۱۳۹۳ خرداد ۲۹, پنجشنبه

آخوند بایـد برود,دکتر محمود مرادخانی

آخوند بایـد برود
نشست براندازی جمهوری اسلامی و سکولار دموکراسی – ۲۴ خرداد ماه ۱۳۹۳
دکتر محمود مرادخانی
با درود به همه شما و به یاد همه جانباختگان راه آزادی و خانواده های آنها و همچنین عزیزان هنوز دربند جمهوری اسلامی
صحبتهای بسیاری هست و شد ، من مایلم سخنم را کوتاه ، فشرده ولی قاطع و محکم بیان کنم . امیدوارم که مفید باشد .
هدف از صحبت کردن باید ارائه دادن برنامه برای رسیدن به مقصد باشد . اگر هنوز به مقصد نرسیده ایم ، بخاطر این نیست که نمی دانیم مقصد کجاست و یا هدف اصلی را نمی شناسیم . نه . نرسیدن ما به مقصد بخاطر نداشتن روش ، فرهنگ و سیاست پیروز است .
آخوند باید برود . این سخنی است که همه می دانند . بسیاری همچون پدرم استاد علی تهرانی که در پیروزی انقلاب ۵۷ نقش داشتند ، بارها و بارها گفتند که آخوند باید برود .
اما منظور ما از آخوند چیست ؟ منظور از آخوند در درجه اول سردمداران جمهوری اسلامی است . البته آخوند تنها با عبا و عمامه نیست . آخوند کسی است که با سیاستی ماکیاولیک ، یعنی با شعار و با استفاده از هر ابزاری که در اختیارش است ، قدرت را بدست می گیرد و عقیده خودش را بر دیگران تحمیل می کند . همگان شاهدیم که رژیم جمهوری اسلامی ، ابتدا خمینی و سپس دست نشانده هایش همچون علی خامنه ای و رفسنجانی و غیره ، با استفاده از زر و زور و تزویر چگونه قدرت را در انحصار خود در آوردند و در این راه از هیچ جنایتی هم ابا نکردند . حذف ، سرکوب و کشتار مخالفین تنها یکی از ابزارشان ، البته مهمترین آنها ، بوده است . از نظر عقیدتی هم با تزویر بهشتی واهی و خیالی و مذهبی من درآوردی و اخلاق خشونت را بر مردم تحمیل کردند . همه اخلاقیات و رفتارهای دائی جان ناپلئونی و دون کیشوتی در جامعه ایرانی ساخته و پرداخته مغزهای آخوندی است .
آخوند برود به چه معناست ؟ مشخص است که امروز منظور ما از آخوند برود سرنگونی جمهوری اسلامی نه یک کلام کمتر و نه یک کلام بیشتر است . مشخص است که سرنگونی جمهوری اسلامی موجب رهایی ایران و مردم ایران می شود . مشخص است که در نبود این رژیم و در نظامی سکولار دموکرات اعدام سیاسی و عقیدتی نخواهد بود . جرمی هم اگر کسی مرتکب بشود با برخوردی انسانی مواجه خواهد شد . کسی نیست که من و شما را از جهنم بترساند و تقصیر را همواره به گردن دیگران و یا به قولی از ما بهتران بیاندازد .
برای فردا نیز آخوند باید برود . البته این بدین معنا نیست که ما در ایران فردا مذهب نداشته باشیم و یا مبلغ مذهبی و یا روحانی نداشته باشیم . نه منظور این است که مبلغان مذهبی و یا بطور کلی جامعه روحانیت در ایران آخوند نباشند و از حکومت کردن دست بردارند . به عبارتی دیگر آخوندی خودش را تحمیل نکند ، خودش را حق مطلق نشمارد . در نظام سکولاری که آخوند حکومت نمی کند ، هر فردی چه عامی و چه مشهور دارای مذهب و عقیده است . فردی هم که به مذاهب معمول و به خدا اعتقاد ندارد ، خودش دارای مذهب است . اتئیسم و یا بی خدایی خود یک مذهب و یک فلسفه است که قادر است بدون استفاده از موجودی ماورایی ، فلسفه وجود را تشریح کند . در جامعه ای که هیچ آخوندی حکومت نمی کند ، همه وجود دارند و در آن جامعه تنها قوانین انسانی و حقوق بشری بر اساس داده های روز و با توجه به برآوردهای همواره ای حاکم است . در کشورهایی که مذهبی حکومت نمی کند ، همه شاهدند که مذهب و بطور کلی همه مذاهب منجمله اتئیستها موجودند و بطور کلی هیچگاه نمی توانیم هیچ مذهبی را نابود کنیم .
