن تحقیر و توهین به ضرب و شتم شدید تعدادی از زندانیان از جمله : محمد صدیق کبودوند، سمکو خلقتی و رضا اکبری منفرد نمودند. در این میان یکی از ماموران با فریاد بلند اعلام کرد این برخورد با اجازه ی دادستان تهران انجام شده و دیگر برای برخورد با شما محدودیتی نداریم ! پس از ورود به ساختمان بند ۲۴۰، ماموران بالاجبار موی سر و صورت زندانیان را به صورت کامل کوتاه کردند، که در پی اعتراض آقای کبودوند ایشان از سوی سربازان به شدت مضروب شد. پس از اصلاح اجباری موی سرو صورت ، سربازان در سلولهای انفرادی زندانیان را مجبور کردند ، در حالی که همچنان دستبند و چشم بند داشتند به صورت ایستاده رو به دیوار در حالی که پاها حداقل ۷۰ سانتی متر از هم فاصله داشته باشد به مدت بیش از یک ساعت قرار بگیرند و در صورتی که زندانی از این امر تخطی می نمود با استفاده از باتوم به ضرب و شتم وی می پرداختند.
پس از بیش از یک ساعت، مسوولان خدمات بند ۲۴۰ اقدام به تعویض لباس زندانیان نمودند و پس از آن معاونت زندان آقای مومنی با مراجعه به هر سلول و برداشتن چشم بند و باز کردن دستبند زندانی، هر فرد را مسئول ضرب و شتم سرباز معرفی می کرد، که این امر مورد اعتراض زندانیان قرار گرفت. پس از آن و قرار گیری زندانیان در سلول بنا به دستور آقای مومنی وعده ی غذایی ظهر در اختیار زندانیان قرار نگرفت. و تا شب هیچ گونه چای و غذا و حتی رسیدگی پزشکی در اختیار زندانیان مضروب و زخمی قرار نگرفت. تا ۳ روز حتا امکانات بهداشتی از جمله حوله ، صابون، مسواک و خمیردندان در اختیار زندانیان قرار نداشت و پس از سه روز پزشک به برخی از سلولها مراجعه کرد یا به منظور درمان آسیب دیدگان برخی از آنها از جمله آقای کبودوند و فولادوند به بهداری اوین منتقل شدند که پس از ساعاتی علیرغم شدت آسیب ها به سلول انفرادی منتقل شدند. در پی این برخوردها تعدادی از زندانیان از جمله آقایان سعید متین پور، غلامرضا خسروی، جواد فولادوند علیرغم وضعیت جسمی نا مساعد به اعتصاب غذا ی تر دست زدند . که نگرانی نسبت به سلامت جسمی و روحی آنها به شدت زیاد است.
وقایع داخل حیاط بند ۳۵۰
پس از اینکه زندانیان داخل حیاط شاهد ضرب و شتم شدید دوستان داخل بند خود از سوی ماموران و سربازان بودند، اقدام به سردادن شعار و فشار آوردن به منظور باز نمودن قفل درب حیاط کردند که سربازان به منظور جلوگیری از ورود و اعتراض زندانیان به داخل بند شوند که در این میان رگ دست یکی از زندانیان به نام امید بهروزی پاره شد و تکه های شیشه به صورت تعدادی از زندانیان اصابت کرد. پس از باز شدن درب حیاط از سوی زندانیان، ماموران و سربازان به سوی آنها حمله کردند و تعداد بسیار زیادی از آنان از جمله مصطفی عبدی، فرشید فتحی، مسعود عرب چوبدار، علیرضا رجایی، مجید معین، اکبر امینی و سهیل بابادی به شدت مضروب شدند به گونه که شصت پای فرشید فتحی شکست، دست راست مسعود عرب چوبدار دچار در رفتگی شدید شد و ضربه ی مستقیم باتوم به سر اکبر امینی منجر به شکستگی سر و آسیب دیدگی گردن وی شد.
بازرسی مجدد:
پس از انتقال اعضای اتاق ۱ و ۳ به سلول انفرادی ماموران اقدام به بازرسی مجدد اتاق و وسایل آنها نمودند که ضمن ضبط اموال مجاز شخصی آنها از جمله پول نقد، هدفون رادیو، کتاب به تخریب اتاق از جمله پاره کردن پرده ها و آسیب رساندن به تلویزیون و تختها پرداختند.
موج دوم انتقال به سلولهای انفرادی:
پس از اتمام بازرسی و درگیری ها و خروج نیروهای لباس شخصی و سربازان از بند ۳۵۰، حوالی ساعت ۱۵ بعد از ظهر تعداد ۷ نفر از زندانیان به بهانه ی گفتگو با مسئولان زندان به خارج از بند فراخوانده شدند، بلافاصله پس ار خروج این افراد از بند ماموران اقدام به بازداشت و زدن چشم بند و دستبند و انتقال آنها به سلولهای انفرادی بند ۲۴۰ زندان اوین نمودند. آقایان عبدالفتاح سلطانی، محمد امین هادی، هوتن دولتی، سهیل بابادی، مصطفی ریسمان باف، مصطفی عبدی و محمد شجاعی از جمله ی این زندانیان بودند. ماموران به مانند دیگر زندانیان اقدام به کوتاه کردن موی سر و صورت زندانیان نمودند و علیرغم تاکید مصطفی عبدی بر گرایش مذهبی خود(درویش گنابادی) و اهمیت مذهبی محاسن در این گرایش مذهبی، ماموران به این امر توجهی نکرده و محاسن وی را نیز کوتاه کردند.
اسامی مجروحان و حادثه دیدگان
مجروحان درگیری حیاط بند ۳۵۰
۱ – کامیار ثابتی صنعت: شوک شدید عصبی، احساس فشردگی و درد در قفسه سینه به همراه علائم قلبی که به دنبال استفاده از داروی زیر زبانی علایم تا حد بسیار زیادی کاهش پیدا کرد.
۲- امید بهروزی: بریدگی عمیق با جسم برنده در سطح قدامی مچ دست راست که با خون ریزی شدید همراه بود و با اقدام مناسب زندانیان بلافاصله هموستاز برقرار گردید و به همان صورت به بهداری اعزام شد. در معاینه ی اولیه احتمال وجود جسم خارجی در محل زخم وجود داشت .
۳- اکبر امینی ارمکی: پارگی نسبتا عمیق پوست سر در ناحیه ی بالای گوش راست که نسبت به برقراری هموستاز اقدام شد. خون مردگی و تورم در قسمت خلفی سرکه در ادامه با سرگیجه، تهوع و تاری دید همراه گردید.
۴- اسماعیل برزگری: تورم و تندرنس شدید در بخش پایینی سمت چپ قفسه سینه که با علایم شکستگی دنده مطابقت دارد.
۵- علیرضا رجایی : کوفتگی در ناحیه قدام ساعد دست راست ، کبودی و کوفتگی نواری شکل در ناحیه ی پشت ( کتف چپ و راست)
۶- امین چالاکی : کوفتگی به همراه خراشیدگی و خون مردگی جزیی در ناحیه خلفی آرنج چپ
۷- مسعود عرب چوبدار: کوفتگی ناحیه کتف راست و بالای بازوی راست به همراه تورم جزیی و محدودیت حرکت در مفصل کتف راست.
۸- فرشید فتحی : کوفتگی و تورم در انگشت شست پای چپ و محدودیت حرکت در مفاصل این ناحیه
۹- حسین رونقی ملکی : کوفتگی و تورم جزیی پوست سر در ناحیه ی خلفی سر ، بریدگی های بسیار کوچک و کم عمق در انگشتان و پشت دست چپ و کف دست راست .
۱۰- مجید محمدی معین : قرمزی ملتحمه چشم چپ و کوفتگی به همراه کبودی مختصر اطراف چشم چپ
۱۱- اصغر قطان : کوفتگی به همراه تورم خفیف در پشت پای چپ و راست
۱۲- عماد بهاور : کوفتگی های متعدد در سراسر بدن ، کبودی های نواری شکل در ناحیه ی پشت و کتف ها ، خراشیدگی خفیف و کوفتگی در ناحیه ی مچ هر دو دست.
۱۳- پیمان کاس نژاد : کوفتگی و تورم در ناحیه ی قدام ساعد چپ و بریدگی جزیی در قدام ساق راست .
جراحت مجروحانی که پس از بازگشت از انفرادی ثبت شده است .
روز ۳۰ فروردین
۱- اسدالله هادی: زخم و خراشیدگی در حال ترمیم در ساق پای چپ (بالای قوزک داخلی) کوفتگی و تورم پوست سر در ناحیه ی گوش راست، کبودی در حال بهبودی در مچ دست راست.
۲-اسداله اسدی : خون مردگی نسبتا وسیع در ناحیه ی شکم ( بالای ناف) کوفتگی در ناحیه پشت کتف راست و محدودیت حرکت در مفصل کتف
۳- امیر دوربین قاضیانی: کبودی در حال جذب نواری شکل در ناحیه ی پشت کتف راست که با تورم خفیف همراه است. کبودی در حال جذب تشتک زانوی راست و محدودیت حرکت نسبی در مفصل زانوی راست.
۴- داور حسینی وجدان: کبودی و تورم نواری شکل در ناحیه پشت کتف چپ به همراه محدودیت حرکت در مفصل کتف چپ .
۵- مصطفی عبدی : خراشیدگی خطی در حال ترمیم در ناحیه ی فوقانی پوست سر به همراه تورم مختصر
۶- مصطفی ریسمان باف : کبودیهای نواری شکل در قسمت خلفی ساعد دست راست که در حال بهبود است.
روز دوم اردیبهشت
۱-یاشار دارالشفاء : کبودی در حال جذب (سبز – زرد) نواری شکل درناحیه ی پشت کتف راست. زخم در حال ترمیم به همراه کبودی در حال جذب در بخش میانی قدام ساق پای چپ
۳- مهدی خدایی: زخم در حال ترمیم در ناحیه ی شست دست راست، کبودی در حال جذب همراه با تورم خفیف و کوفتگی در ناحیه پشت کتف راست
۴- مجید اسدی : کبودی در حال جذب ( سبز- زرد) در بخش میانی داخل بازوی چپ
۵- هوتن دولتی: کبودی و کوفتگی در حال بهبودی به همراه تورم و محدودیت حرکت جزیی در ناحیه ی مچ دست راست .
۶- سعید حائری : کبودی در حال جذب و تورم خفیف در ناحیه ی پشت کتف راست .

اولین نجواها شاید فریاد بلند «چرا می‌زنید» ِ زندانی بود، میان آن دیوارها که بلند است و بن‌بست…

اولین نجواها شاید فغان مادر و آه پدری بود که بی‌پناهی فرزندش را از پشت شیشه‌های فولادین می‌نگریست…
یا شاید بعض امید بود که به قانونان‌خواران فریاد می‌کرد: «هیچ کس حق ندارد قانون را زیر پا بگذارد»
یا شاید نجوای عماد وقتی باخود می‌گفت: «بدنم درد می‌کند، و درد من از له‌شدن تنم نیست…»
و یا شاید نجوای حسین وقتی در دل فریاد می‌کرد: «اینجا هوا نیست. پنجره‌ها بگشایید…»
اولین نجواها را این روزها آنها به آسمان بردند، بیایید ما نیز نجواگر شویم! نجواهایی که شاید همچون گنجشک‌ها از پس پنجره‌های گشوده، رو به آسمان اوین ترانه شوند…
اردیبهشت 1393 «کتک خوردیم و خونمان ریخته شد تا بگوییم ما حاکمیت قانون...

۱۳۹۳ اردیبهشت ۵, جمعه

حمید منافی از بند ۲۰۹ به بهداری اوین منتقل شد

خبرگزاری هرانا – حمید منافی از بازداشت شدگان روز جهانی زبان مادری در تهران که در بند ۲۰۹ زندان اوین در بازداشت وزارت اطلاعات بسر می‌برد به بهداری زندان اوین منتقل شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، وی در پی وخامت حال جسمی‌اش و احساس درد از ناحیه قفسه سینه به بهداری منتقل شد.
همسر این زندانی آذربایجانی نیز در طی روزهای گذشته توسط بازپرس پرونده (رجبی) تهدید به بازداشت شده است.
لازم به ذکر است که پیش‌تر «منصور فتحی و رستم کاظم‌پور» دیگر بازداشت شدگان این موضوع با قرار وثیقه‌های سنگین ۵۰۰ میلیون و ۱ میلیارد ریالی آزاد شده‌اند. چهار بازداشتی دیگر به نامهای «اکبر آزاد»، «علیرضا فرشی»، «مجمود اجاقلو» و «بهنام شیخی» در زندان اوین بسر می‌برند.

بازداشت و تهدید خانواده های زندانیان سیاسی کلید خور

خبرگزاری هرانا – ساعاتی پیش ماموران وزارت اطلاعات با مراجعه به منازل خانواده های زندانیان سیاسی که در پنج شنبه سیاه مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند، اقدام به تهدید و بازداشت برخی از ایشان نمود.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ماموران وزارت اطلاعات با مراجعه به منزل تعدادی از خانواده های حادثه دیده در پنج شنبه سیاه با تهدید ایشان از آنها خواستند که فردا تجمعی مقابل دادستانی نداشته باشند.
این ماموران حداقل در یک مورد با مراجعه به منزل یاشار دارالشفا، زندانی سیاسی مجبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین، برادر وی کاوه دارالضفاء را بازداشت کردند، خانواده سعید حائری از دیگر خانواده هایی بود که ساعاتی پیش مورد تهدید قرار گرفته است.
مامورین وزارت اطلاعات همی چنین به صورت تلفنی خانواده داور حسینی وجدان از دیگر زندانیان سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین را به صورت تلفنی تهدید کردند.

۱۳۹۳ اردیبهشت ۴, پنجشنبه

جوانان وطن

جوانان وطن را زیر رگباره مسسلهای نامردی چو گندمهای پاییزی درو کردن
و سیلابی ز خون چون رود کارون از جنوب شهر جاری گشت که شاید این
دگرکونی بنای از عدالت را بنا سازد ولی تغیر فاحش نیست فقط تهران وقم
جایش عوض گشته کلام شاه تغییری به خود داده امام سیزدهم کشته  وما ازاده
ازادیم در گفتن مرگ بر شاه ودیگر  و ما ازاد ازادیم که تمجید امام تازه وارد
به او گویم و او چون شاه سابق فخر بفروشد و مشتی شیخ مفلوک کثافت را
بعنوان سران دادگاه عدل اسلامی به پشت میز بنشاند وشمشیر عدالت را به
دست مفسدان شهر بسپارد اگر دین محمد این چنین گفته اگر اسلام این است
ایینش این ز خدا نیست زشیطان لعین است قران محمد همه عشق است ومحبت
قران خمینی همه کینه است و عداوت




  

متمم شهادت‌نامه زندانیان بند ۳۵۰

۷۰ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ اوین در نامه‌ای به عنوان متمم «شهادت‌نامه» پیشین خود جزییات تازه‌ای از وضعیت زندانیان آسیب‌دیده پرداختند. ۲۸ فروردین ماه نیروهای ضدشورش با حمله به بند ۳۵۰ تعدادی از زندانیان را مورد ضرب و شتم خود قرار دادند.
در بخشی از این «شهادت‌نامه» آمده است: «بنابراین به استناد بند “ب” ماده ۶۵ و ماده ۶۶ قانون آیین دادرسی کیفری که عنوان می دارد: “هرگاه کسب اعلام نماید که خود ناظر وقوع جرمی بوده و جرم مذکور دارای جنبه عمومی باشد، این اظهار برای شروع به رسیدگی کافی است هرچند دلایل دیگری برای انجام تحقیقات نباشد…”. و همچنین با توجه به بند “ب” ماده ۳ قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب و بند ب ماده ۱۵ قانون آیین دادرسی کیفری که ریاست و نظارت بر ضابطان دادگستری از جمله روسا و معاونان زندان را وظیفه قانونی دادستان اعلام کرده و کشف جرم و تعقیب متهم و اقامه دعوی از جنبه حق الهی و حفظ حقوق عمومی و حدود اسلامی در هر حوزه قضایی بر عهده دادستان است. (بند الف ماده ۳ قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب) بدینوسیله میزان صدمات و جراحات وارده به زندانیان مذکور را گواهی نموده و حاضریم در محاکم قضایی ادای شهادت نماییم».

حسین رونقی ملکی به بهداری اوین منتقل شد

– حسین رونقی ملکی، زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین در پی وخامت حال جسمی اش به بهداری زندان منتقل شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این زندانی بر اثر تب شدید حاصل از بالارفتن غلظت خون در بهداری اوین بستری شد.
حسین رونقی از بیماری کلیوی رنج می برد و تلاش خانواده این زندانی علی رغم موافقت پزشکی قانونی با مرخصی درمانی وی راه به جایی نبرده است.
این زندانی سیاسی به دلیل فعالیت در یک گروه سایبری که اقدام به توضیح نرم افزار و برنامه های عبور از فیلترینگ اینترنتی می کرد از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شده و از چهار سال پیش تاکنون در زندان بسر می برد.

صدور ۷۸ سال زندان برای ۲۰ شهروند بهایی

– دادگاهی در یزد برای ۲۰ شهروند بهایی مجموعا ۷۸ سال زندان صادر کرد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در تاریخ ۱۰ مرداد ماه ۱۳۹۰ ماموران وزارت اطلاعات به خانه تعدادی از شهروندان بهایی در شهرهای یزد، اصفهان، کرمان و اراک حمله کرده و تعداد ۱۷ نفر را بازداشت کردند.
پس از ۲ هفته ۳ شهروند بهایی دیگر در شهر یزد بازداشت شدند.
کلیه بازداشت شده‌ها پس از حدود یک ماه مجموعا با قید وثیقه ۱ میلیارد و دویست میلیون تومانی از زندان آزاد شدند.
پس از حدود یک سال حکم این افراد در شعبه ۱ دادگاه انقلاب یزد صادر و این ۲۰ شهروند بهایی مجموعا به ۷۸ سال زندان که ۵۸ سال آن تعزیری است محکوم شدند.
حکم فوق در تاریخ ۲۷ فروردین ماه سال جاری در شعبه تجدیدنظر استان به تایید رسید.
یک منبع مطلع که نخواست نامش فاش شود به گزارشگر هرانا گفت: «ماموران هنگام حمله به خانه شهروندان بهایی بسیار وحشیانه و بی‌ادبانه با ساکنین خانه برخورد کردند.»
وی در بخشی دیگر از صحبتهای خود بیان داشت: «متاسفانه زمانی که حکم تجدید نظر را به اطلاع محکومین رساندند نیز بابی‌ادبی تمام بود. این در صورتی است که تنها جرم آن‌ها این است که به امور داخلی هم کیشان خود رسیدگی کرده بودند.
اسامی این ۲۰ شهروند بهایی و میزان محکومیت ایشان:
صبا گلشن ۵ سال حکم تعزیری و ۱ سال تعلیقی
شهرام اشراقی، شهرام فلاح، نوید حقیقی، ایمان رشیدی و خسرو دهقانی؛ هرکدام ۴ سال تعزیری و ۱ سال تعلیقی
فریبرز باقی، ناطق نعیمی، فریبا اشتری، شبنم متحد، ویدا حقیقی؛ هرکدام ۳ سال تعزیری و ۱ سال تعلیقی
فرهناز میثاقیان، فرح باقی، اعظم مطهری، مهران اسلامی، سهراب نقی‌پور، آذر پورخرسند، نغمه فارابی، طاهر روحانی، ساسان حقیری؛ هرکدام ۲ سال تعزیری و ۱ سال تعلیقی.

۱۳۹۳ اردیبهشت ۳, چهارشنبه

کودکم را اجاره دادم

شوهرم یکی از فرزندانم رو فروخت و دیگری را اجاره داد.

با دخترم سرقفلی این چهارراه را اجاره کردیم 

معصومه صدایش می‌کنند و با همه بازی‌گوشی‌اش کمک خرج مادر است. یقیناً واژه تکدی‌گری را نمی‌فهمد اما از آن موقع که خود را شناخته دستش جلوی دیگران برای گرفتن  پول دراز بوده و تمام 9 سال عمرش را به آمدن برادرهایش به دنیا و در مقابل پول، رفتنشان گذشته و حالا باز هم منتظر بچه‌ای در راه هستند.
پابرهنه در خیابان‌های شهر جولان می‌دهد. دست و صورتش را با زغال سیاه کرده. می گوید که خانه‌شان زیر گذر مولوی است و ظهرها با مادرش یک موتوری کرایه می کنند و به محل کار می روند. کباب دوست دارد و مدام جوجه و کباب می خورند. پشت چراغ قرمز ایستاده و هر ماشین که ترمز می‌کند به سمتش می‌رود و پول طلب می‌کند.
جایگاهش دائمی است و با مادرش سرقفلی این چهارراه را اجاره کردند و مشغول کار تکدی‌گری هستند دخترک می‌گوید که پدرش در بالای شهر گدایی می کند و او و مادر ش در جنوب شهر چرا که مردم در جنوب شهر بیشتر دلشان برای بچه ها می سوزد و به آنها پول می‌ دهد.
جلو و آمد و طلب لباس کرد . در ظل آفتاب خودش را به گریه زاری زد که از سرما می لرزد و لباسی ندارد که بر تن کند. قسم می خورد که چند شب است غذا نخورده و خیلی گرسنه است.
کسی به حرف‌های اعتنایی نکرد و عصبانی شد. گفت خوب اگر پول نمی دهید شکلات یا هر چی تو کیفتان هست بدهید. چرا اینقدر مردم گدا شدند و پولی به ما نمی‌دهند.
مادرش از آن سوی چهارراه آمد و دستش را دراز کرد و گفت کمک کنید در راه رضایی خدا کمک کنید . مشکل دارم. شوهر ندارم. کرایه خانه می دهم. کودکی در راه دارم. کمک کنید ذلیل و خوار نشوید. خدا کمکتان باشد و …..
زن جوان گفت که پاتوق همیشگی‌اش این چهار راه است اول گفت که روزی 7 تا 8 هزار تومان در می آورد و کفاف زندگیش را نمی دهد. ناسزایی به دختر می دهد و می گوید این هم شده وبال گردن خیلی شیطان است و مدام در حال بازیگوشی است با خودم می آورم تا کمک حالم باشد ولی باری شده بر کارهایم.
با عجز ناله می گوید دروغ چرا ولی بعضی روزها تا 30 و 40 هزار تومان هم در می اروم اگر این دختر دل به کار بدهد مردم به او بیشتر پول می دهند و روی هم 150 به بالا پول در می آوریم ولی این ذلیل مرده کار نمی کند و مدام در حال شرارت است.
زن جوان ادامه می دهد بار زندگی رو دوش خودم است. شوهرم یکی از فرزندانم را 3 میلیون فروخت و یکی دیگر را هم سالانه اجاره داد.
زن بدون اینکه احساس ناراحتی کند می گوید هر دو فرزندم پسر بودند و فرزندی هم در راه دارم که آن را شوهرم پیش پیش فروخته و با پولش خانه‌ای گرفتیم.
دخترش می آید می گوید مامان بابا زنگ زده و گفته اوضاع اینجا پس است و بهزیستی آمده و در حال جمع آوری گدایان است.
مادرش نفرینی حواله بهزیستی می کند و می گوید اینها هم نمی گذارند یک قران در بیاوریم. هر بار که بهزیستی می آید 2 پا داریم 2 پای دیگر قرض کرده و فرار می کنیم نه اینکه از آنها بترسیم به این دلیل که اگر ما را ببرند فقط 2 روز از کار و زندگی می افتیم.
دخترک می گوید هر وقت گرفتار بهزیستی می‌شوم خودم را به غش می زنم و کف خیابان پهن می شوم. البته مادرم با مغازه دار آن سمت میدان هماهنگ کرده هر وقت بهزیستی می‌آید من در آنجا قایم می شوم و در را از پشت قفل می کنم.
وی ادامه می‌دهد : سواد ندارم ولی پول دارم و وقتی بزرگ شوم یک ماشین خوشگل برای خودم می خرم.
زن جوان می گوید که شوهرم صبح تا شب کار می کند ولی من و دخترم بعداز ظهرها کار می کنیم. ناهار و شام را در چلوکبابی آن سوی میدان می خوریم . از شغل و درآمدم راضی هستم و خدا را شکر می کنم.
به گزارش فارس، افزایش تعداد متکدیان در خیابان‌های شهر نشانه حضور مؤثر افرادی است که به متکدیان پول می‌دهند و به همین دلیل این چرخه معیوب ادامه دارد.
مردم انتظار دارند که پلیس و شهرداری ، متکدیان، ولگردان و معتادان را از خیابان‌های شهر جمع‌آوری کند که انتظار بیجایی هم نیست چرا که طبق قانون مجازات اسلامی، تکدی گری و ولگردی، جرم است.
در کلان شهر تهران روز به روز تعداد متکدیان در تهران بیشتر می شود و معضلاتی را برای شهر ایجاد می‌کنند.

۹ کنش‌گر مدنی و از بانیان کارزار لگام خواستار شدند: ریحانه‎ را ببخشید، خون را با خون نشویید


"جوانی ۲۷ ساله، هنرمند وزاده ی مادری هنرمند، هفت سال است در انتظار چوبه دار روز شماری می کند. ریحانه جباری به موجب حکم دادگاه و به تشخیص ۸ شهروند ایرانی که قاضی نامیده می‌شوند، «قاتل» شناخته شده است. هیچکس از آنچه بواقع میان دو یا سه تنی که در رخداد خونبار قتل مرتضی سربندی گذشته است، اطلاع دقیقی ندارد، اما همه احساس دردناک خانواده ی مقتول را پس از مرگ عزیزشان به خوبی درمی یابند." این‌ها جملات آغازین نامه ۹ نفر از کنشگران مدنی، حقوق بشری و بانیان کارزار لگام برای نجات جان ریحانه جباری است. سیمین بهبهانی، جعفر پناهی، علی رضا جباری، فریبرز رئیس دانا، نسرین ستوده، نرگس محمدی، اسماعیل مفتی زاده، محمد ملکی، محمد نوری زاد در ادامه آورده‌اند: "ما در می یابیم که انسان‌های عادی به طور معمول در شرایط نامتعارف ممکن است به اقدامی از این گونه دست یازند، هرچند بر این باوریم آنانی که دست زدن به این گونه جنایت ها روند زندگی روزمره‌شان را تشکیل می‌دهد نیز زاده شرایط تحمیل شده بر زندگیشان‌اند و پیش از شروع دادخواهی و قصاص‌شان باید شرایطی را که به این جنایت‌ها وادارشان می کند دگرگون کرد؛ زیرا هیچکس جانی بالفطره نیست و هرکس در این راه تابع شرایط زندگی خویش است. معهذا ما از اینکه قوانین ایران و به تبع آن قضات دادگاه‌ها بین شخصی که در اثر اضطرار یا بی اطلاعی در یک لحظه تصمیم نادرست می‌گیرد وآن کس که با قصد قبلی و به طور مکرر دست به ارتکاب جرم می‌زند تفاوت معنی داری قائل نیستند، در عجب هستیم."
ریحان جباری طراح داخلی ۲۶ ساله‌ای است که سال ۸۶ زمانی که تنها ۱۹ سال داشت به اتهام قتل مرتضی سربندی، پزشک و کارمند سابق وزارت اطلاعات دستگیر شد. ریحانه حالا پس از تایید حکم قصاصش در آستانه‌ی اعدام قرار دارد. او در تمام این ۷ سال گفته که قتل را وقتی مرتضی قصد تجاوز به او را داشته و در دفاع از خود مرتکب شده است.
تا کنون تلاش‌های زیادی از سوی هنرمندان و فعالان مدنی برای آزادی ریحانه صورت گرفته است.
کنشگران مدنی امضا کننده این نامه هم با اشاره به همین تلاش‌ها نوشته‌اند: "بسیاری از روشنفکران، هنرمندان، کارگران و بازیگران سینما، نویسندگان و... تاکنون با تشکیل گردهم آیی ها و در تماس با خانواده ی مرتضی سربندی ، خواهان بخشودگی ریحانه ی جباری شده‌اند. این تماس های گسترده تاکنون موجب به تعویق افتادن اجرای حکم او شده است؛ اما او را از چوبه ی دار دور نکرده است؛ و این تعویق اجرای حکم اعدام نیز شاید نمایشگر بیداری وجدان بشری خانواده ی مقتول باشد؛ و امید ما این است که چنین نیز بوده باشد."
این ۹ فعال شناخته‌شده مدنی در پایان بر تقاضای خود مبنی بر بخشش ریحانه تاکید کرده‌اند: "در فرصتی که پدید آمده است از خانواده ی مرتضی سربندی می‌خواهیم که با اقدامی انسانی، ریحانه که مرگ و زندگیش به تصمیم آنان وابسته است را به زندگی باز گردانند؛ با این اقدام انسانی خویش در جبران نواقص قانون گامی بلند بردارند و با این بخشایش همه ی فعالان فرهیخته و انسان دوستان خواهان بخشایش را مرهون همت خویش سازند. آنان بی گمان لذت این اقدام انسانی خود را خواهند چشید و در معرض ستایش و تحسین انبوه هموطنانی که خواهان این اقدام دشوار اما ممکن شده اند، قرار خواهند گرفت."

پرونده ای پر ابهام
پرونده ریحانه جباری یک پرونده روشن وسرراست نیست. نقاط کور زیادی در این پرونده به چشم می‌خورد. او در توضیح نحوه آشنایی‌اش با مرتضی سربندی گفته است: "در یک بستنی فروشی بودم و داشتم با تلفنم صحبت می‌کردم که آنها متوجه شدند من طراح هستم. می‌خواستم از مغازه خارج شوم که جلو آمدند و شماره‌شان را به من دادند و گفتند برای یک دفتر کار طراح می‌خواهند. من شماره را گرفتم و بعد از مغازه خارج شدم. قدم‌زنان می‌رفتم که مقتول سوار بر تویوتا کمری جلو آمد. دوستش هم کنارش بود، آنها مرا سوار کردند. چون مرتضی مرد میانسالی بود به او شک نکردم و سوار شدم."
ریحانه ادامه ماجرا را این‌طور روایت می‌کند: "وقتي به آپارتمان رسيدم مرتضي سجاده‌اش را پهن كرد تا نماز بخواند. من در را نيمه باز گذاشته بودم اما او از من خواست در را ببندم و روسري‌ام را دربياورم، قبول نكردم. وقتي از در فاصله گرفتم خودش جلو آمد و در را بست. خواست به من نزديك شود. من قبول نكردم. يك لحظه كه سرش را برگرداند من چاقويي از كيفم بيرون آوردم و از پشت ضربه‌يي به او زدم. مرتضي روي زمين افتاد. در همين هنگام در از بيرون باز و «ش» وارد شد. او به من گفت چكار كرده‌يي؟ به سمت اپن آشپزخانه رفت، چند كاغذ آنجا بود برداشت و فرار كرد. بعد هم من از خانه بيرون آمدم."
در تحقیقات پلیس از محل حادثه دو لیوان آب میوه که یکی از آنها محتوی داروی خواب آور بوده و یک بسته کاندوم کشف می‌شود. خرمشاهی وکیل ریحانه چند سال پیش در یادداشتی در همین خصوص نوشت: "قتل در مقام دفاع از ناموس (اگر ثابت شود) جرمی است که از منظر عرف و جامعه هرگز مورد سرزنش قرار نگرفته است و وجدان جمعی هر چند مجری قانون، مرتکب را مجرم بشناسد و دفاع او را متناسب نداند او را تبرئه می‌کند و بر همین اساس است که در اکثر کشورهای جهان در موارد مشابه پس از بررسی کلی پرونده و ظواهر امر حتی اگر دفاع مشروع ثابت نشود اما مرد بیگانه از حدود متعارف گذشته باشد یا قصد شومی را داشته باشد و زن به دلیل ترس ناشی از شرایط یا تصورات غلط دیگر فرد مهاجم را به قتل برساند، در مجازاتش تخفیف قائل می‌شوند."

تشنه بخشش ایم
روز ۱۸ فروردین جمعی از هنرمندان سینما و تئاتر برای جلب رضایت اولیای‌دم به دادسرای جنایی تهران رفتند. در این جلسه علاوه بر هنرمندانی چون رخشان بنی‌اعتماد، جمشید مشایخی، رضا کیانیان و بهزاد فراهانی، رئیس دانشکده‌ای که ریحانه جباری دانشجویش بوده و تعدادی از هم‌دانشکده‌ای‌‌هایش نیز حضور و با اولیای دم دیدار داشتند. اما به گفته خرمشاهی، وکیل ریحانه با وجود سخنان هنرمندان خانواده سربندی هم‌چنان به قصاص اصرار داشته‌اند.
اصغر فرهادی، کارگردان شناخته شده‌ی ایرانی و برنده‌ی جایزه‌ی اسکار نیز در نامه‌ای خطاب به خانواده سربندی خواستار بخشش ریحانه شده است: "این گذشت تنها نجات یک فرد نیست... شما با این گذشت انسان‌هاى زیادى را از مرگ نجات خواهید داد. شاید تقدیر آن است که خون بر زمین ریخته شده در این اتفاق ناگوار در راه هدیه کردن این مفهوم بزرگ و گرانقدر به دیگران به کار آید. شما با این تصمیم بزرگ، معنایی عمیق به مرگ عزیزتان خواهید بخشید. کارگردان سرشناس ایرانی در پایان نوشته است: "خانواده داغدار سربندی، به حرمت انسانیت، آن کودک خردسال دیروز را ببخشائید."
اجرای تئاتر "در انتظار گودو" ۲۴ روز فروردین ماه هم با قرائت متنی به خانواده داغدار سربندی تقدیم شد. در این متن که توسط پیمان معادی در انتهای نمایش برای تماشاگران خوانده شد، آمده است: "جامعه خشمگین ما! جامعه‌ای که با دوربین‌های موبایلش می‌تواند بارها و بارها جان دادن انسانی را کف خیابان به تماشا بنشیند، جامعه‌ای که مراسم اعدامش می‌تواند جمعیتی به مراتب بیشتر از یک مراسم سرور و شادی را در ساعت پنج صبح به خیابان بکشاند، تا تماشا کنند پسرک اعدامی را که از فرط بی‌کسی و تنهایی در مقابل این همه چشم مشتاق، چگونه برای گریستن سر به شانه‌های جلادش گذاشته است... جامعه‌ای که آدم‌هایش برای هر امر کوچکی می‌توانند دشنه در قلب هم فرو کنند و دریدن از فرط تکرار عادی جلوه می‌کند؛ نیاز دارد... نیاز دارد... نیاز دارد تا انسانهای شریف و بزرگی ظهور کنند و بخشیدن را از امری ناممکن و محال به امری ممکن بدل کنند... خانواده محترم سربندی؛ خانواده داغدار و محترم سربندی.
قصاص حق شماست... ولی این جامعه نیاز دارد که ببخشید! ما بخشیدنتان را همچون کویر تشنه‌ای، که آب طلب می‌کند نیاز داریم."

بازداشت ۳ نفر در پی تجمع خانواده زندانیان سیاسی

 روز گذشته و در پی تجمع خانواده زندانیان سیاسی در خیابان پاستور، ۳ تن به نام های نادا صبوری، میلاد پورعیسی و سهراب صالحین، بازداشت شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، نادا صبوری، میلاد پورعیسی و سهراب صالحین که گفته می شود از دانشجویان دانشگاه تهران هستند، روز سه شنبه، دوم اردی بهشت ماه توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.
صبح روز گذشته، جمعی متشکل از خانواده زندانیان سیاسی و فعالین سیاسی-مدنی در اعتراض به وقایع پنج شنبه سیاه در بند ۳۵۰ در مقابل دفتر ریاست جمهوری و قوه قضاییه در خیابان پاستور تجمعی اعتراضی برپا کردند.
گفتنی ست اطلاعی از وضعیت بازداشت شدگان و محلی که به آن جا منتقل شده اند، در دسترس نیست.