آخوندهای حاکم و شخص علی خامنه ای تنها از ترس از دست دادن قدرت و جاه و مال است که به نیروهای سکولار و لائیک تهمت می زنند . ولی بدانید که خودشان بهتر می دانند که قبل از خمینی هم اسلام بود ، هم روحانیت شیعه بود و هم مذاهب دیگر منجمله مذهب زرتشت در ایران بود. ولی امروز با بودن اینها نه اسلامی هست و نه آخوندی که مورد احترام باشد و هیچ مذهبی دیگر فرصت وجود ندارد . اینها یک روز ، فقط یک روز نیروهای سرکوبشان ، یعنی لباس شخصی ها و پاسداران و بسیجیها ، را بیرون نیاورند ، خواهند دید که مردم ایران در موردشان چه فکر می کنند .
در فرازی کوتاه اشاره ای می کنم به صحبت مستقیم پدرم با خمینی که البته پدرم در چند جلسه مستقیما اعتراض و ایرادش را به خمینی گفته بود و وقتی دید خمینی ، خمینی است یعنی خبیث است و نصیحت کردنش یاسین به گوش خر خواندن است ، دیگر تماسی با او نداشت . بهش گفته بود که : در این موارد شما خلاف قانون اساسی عمل کرده اید . خمینی پاسخ داده بود : خلاف قانون اساسی عمل کردن ، خلاف اسلام نیست . پدرم هم با عصبانیت پاسخ داده بود که پس بیخود هنگام رفراندم گفتید : این قانون جمهوری اسلامی ، قانون الهی است . رای به این قانون رای به اسلام است . خمینی پاسخی دیگر نداده بود و پدرم هم فکر می کنم ، اگر از خاطراتش ، که مکتوب هستند ولی هنوز منتشر نشده اند ، خوب یادم باشد ، بعد از این دیدار دیگر به دیدنش نرفت .
این معنای واقعی آخوند است . آخوندی که الگویش پیغمبرش نیست ، الگویش فلسفه ماکیاولیسم است . هر جا به نفعش باشد ، اسلام است . کافی است به سخنرانی هایشان گوش بدهید . فقط تظاهر به داشتن صفت های خوب می کنند و بقول معروف شعار می دهند ، بدون آنکه حتی به یک کلمه از سخن خودشان باور و اعتقاد داشته باشند و یا بخواهند عمل کنند . تظاهر به داشتن صفت خوب و توجیه ابزار با هدف را اینها از ماکیاول یاد گرفته اند و برای ماندن در قدرتشان هم شاگرد و مقلد هیتلر هستند .
همه ما که در اینجا هستیم می دانیم که آخوند باید برود ، یعنی حکومت نکند ، نه امروز و نه فردا . این را هم باید قاطعانه و محکم بگوییم که آخوندی که امروز در جمهوری اسلامی حکومت می کند ، چه با عمامه و چه بدون عمامه نصیحت شنو و اصلاح بشو نیست و غیر ممکن است که تا موقعی که زر و زور در اختیارشان باشد ، تغییر عقیده بدهند . عملکرد آخوند آنچیزی نیست که می گوید ، آنچیزی است که هست ، به آن اعتقاد دارد و بخاطرش در قدرت مانده است . اگر عملکردشان را تغییر بدهند ، مثلا حکم اعدام را لغو کنند ، دیگر وجودی ندارند . جمهوری اسلامی ای که در آن اعدام نباشد ، مرتد را نکشند ، همجنسگرا را نکشند ، توهین و یا حتی انتقاد به سردمداران ، حکمش زندان و اعدام نباشد ، دیگر جمهوری اسلامی نیست ! جمهوری اسلامی هم که نباشد دیگر ولایت فقیه و دادگاه انقلاب و مجلس خبرگان نداریم . اینها با زبان نصیحت تن به نابودی خودشان نمی دهند . ولی اما ، اگر در مقابلشان قدرت باشد ، سست شوند و خودشان را در لب پرتگاه ببیند ، پسـتـتر از آنند که ما فکرش را می کنیم ، یا ناچارند دمشان را لای پایشان بگیرند و فرار کنند و یا تن به محاکمه و بازخواست بدهند .
و اما مهم امروز ایجاد قدرت مقابله کننده است . همینطور که دوستان طرح ارائه دادند و در طرح شورای مرکزی و همچنین در هفت خوان براندازی ، بخوبی می بینیم که برنامه ریزی و ایجاد قدرت مقابله کننده ممکن و شدنی است.
من به واژه براندازی تاکید دارم . در آن هم عملگرایی و کنش گرایی را می بینم و هم پیروزی را . هدف ما ایجاد و تنظیم برنامه برای سرنگونی این رژیم بتوسط خودمان و مردممان است . نه انتظار به مرگ طبیعی این رژیم و نه انتظار به آمدن ناجی از عالم غیب و یا از جای دیگر .
برای ایجاد مبارزه مفید و مقابله محکم و قاطع باید ابتدا انسجام بر حول برنامه و عمل باشد . این نشست را برای این منظور برپا کردیم و امیداریم که ادامه خوبی داشته باشد . نیروهای دارای برنامه برای مبارزه مفید و مقابله محکم و قاطع ، خودشان را به مردم معرفی کنند و در جهت انسجام با همفکرانشان حرکت کنند . هیچ حرکت و انقلابی بدون داشتن برنامه و مرکزیت ممکن نبوده و نیست . ما نیز اگر می خواهیم فرهنگ ، سیاست و بطور کلی حکومت در مملکتمان را تغییر بدهیم ، یعنی مثلا من ایرانی که به خدا اعتقاد ندارم بتوانم آزادانه در زادگاهم زندگی کنم ، باید برنامه داشته باشیم ، قاطع باشیم و اگر خودمان برنامه ای نداریم ، تشخیص بدهیم که چه کسی و یا چه اشخاصی برنامه لازم را دارند .
وظیفه ما در خارج از کشور به خاطر میزان توانیهایمان بسیار بالاست . بارها گفته شده که هم باید مبارزه مفید کنیم و هم آلترناتیو و یا قدرت جایگزین را مشخص کنیم . متاسفانه واژه آلترناتیو و قدرت جایگزین بد تعریف شده است . مطمئنا خود جمهوری اسلامی و یا آنهایی که منافعشان در بودن این رژیم است به عمد این تعابیر بد و نادرست را اشاعه داده اند . الترناتیو بدین معنا نیست که ما دولت مشخص کنیم و یا نوع حکومت تعیین کنیم . نه . ارائه آلترناتیو بدین معناست ، و ما در طرحی به نام طرح پیشنهادی دوران گذار ، مشخص کرده ایم که معنای آلترناتیو برنامه ریزی و زمانبدی چگونگی براندازی و چگونگی انتقال قدرت به مردم است . یعنی باید مشخص بشود که چه نیروهایی می خواهند با این رژیم مقابله کنند ، از مردم حرکت و مبارزه بخواهند ، از مردم بخواهند که به این رژیم کمک نکنند ، به جامعه بین المللی تضمین های لازم را بدهند که فردای جمهوری اسلامی آشوب و از هم پاشیدگی نخواهد بود ، قوانین بین المللی محترم شناخته خواهند شد و بطور کلی مشخص کنند که چگونه می خواهند رژیم را تغییر بدهند و در چه زمانبندی مشخصی انتخابات و رفراندمهای لازم برای رسیدن به حکومتی ثابت و منتخب مردم انجام خواهند شد .
اینها همه شدنی هستند و در موردشان نیروهای براندازی همچون ما فکر کرده اند . کافی است که قدرت تشخیصمان را بالا ببریم و بهترین را انتخاب کنیم .
در مورد جامعه بین المللی هم هیچ واهمه ای نباید باشد . منظور ما از براندازی لشگرکشی نیست ، منظور ما این نیست که کشوری بیگانه جمهوری اسلامی را با قدرت نظامی نابود کند . هدف و منظور ما این است که مردم با برنامه ای که ارائه می دهیم بتوانند حقشان را بگیرند و سرنوشتشان را بدستشان بگیرند . این هدفی است در راستای قوانین بین المللی . همچنان که در همه جا دیده ایم و هیچ منافاتی با قوانین حقوق بشری هم ندارد . ما می خواهیم که در درجه اول مردممان به این رژیم کمک نکنند . کمک تجاری نکنند ، پول به جیب آخوند نریزند . نافرمانی کنند ، به گروهها و افراد فعال کمک کنند . وقتی مرکزیتی مشخص شد آن مرکزیت را قبول کنند ، صحبتش و رهنمودهایش را پشتیبان باشند .
ساعتها می شود صحبت کرد در مورد آنچه باید انجام بشود ولی ابتدا ما باید مرکزیت بوجود آوریم . همانطور که در طرح شورای مرکزی آورده ایم . عقایدمان و سیاستمان برای فردای ایران را در یک سبد برای انتخاب در فردا قرار بدهیم و سپس به برنامه ریزی مشترک برای آنچه باید در راه براندازی انجام بشود بیاندیشیم و کوشا باشیم .
در پایان مایلم بعنوان اولین گام مفید به سوی احیای فرهنگی پیروز این توافقنامه اخلاقی ، که دوستان زحمت تهیه اش را کشیده اند ، را با هم بخوانیم و قبول کنیم و رسما امضا کنیم . باشد که هر چه زودتر پیروز شویم و ایران و ایرانی را از چنگال مشتی انگل و جنایتکار در آوریم .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر