۱۳۹۳ بهمن ۱۰, جمعه

مدافعان حقوق بشر در بند را آزاد کنید

مدافعان حقوق بشر در بند را آزاد کنید

ا



اطلاعیه مطبوعاتی
اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر که هدف آن برقراری تضمین حقوق و آزادی‌های برابر برای همه مردم جهان بود در ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب رسید، روزی که اینک در سراسر جهان به عنوان روز بین‌المللی حقوق بشر گرامی داشته می‌شود. حکومت ایران نیز از جمله کشورهای امضاء کننده این اعلامیه است.
با این حال علیرغم تصویب معاهدات حقوق بشری در سایه فقدان ضمانت‌های اجرایی مشخص، همیشه این خطر وجود داشته و دارد که نهاد یا فردی که قدرتی در اختیار دارد و آن را بر انسان‌های دیگر اعمال می‌کند، از قدرت خود سوءاستفاده کند، به ویژه اگر ساز و کارهای مشخصی وجود نداشته باشند که جلوی این سوءاستفاده را بگیرد. به همین دلیل به قدمت اعلامیه جهانی حقوق بشر در سراسر جهان انسان‌هایی که عمدتا بعنوان «فعال حقوق بشر» شناخته می‌شوند کوشیده‌اند تا این ساز و کار‌ها را به وجود آورند، ساز و کارهایی که خود را در واژه‌هایی چون ایجاد دموکراسی و دست یافتن به حقوق بشر تعریف می‌کنند.
شصت و ششمین سالروز تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر که به نام «روز حقوق بشر» خوانده می‌شود برای جامعه ایرانی در حالی از راه می‌رسد که همچنان تعداد زیادی از ایرانیان مدافع آن در زندانهای مختلف کشور با محکومیتهایی طولانی مدت به سر می‌برند.
تعریف حقوق و امنیت فعالان حقوق بشر توسط سازمان ملل متحد طی اعلامیه «حقوق و مسئولیت افراد، گرو‌ه‌ها و نهادهای اجتماعی، ارتقاء و حفاظت از حقوق بشر و آزادی‌های بنیادین مورد وثوق جامعه جهانی» مورد تائید و تاکید قرار گرفته است؛ طبق ماده ۲-۱۲ این سند، حکومت‌ها باید کلیه تدبیرهای لازم را به کار گیرند تا حمایت مراجع ذیصلاح از همه افراد به صورت فردی و گروهی در برابر خشونت، تهدید، اقدامات تلافی جویانه، تبعیض منفی عملی و یا قانونی، فشار یا هرگونه اقدام خودسرانه دیگر در پی استفاده مشروع و قانونی این افراد از حقوق مذکور در اعلامیه حاضر را تضمین کنند.
با این حال در کشور ایران نه تنها امنیتی برای این افراد و کار ارزشمند آنان که می‌کوشند به نحوه غیر خشونت آمیز یک یا همه حقوق مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر را محقق کنند متصور نیست، بلکه خود دولت نخستین دشمن و تهدید کننده این افراد تلقی می‌شود.
حکومت ایران با نگاه امنیتی به مقوله حقوق بشر فعالان این عرصه را با برچسب‌های ناصحیح امنیتی و سیاسی بصورت مستمر به بند می‌کشد.
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران ضمن گرامیداشت “روز جهانی حقوق بشر” با یادآوری حبس و بازداشت ادامه دار مدافعان حقوق بشر از جمله آقایان “محمد صدیق کبودوند، عبدالفتاح سبحانی، سید مهدی خدایی، محمد حسن یوسف‌پور سیفی، محمد سیف‌زاده، مسعود کردپور، نصور نقی‌پور، خسرو کردپور و خانم آتنا دائمی”، دولت ایران را به برداشتن گام‌های ضروری در جهت بهبود وضعیت نا‌امن مدافعان حقوق بشر در ایران فرامی خواند؛ به باور این تشکل آزاد کردن بی‌قید و شرط تمامی مدافعان حقوق بشر و پایان دادن به تعقیب و آزار مدافعان حقوق بشر از نخستین و ضروری‌ترین بخش‌های این رویه خواهد بود. این تشکل به دولت ایران یادآور می‌شود تا زمانی که مدافعان حقوق بشر در ایران از سوی آن حکومت در معرض تهدید و بدرفتاری قرار بگیرند، باور اعتنا و اعتقاد آن حکومت به مقاوله نامه‌های بین المللی و معاهدات حقوق بشری ممکن نخواهد بود. این مجموعه هم چنین از جامعه بین الملل و در راس آن شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد و بخصوص گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران نیز می‌خواهد تا ضمن الویت دادن به مشکلات مدافعان حقوق بشر در ایران بخصوص آزار و تعقیب آنان از سوی حکومت ایران از تمامی راهکار‌ها و اختیارات لازم برای ترغیب دولت به پایان دادن به این روند با عنایت ویژه به آزادی مدافعان حقوق بشر بهره گیرد.

جیسون رضاییان، گزارشگر واشنگتن‌پست در ایران محاکمه می‌شود

، گزارشگر واشنگتن‌پست در ایران محاکمه می‌شود

خبرگزاری هرانا – رئیس کل دادگستری استان تهران گفت: «جیسون رضاییان به زودی محاکمه خواهد شد.» جیسون رضاییان روزنامه‌نگار آمریکایی ایرانی‌تبار و گزارشگر «واشنگتن پست» در ایران، از ۶ ماه پیش در زندان اوین به سر می‌برد.
به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از ایرنا، رئیس کل دادگستری استان تهران گزارش داد: «نتیجه پرونده جیسون رضاییان بعد از قطعیت و اتمام دادرسی، اعلام می‌شود و او به زودی محاکمه خواهد شد».
اسماعیلی همچنین گفته است، این متهم، با خانواده‌اش در تماس است و ملاقات انجام می‌شود. مادر این روزنامه‌نگار زندانی که در امریکا به سر می‌برد، چندی پیش برای ملاقات با فرزندش به ایران سفر کرده بود.
وعده انجام محاکمه این گزارشگر ایرانی- امریکایی در شرایطی داده می‌شود که او تا چندی پیش از حق قانونی داشتن وکیل محروم بوده است. رضاییان چهارماه پس از بازداشت، در جلسه‌ای ده ساعته، تفهمیم اتهام شده و برگه مربوطه را امضا کرده است.
رضاییان به همراه همسرش یگانه صالحی و یک عکاس، بازداشت شده بود اما پس ازچندی، آن دو تن آزاد شدند. آزادی یگانه صالحی، که خبرنگارروزنامه انگلیسی‌زبانی به نام «نشنال» است نیز به قید کفالت بود.
چندی پیش یک منبع مطلع به کمپین بین‌المللی حقوق‌ بشر درایران گفته بود در جریان دستگیری، نیروهای امنیتی خانه این زوج روزنامه‌نگار را مورد جستجو قرار داده و وسائل شخصی از جمله لپ تاپ، کتاب و یادداشت‌های آن‌ها را توقیف کرده‌اند.
مقامات قضایی در نشست‌های خبری متعدد بار‌ها اعلام کردند که پرونده این روزنامه‌نگار در حال بررسی است ولی اطلاعات شفافی از وضعیت و اتهامات وی در اختیار رسانه‌ها قرار ندادند. هم‌زمان با واکنش‌های قوه قضاییه، محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه دولت روحانی، در سفر خود به ژنو، به خبرنگاران گفته بود، دولت ‌‌نهایت تلاش خود را به‌کار می‌گیرد تا کمک کند، اما این یک مسئله قضایی است و ما ناگزیریم صبر کنیم تا دستگاه قضایی کار‌ها را پیش ببرد.
ابهام در اتهامات جیسون رضاییان
دو هفته پس از دستگیری این روزنامه‌نگار، غلامحسین محسنی اژه‌ای سخنگوی قوه قضاییه، اعلام کرد که پرونده رضاییان در دست بررسی است. اما یک روز پس از آن، روزنامه «وطن امروز» در گزارشی به نام «جیسون به ساز که می‌رقصد» نوشت او «رابط رسمی» سازمان نایاک در امریکا است. این روزنامه از سازمان نایاک به‌عنوان یک سازمان «امنیتی- اطلاعاتی» یاد کرده است. در حالی که این سازمان بیشتر به لابیگری برای روابط ایران و آمریکا شهرت دارد. جواد لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه ایران و برادر رئیس این قوه نیز به نقل از مقامات امنیتی به شبکه تلویزیونی یورونیوز گفته ‌بود: «رضاییان در فعالیت‌هایی غیر از روزنامه‌نگاری که مخل امنیت کشور بوده، شرکت داشته است.»
وزارت امور خارجه ایالات متحده آمریکا، یک هفته پس از بازداشت رضاییان، خواستار آزادی او شد. به دلیل این‌که امریکا در ایران سفارت ندارد، سخنگوی این وزارت‌خانه، از کشور سوئیس خواسته است تا به عنوان حافظ منافع آمریکا در ایران، پیگیری این پرونده را بر عهده بگیرد.
۶ ماه حبس بدون تفهیم اتهام
جیسون رضاییان از سال ۱۳۹۰ به شکل قانونی ریاست دفتر «واشنگتن پست» در ایران را بر عهده داشت. پیش از آن نیز، به عنوان خبرنگار آزاد برای روزنامه‌ها و نشریاتی در آمریکا ازجمله «سان فرانسیسکو کرانیکل» و «اسلیت» گزارش می‌نوشت.
پس از بازداشت او، خانواده‌اش از دستگاه قضایی جمهوری اسلامی خواستار اجازه دسترسی به وکیل شده بودند. اما این درخواست بی‌پاسخ ماند. با توجه به اینکه او در امریکا بزرگ شده است و به زبان فارسی مسلط نیست، مترجمی هم در اختیار او قرار نگرفته بود.
مری رضاییان، مادر این روزنامه نگار زندانی، چندی پیش به کمپین بین‌المللی حقوق بشر درایران گفته بود، فرزندنش پنج سال پیش نیز در جریان انتخابات ۱۳۸۸ در حین گزارشگری بازداشت اما بلافاصله آزاد شده بود.

اسراییل و رویارویی با ایران و حزب‌الله

بیروت صبح ۲۱ تیرماه ۸۵ خود را با این خبر آغاز کرد که حزب‌الله موفق شده دو سرباز اسراییلی را به اسارت گرفته و سه تن دیگر را به قتل برساند. آن روز صبح کسی فکر نمی‌کرد عملیات حزب‌الله موسوم به «صبح صادق» باعث بروز جنگی ۳۳ روزه با ۱۲۰۰ کشته و نزدیک به ۶ هزار مجروح شود.
صبح روز عملیات حزب‌الله، بدبین‌ترین لبنانی‌ها هم پیش‌بینی نمی‌کردند که پاسخ اسراییل تا این اندازه گسترده و فراگیر باشد. حجم فشاری که در زمان جنگ و پس از خاتمهٔ آن به حزب‌الله وارد شد به اندازه‌ای بود که سید حسن نصرالله در مصاحبه‌ای تلویزیونی با شبکه الجدید لبنان گفت اگر ما می‌دانستیم پاسخ اسراییل تا این اندازه گسترده است، دست به عملیات نمی‌زدیم.
در آن زمان گمانه‌زنی‌های زیادی در مورد چرایی عملیات حزب‌الله و زمان‌بندی آن ارائه می‌شد. از جمله مسوولین اسراییلی و اکثر کار‌شناسان مخالف حزب‌الله بر این باور بودند که مذاکرات اتمی ایران با گروه ۵+۱ به نقطه‌ای رسیده که طرفین مشغول طناب‌کشی و استفاده از تمامی امکانات خود هستند و عملیات حزب‌الله با چراغ سبز ایران رخ داده تا به برگ برنده‌ای در ادامه مذاکرات تبدیل شود؛ بخصوص اینکه تنها چند روز قبل از عملیات حزب‌الله، علی لاریجانی مذاکره‌کننده ارشد ایران به سوریه سفر کرده بود و در آن سفر دیداری محرمانه هم با سید حسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله داشت.
هشت سال پس از آن روز، بار دیگر با سناریویی مشابه روبه‌رو هستیم. حزب‌الله لبنان عملیاتی را علیه گشتی اسراییل در آن سوی مرزهای حفاظت‌شده لبنان انجام می‌دهد که در نتیجه‌ی آن دو اسراییلی کشته و هفت تن دیگر زخمی شدند. هر چند این عملیات یک عمل نظامی پیش‌دستانه نبوده و نوعی پاسخ‌گویی به عملیات مشابه اسراییل در جولان است، اما در نهایت در معیارهای دیپلماتیک و وقتی کار به جستجوی طرف شروع‌کننده برسد، حزب‌الله متهم است که حضوری غیر قانونی در جنگ داخلی سوریه دارد.
در شرایط فعلی مسوولین اسراییلی در نامه‌ای به شورای امنیت اعلام کرده‌اند که حق پاسخ‌گویی را برای خود قانونی می‌دانند. هم‌زمان شورای امنیت سازمان ملل و کابینه امنیتی اسراییل نیز برای بررسی موضوع تشکیل جلسه داده‌اند و ممکن است این جلسات و بررسی‌ها در نهایت به دو سناریو منجر شود:
ـ شروع جنگ نظامی تمام عیار بین اسراییل و حزب‌الله
ـ اجرای عملیات مختلف علیه منافع دو طرف در مناطقی خارج از اسراییل و لبنان
نکته مهم در این بین، تفاوت‌های چشمگیر فضای سال ۸۵ با شرایط کنونی است. هر چند که ایران مانند آن سال در مذاکره با غرب به مرحله حساس و سرنوشت‌سازی رسیده، اما به نظر می‌رسد نقش احتمالی ایران در این عملیات و دستاوردهای تهران از بروز جنگ، به کلی متفاوت با زمان جنگ ۳۳ روزه خواهد بود.

وضعیت حزب‌الله
گمانه‌زنی‌ها در سال ۸۵ حاکی از این بود که حزب‌الله نزدیک به سی هزار موشک در اختیار دارد. طرف اسراییلی گمان می‌کرد که با خاتمه ذخیره موشکی حزب‌الله و از بین رفتن زیرساخت‌های این حزب در حومه جنوبی بیروت و جنوب لبنان، حزب الله به اندازه‌ای تضعیف می‌شود که حضورش دیگر برای اسراییل دردسر ایجاد نمی‌کند. اشتباه این محاسبه در این امر بود که در طول جنگ سوریه راه را برای ارسال ذخیره موشکی جدید از طرف ایران برای حزب‌الله باز کرد و این روند تا آن جایی ادامه یافت که اکنون گفته می‌شود حزب‌الله نزدیک به صد هزار موشک میان‌برد و کوتاه‌برد در اختیار دارد. این حجم از سلاح می‌تواند هر معادله‌ای را بر هم بزند. در عین حال حزب‌الله با حضور فعال در سوریه و عراق ظرف این سال‌ها، توانایی‌های نظامی ـ استراتژیکی خود را در مناطق مختلف و جنگ‌های گوناگون امتحان کرده و عملا از یک گروه شبه نظامی به یک شبه ارتش کامل تبدیل شده است. در چنین شرایطی، ورود به جنگ مستقیم با حزب‌الله می‌تواند شرایطی متفاوت از سال ۸۵ را ایجاد کند.
با این حال، همین نکته می‌تواند به نقطه ضعف حزب‌الله نیز تبدیل شود. در جنگ قبلی، حزب‌الله تمام تمرکز نظامی ـ انسانی خود را بر جنگ با اسراییل گذاشت و تلفات زیادی را به طرف اسراییلی تحمیل کرد. این روزها اما، حزب‌الله نه تنها در سوریه و عراق حضور دارد؛ بلکه در داخل لبنان نیز وضعیت مساعدی نداشته و مخالفان این حزب، سال‌ها عدم وجود دولت پایدار در لبنان را از چشم حزب‌الله و اعمال فشارهای آن دیده و انتقادات تندی متوجه حزب‌الله می‌کنند. نتیجه‌ی مستقیم و منطقی این فشارها، لاغرتر شدن پایگاه مردمی حزب‌الله در هرگونه جنگ احتمالی با اسراییل است. تصور اینکه حزب‌الله بتواند هم‌زمان در چهار جبهه جنگی سیاسی ـ نظامی را اداره کند و دست کم در یکی از آنها شکست نخورد، برای خوش‌بین‌ترین هواداران این حزب نیز دشوار است و این دقیقا همان نکته‌ای‌ست که اسراییل بر روی آن حساب باز کرده است.

ضعف ایران
قیمت نفت خام اوپک در سال ۸۵ حدود هشتاد دلار برای هر بشکه بود. یک سال قبل از آن جمهوری اسلامی ایران با ۴۹ میلیارد دلار درآمد نفتی، چهارمین کشور پردرآمد جهان در میان صادرکنندگان نفت بود. علاوه بر این، تحریم‌های بین‌المللی علیه ایران تا این اندازه شدید نشده بود که ایران را وادار به نشستن بر سر میز مذاکره مستقیم با آمریکا کند. همین عامل به تنهایی باعث شد تا دست ایران برای کمک مالی و نظامی سخاوتمندانه به حزب‌الله لبنان باز باشد. هر چند رقم دقیق کمک‌های ایران به حزب‌الله هرگز اعلام نشد، اما مجموع هزینه‌هایی که ایران تنها برای بازسازی ویرانه‌های جنگ به حزب‌الله پرداخت کرد حدود سه میلیارد دلار تخمین زده شد.
در شرایط کنونی و بخصوص در سایه کاهش چشمگیر قیمت نفت و همچنین تاثیر مخرب تحریم‌ها بر اقتصاد ایران، ارائه چنین کمک‌هایی عملا امکان‌پذیر نیست و از طرف دیگر، سوریه نیز به عنوان شاهراه ارتباطی تهران و بیروت، دچار چنان جنگی شده که حتی ارتباط بین شهر‌هایش نیز دیگر امن نیست. عدم توانایی ایران برای کمک در بازسازی غزه پس از جنگ تابستان ۹۳ آخرین و جدید‌ترین نمونه برای این نتیجه‌گیری است که شرایط برای حزب‌الله و ایران به هیچ وجه به سال ۸۵ شباهت ندارد.

وضعیت متفاوت اسراییل
عمده تحلیل‌گران آشنا به زیر و بم سپهر سیاسی در اسراییل بر این اعتقاد هستند که شرایط کلی منطقه ظرف چهار سال گذشته و به هم ریختن وضعیت در عراق، سوریه و مصر به سود تل‌آویو بوده و این تحولات تغییراتی اساسی در سیاست‌های کلی اسراییل در منطقه ایجاد کرده است. اسراییلی‌ها در این سال‌ها عملا توانستند گروه‌های فعال فلسطینی را محدود و محاصره کنند، تاثیر و حضوری پنهان در نقاطی استراتژیک مثل کردستان عراق و حتی سوریه داشته باشند و در کل با ضعیف شدن کشورهای عربی و حامیان آرمان فلسطین، عملا مذاکرات صلح را به تعطیلی کامل بکشانند.
در عین حال، اسراییل سال‌هاست که بر پروژه‌ی دفاعی موسوم به گنبد آهنین سرمایه‌گذاری کرده و اکنون به نظر می‌رسد که این سرمایه‌گذاری به مرحله بازدهی رسیده است. خنثی کردن بسیاری از موشک‌های دست‌ساز و سبک فلسطینی در تابستان گذشته‌ آزمون خوبی برای اثبات فعال بودن گنبد آهنین بود و به نظر می‌رسد این سازه‌ی دفاعی پیشرفته بتواند از اصابت بسیاری از موشک‌های پیشرفته‌ی حزب‌الله به شهرهای اسراییلی جلوگیری کند.

طرح هرج و مرج خلاق
در ابتدای سال ۲۰۰۵ کاندولیزا رایس وزیر خارجه وقت آمریکا در مصاحبه با روزنامه واشنگتن پست از نیت آمریکا برای گسترش دموکراسی و اعمال تغییر در منطقه خبر داده و چندی بعد، جنگ ۳۳ روزه را "درد زایمان خاورمیانه جدید" خواند. این طرح که به هرج و مرج خلاق (Creative Chaos) معروف شد، اکنون به نقطه‌ای رسیده که عملا تمام منطقه در هرج و مرج بوده و تحلیل‌های زیادی در مورد طرح خاورمیانه جدید و تجزیه و مرزبندی جدید کشور‌ها ارایه می‌شود.
مقاله معروف رالف پیترز افسر سابق ارتش آمریکا که در تیرماه ۸۵ در مجله نیروهای مسلح آمریکا منتشر شد نیز تکمیل‌کننده طرح هرج و مرج خلاق بود. پیترز در این مقاله نوشت: "تنش‌های دائمی در خاورمیانه، نتیجهٔ منطقی اختلال در مرزهای کنونی است که توسط اروپایی‌ها ترسیم شده و درست است که خاورمیانه از مشکلات زیادی مانند رکود فرهنگی و ظلم اجتماعی گسترده و تندروی دینی رنج می‌برد، اما مشکل اصلی خاورمیانه اسلام نیست؛ بلکه مرزهای بین کشورهاست و چاره‌ای جز ترسیم مجدد مرز در خاورمیانه نیست تا قومیت‌ها و اقلیت‌های دینی در این منطقه عدالت بیشتری را شاهد باشند".
پیترز، جنگ مستمر بین عرب‌ها و یهودیان را نبردی "وجودی" نمی‌داند، بلکه آن را جنگی بر سر "خاک" و "مرز" دانسته و معتقد است "تا زمانی که مرزهای جدید ترسیم نشود، تنش در خاورمیانه متوقف نخواهد شد".
هر اندازه که منطقه بیشتر در جنگ و آشوب فرو رود، شرایط بیش از پیش برای دخالت و اعمال تغییر در نقشه خاورمیانه و حذف گروه‌های مزاحم فراهم می‌شود و از این منظر، شروع هر جنگی بین حزب‌الله و اسراییل، می‌تواند در خدمت به این طرح و قدرت‌گیری بیشتر اسراییل در قیاس با همسایگانش باشد.
از سال ۱۳۷۹ و عقب‌نشینی اسراییل از جنوب لبنان، موارد قابل توجهی وجود نداشته که در آن اسراییل مستقیما طرف مقابل خود را به شروع جنگ تحریک کند. اکثرا عملیاتی از طرف گروهی کوچک یا بزرگ علیه اسراییل صورت گرفته و محاسبات داخلی مختلف در اسراییل منجر به پاسخ‌هایی تندی مثل جنگ ۳۳ روزه یا دو جنگ علیه نوار غزه شده است. این بار اما، این طور به نظر می‌رسد که طرف اسراییلی از کشاندن حزب‌الله و ایران به یک رویارویی مستقیم ابایی نداشته و حتی از آن استقبال هم می‌کند. عملیات بی‌دلیل اسراییل در جولان که به کشته شدن نظامیان ایران و حزب‌الله انجامید و همچنین تبلیغات گسترده‌ای که در مورد پاسخ‌گویی به عملیات حزب‌الله می‌شود در کنار جلسه فوق‌العاده شورای امنیت و پافشاری لجوجانه‌ی اسراییل در عدم آغاز مذاکرات صلح با فلسطینی‌ها می‌تواند بیانگر این باشد که تل‌آویو طرح‌هایی متفاوت از سال ۸۵ در سر داشته و بروز هر احتمالی ظرف روزهای آینده وارد است. 

نقدی هم وارد ماجرای روت شد عارف خودفروخته شد، آلمان بی‌آبرو!


پس از واکنش های اولیه تعدادی از اصولگرایان تندرو در مجلس به دیدار نایب رییس مجلس آلمان با محمدرضا عارف و ابراز امیدواری او برای رفع حصر از رهبران جنبش سبز و همچنین پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات مجلس آینده، تعدادی از فرماندهان سپاه و اعضای سابق این نهاد نظامی در مجلس نیز وارد میدان شده و با انتقاد از عارف، کشور و دولت آلمان را نیز"بی آبرو" و "مدافع تروریست ها" خوانده وبه حملات خود به وزارت امورخارجه شدت بخشیده اند.
در همین ارتباط سرتیپ پاسدار محمدرضا نقدی در اظهاراتی در پیشوای ورامین و در جمع اعضای بسیج بااشاره به سفر کلاویا روت نایب رییس مجلس آلمان و اظهارات او درباره حقوق بشر در ایران و رفع حصر رهبران جنبش سبز گفت: "آلمان بی آبروتر از آن است که درباره حقوق بشر حرف بزند و اگر قرار باشد پرونده حقوق بشری آلمان بازخوانی شود کمترین جرایم آن، دو جنگ جهانی است که حاصل آنها بیش از ۱۵۰ میلیون کشته و صدها میلیون نفر آواره و معلول بوده است."
فرمانده بسیج همچنین مدعی شد: "در کشور ما حصر خانگی دو نفر خبیث خائن که با ادعای واهی، کشور را به آشوب کشاندند و دستاوردهای شگرف و بزرگ ملت ایران در برگزاری انتخاباتی عظیم با مشارکت بالای ۸۵ درصدی را به باد دادند، از نظر دشمنان تبدیل به نمادی از نقض حقوق بشر شده و تمامی سیاستمداران و سردمداران غربی درباره آن اظهار نظر می‌کنند حال آنکه این دو نفر در خانه‌های لوکس و شرایط مناسب جانشان حفظ شده است."
به گفته جانشین فرمانده کل سپاه "آلمان بیشترین میزان سلاح‌های شیمیایی را به صدام داد که علیه ملت ما در دوران دفاع مقدس به‌کار گرفته شد.همین امروز، حزبی که جنگ جهانی را به راه انداخته در آلمان رسمیت داشته و فعالیت می‌کند، فعالان نازی به بهانه رنگ پوست و نژاد، مرتکب قتل می‌شوند و جنایات خود را ادامه می‌دهند."
او همچنین ادعا کرد که "عملکرد و جنایات کشورهایی نظیر انگلیس و آمریکا برای اذهان عمومی مشخص و عیان شده است به همین خاطر دشمنان انقلاب اسلامی تلاش دارند تا با استفاده از کشورهایی نظیر آلمان به اهداف خود دست پیدا کنند."
این گفته های محمدرضا نقدی درباره سفر نایب رییس مجلس آلمان و این کشوردرحالی است که خود او از سوی فعالین حقوق بشر در ایران و همچنین نهادهای بین المللی در سالیان اخیر به موارد متعدد نقض حقوق بشر متهم شده است. او حتی در مقام مسئول حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی، در جریان پرونده موسوم به "شهرداران" که طی آن شهرداران مناطق مختلف تهران بازداشت و به فساد مالی متهم شده بودند،به علت شکنجه متهمان این پرونده در "بازداشتگاه وصال" از سوی دادگاه نظامی مجرم شناخته و به ۸ماه حبس قطعی محکوم شده بود.
نقدی در ماجرای ۱۸ تیر ـ حمله به کوی دانشگاه تهران در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی ـ نیز یکی از فرماندهان سرکوب دانشجویان بود. از سوی دیگر شورای امنیت سازمان ملل در ماه مارس سال ۲۰۰۸نام وی را به دلیل تلاش برای شکستن تحریم های بین المللی برعلیه ایران در فهرست افراد شامل تحریم قطعنامه ۱۸۰۳این شورا قرار داده است.
درماه آوریل سال ۲۰۱۰ نیز اتحادیه اروپا اسامی ۳۲نفر از فرماندهان نهادهای نظامی و مقامات قضایی را به عنوان ناقضان گسترده حقوق بشر در ایران منتشر کرد که نام محمدرضا نقدی هم در میان آنان بود. اتحادیه اروپا در این بیانیه درباره محمدرضا نقدی نوشته بود که "وی به عنوان فرمانده بسيج، از نیروهای بسیجی برای سرکوب خشونت‌بار اعتراض‌های روز عاشورا سال ۸۸سوء استفاده کرد که در نتيجه اين خشونت‌ها، ۱۵نفر کشته و صدها نفر بازداشت شدند. وی پيش از انتصاب به عنوان فرمانده بسيج در اکتبر سال ۲۰۰۹مسئول واحد اطلاعات بسیج بود که از بازداشت‌شدگان حوادث پس از انتخابات نیز بازجويی می‌کرد."
همچنین در زندگینامه محمدرضا نقدی که روزنامه جوان در مهرماه ۱۳۸۸ پس از انتصاب او به عنوان فرمانده بسیج منتشر کرد آمده بود که او در سال ۱۳۵۶ و در زمان حکومت پهلوی وارد دانشگاه گیلان شده که آن زمان توسط مسئولان و اساتید آلمانی اداره و تدریس می شده و به مدت یکسال تحصیل کرده است.

عارف چه کاره است؟
واکنش ها به اظهارات کلاویا روت اما از سوی وابستگان نهادهای نظامی در مجلس نیز همچنان ادامه دارد و از این موضوع برای حمله و فشار به دولت و وزارت امور خارجه استفاده می کنند.
از جمله سید حسین نقوی حسینی گفت: "این اظهارات مداخله‌جویانه و بی‌ادبانه نایب رئیس مجلس آلمان را محکوم می‌کنم و سؤال بنده از هیأت رئیسه مجلس این است که آقای عارف «چه کاره مجلس است»، هیأت پارلمانی آلمان چرا باید با آقای عارف دیدن کند، چرا در برنامه دیدارهای هیأت پارلمانی آلمان دیدار با فردی گذاشته می‌شود که نه ربطی به پارلمان دارد و نه در دولت دارای جایگاه و موقعیتی است."
محمدصالح جوکار، فرمانده سابق سپاه و بسیج و عضو فعلی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نیز در همین ارتباط گفت: "مسئولین دعوت کننده از معاون پارلمانی مجلس آلمان بایستی پاسخگو باشد. جای تاسف دارد که چنین اشخاصی که فعالیت آنها علیه ایران برای همگان مشهود است به داخل کشور ما دعوت شوند و صریحاً به دخالت در امور داخلی ما می پردازند."
وی ادعا کرد که "کلاویا روت از اعضای حزب سبز‌های آلمان به عنوان نخستین حامی گروه های تروریستی به ویژه منافقین علیه ایران است.افراد دعوت شونده باید طبق قوانین و پروتکل تفهیم شده حدود را رعایت کنند نه اینکه به دخالت های بی جا بپردازند."
سرتیپ پاسدار محمداسماعیل کوثری نیز در جریان تذکری در صحن مجلس اعلام کرد:"این خانم که مسئولیت در کشور آلمان دارد، انگار هیچ قانونی سرش نمی‌شود. این مسئولان باید با ارائه اطلاعات دقیق به دستگاه‌ها و مسئولان تصمیم‌گیرنده به گونه‌ای عمل کنند که این طور موارد مشابه دیگر تکرار نشود."
این فرمانده سابق سپاه و عضو کنونی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس با گفتن اینکه "ما چنین اجازه‌ای را به کسی نمی‌دهیم که بخواهد در کشورمان دخالت کند" محمدرضا عارف عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام را هم "خود فروخته" خواند.
او گفت: "ما قطعا کوچکترین اجازه ای به مسئولان کشورهای متخاصم با ایران را نخواهیم داد که در کشورمان با «خودفروختگان» مذاکره کنند، ما از مسئولان می‌خواهیم که نسبت به این مسائل توجه لازم را به کار گیرند. لازم است که مسئولان وزارت خارجه نسبت به این تذکر به طور قاطع عمل کنند و با احضار سفیر کشور آلمان تذکرات لازم را بدهند. "
روز ۷ دی ماه نیز علاءالدین بروجردی رییس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس از ارسال نامه خود به محمدجوادظریف وزیر خارجه جمهوری اسلامی برای احضار سفیر آلمان در تهران خبرداده بود.
به گفته بروجردی "سفارت ما در برلین پیش از سفر هیات آلمانی به ایران یادداشت رسمی داده بود و وزارت امور خارجه نیز آن را تأیید کرده بود اما وقتی که با وجود همه این تذکرات کار اشتباهی انجام شده حتماً باید اقدام جدی صورت بگیرد و مجلس نیز این کار را خواهد کرد."
در همین حال اما مرضیه افخم سخنگوی وزارت امور خارجه اعلام کرد که دعوت و برنامه ریزی برای سفر هیات پارلمانی آلمان از سوی مجلس صورت گرفته است.
او گفته: "دیپلماسی پارلمانی یکی از ظرفیت‌های تعامل میان کشورها است و ایران فعالانه در این حوزه ورود پیدا کرده است. رفت و آمدهای پارلمانی میان ایران و کشورهای مختلف به خوبی برقرار است و بین ایران و آلمان در یک سال و چند ماه گذشته هشت هیأت پارلمانی در تردد بوده‌اند."
سخنگوی وزارت خارجه تاکید کرده: "هیأت پارلمانی آلمان درخواست‌هایی برای برخی ملاقات‌ها داشتند که مجموعه درخواست‌ها و برنامه ملاقات‌هایشان به مجلس شورای اسلامی اعلام شد و مجلس همه برنامه‌ها را دریافت کرد. تنها ملاقات ایشان با قائم مقام وزارت امور خارجه به پیشنهاد وزارت امور خارجه در برنامه نایب رئیس پارلمان آلمان گنجانده شد و بقیه دیدارها چیزی بوده است که مجلس برنامه‌ریزی کرده است."
او درباره "احضار سفیر آلمان در تهران به وزارت امور خارجه" به دلیل دیدار نایب رئیس پارلمان آلمان با محمدرضاعارف نیز گفت: "ما مجموعه مذاکرات و بحث‌های پیرامونی این سفر را دنبال و بررسی می‌کنیم و چنانچه اقدامی در حوزه سیاسی لازم باشد انجام می‌دهیم."

کلاویا روت چه گفت؟
کلاویا روت نایب رییس مجلس آلمان پنجشنبه ۲ بهمن ماه در راس یک هیات پارلمانی به دعوت گروه دوستی پارلمانی ایران و آلمان به تهران سفر و با تعدادی از مقامات مجلس شورای اسلامی همچون علی لاریجانی و محمدحسن ابوترابی و همچنین برخی از مقامات دولت جمهوری اسلامی همچون معصومه ابتکار و شهیندخت مولاوردی دیدار و گفت و گو و روز دوشنبه ۶ بهمن ماه نیز تهران را ترک کرد.
نایب رییس مجلس آلمان روز یکشنبه در آخرین روز از سفر ۴ روزه اش از ایران در دیدار با محمدرضا عارف، از اعضای اصلاح طلب مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: "در سال۲۰۰۹(سال۸۸) برخی آزادی رسانه ای و سیاسی میخواستند و فعالان سیاسی و دانشجویان مطالباتی را داشتند. شما امروز سیاست داخلی را چگونه می بینید چراکه برخی میگویند مبارزات انتخاباتی امروز شروع شده است و من میخواهم بدانم دولت در زمینه انتخابات در چه وضعیتی قرار دارد. من شنیده ام همه نمیتوانند در این انتخابات کاندیدا شوند."
بنا بر گزارش هایی که در خبرگزاری ها از این دیدار منتشر شد ،او ابراز امیدواری کرده بود که اصلاح طلبان پیروز انتخابات آتی مجلس شورای اسلامی باشند. اوهمچنین به محمدرضا عارف گفته بود: "میخواهم بدانم شورای نگهبان در این انتخابات چه تاثیری دارد و آیا این آزادی وجود دارد که همه کاندیدا شوند چراکه من شنیده ام که اصلاح طلبان نتوانستند در انتخابات کاندیدا شوند. من شنیده‌ام که در ایران همه می‌توانند کاندیدا شوند ولی باید از فیلتر شورای نگهبان رد شوند و همینطور شنیده‌ام که برخی نتوانسته‌اند از این فیلتر عبور کنند".
نایب رییس مجلس آلمان همچنین خواستار رفع حصر رهبران جنبش سبز شده و تاکید کرده بود: "پیامدهای انتخابات ۸۸ در جامعه ایران هنوز ادامه دارد و ما در ماه‌های اخیر حرف‌هایی را درباره رفع حصر و حرف‌هایی از این قبیل شنیده‌ایم امیدوارم که حصر آقای موسوی و خانم رهنورد پایان یابد چراکه اگر این حصر پایان یابد رضایت بخشی در جامعه ایجاد میشود."
وی همچنین با گفتن اینکه "من یک فعال حقوق بشری هستم و معتقدم حقوق بشر را ابتدا باید در خانه خود اصلاح کنیم و سپس به اتفاقات ابوقریب و گوانتانامو انتقاد داشته باشیم" با پرسش درباره بازداشت عبدالفتاح سلطانی و اینکه سفیر جمهوری اسلامی در آلمان تاکنون جوابی درباره چرایی بازداشت او نداده اضافه کرده بود: "من یک وکیل هم هستم و می دانم که در سیاست داخلی یک کشور نباید دخالت کرد اما امیدوارم بدانم چه حکمی برای سلطانی صادر شده است."
حمله به دولت حسن روحانی و همچنین یک مقام مجلس آلمان از سوی اصولگرایان تندرو و فرماندهان نظامی در حالی است که آنها پیش از این نیز در پی سفر کاترین اشتون مسئول وقت سیاست خارجی اتحادیه اروپا به ایران در اسفندماه سال گذشته و دیدار او با نرگس محمدی روزنامه نگار، فعال مدنی و سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر در ایران و همچنین گوهر عشقی (مادر ستاربهشتی وبلاگ نویس کشته شده توسط نیروی انتظامی) از این موضوع استفاده کرده و طرح سوال و فشار بر وزارت امور خارجه را در دستور کار خود قرار داده بودند.
پیش از این نیز در آذرماه سال گذشته در جریان سفر هیات پارلمانی اتحادیه اروپا و دیدار اعضای این هیات با جعفر پناهی کارگردان سینما و نسرین ستوده وکیل دادگستری نیز چهره های نظامی امنیتی و همچنین اصولگرایان تندرو در مجلس حملاتی را علیه دولت حسن روحانی انجام داده بودند.

۱۳۹۳ بهمن ۹, پنجشنبه

نامه معاون اول به رئیس پس از محکومیت رحیمی: چوب آبروبری های احمدی نژاد را می خورم


دو روز پس از انتشار بیانیه دفتر محمود احمدی نژاد و اعلام برائت او از فساد مالی معاون اول اش، محمدرضا رحیمی با انتشار نامه ای سرگشاده به انتقاد از او پرداخته؛ انتقادی که وب سایت "دولت بهار" حامی محمود احمدی نژاد به عنوان "اعلام برائت محمدرضا رحیمی از دکتر محمود احمدی نژاد" آن را منتشر کرده است.
معاون اول محمود احمدی نژاد در دولت دهم خطاب به او نوشته: "رحیمی محکوم امروز، چوب لجبازی‌ها و آبروبری‌های‌گاه و بیگاه شما را می‌خورد".
محمدرضا رحیمی با قطعی شدن حکم محکومیت اش از سوی شعبه ۱۱ دیوان عالی کشور، به تحمل ۵ سال و ۹۱ روز حبس، ۵ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان رد مال و جزای نقدی محکوم شده است. هرچند مصادیق حکم و اتهاماتی که منجر به محکومیت قطعی او شده تاکنون عنوان نشده اما تنها چند روز پس از اعلام حکم، دفتر محمود احمدی نژاد با انتشار بیانیه ای عنوان کرد: اصولا این موضوع هیچ ارتباطی با دولت و حتی دوره خدمت ایشان در دولت‌های نهم و دهم ندارد و دلیل اصرار بر ارتباط دادن آن به دولت قبل بر همگان آشکار است.
این در حالی است که در سال ۹۰ و پس از آنکه الیاس نادران، یکی از نمایندگان مجلس به صورت علنی از اتهام فساد مالی محمدرضا رحیمی سخن گفت، محمود احمدی نژاد اعلام کرده بود: اگر ثابت شود که رحیمی حتی یک ریال هم اختلاس کرده در تلویزیون از مردم عذرخواهی می کنم.
 اواما حالا در بیانیه ای که دفترش منتشر کرده نوشته است که اتهامات رحیمی "با فرض صحت" مربوط به دوره ریاست وی بر دیوان محاسبات، وابسته به مجلس شورای اسلامی، است.
محمدرضا رحیمی به گفته الیاس نادران، رئیس حلقه فاطمی است که به اختلاس در بیمه ایران و سو استفاده از قدرت متهم است اما او در نامه سرگشاده اش خطاب به محمود احمدی نژاد به تقلیل اتهاماتش به قضیه کمک مالی به نمایندگان مجلس در انتخابات مجلس هشتم پرداخته و پرسیده: آقای احمدی نژاد، به‌راستی نمی‌دانید یا فراموش کرده‌اید که ماجرای این پرونده چیست؟
او سپس با اشاره به به برنامه ریزی انتخابات دوره هشتم مجلس نوشته است: برای انتخابات مجلس هشتم کمیته‌ای متشکل از برخی چهره‌های اصولگرا برگزار و بنا شد از کاندیداهای اصولگرا در سطح کشور از طریق کمک‌های غیردولتی پشتیبانی مالی شود.
محمدرضا رحیمی سپس از فردی به نام "جابر ابدالی" نام برده که به گفته او مبلغ ۱ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومان را به حدود ۱۷۰ نفر از کاندیداهای مجلس هشتم پرداخت کرده که اسناد و کپی چک‌های صادره "در پرونده ثبت و ضبط است".
جابر ابدالی، خردادماه سال ۱۳۹۱ در دادگاه اختلاس از بیمه ایران گفته بود که "دسته‌چک امضاشده‌اش" را در آستانه انتخابات مجلس هشتم به محمدرضا رحیمی داده بود.
محمدرضا رحیمی نوشته است: در خصوص ایشان از طریق حراست دیوان محاسبات از مجاری ذیصلاح، در خصوص وی استعلام کردم که پس از اطمینان و پاسخ مثبت که اسناد آن ضمیمه پرونده است، برای دریافت کمک از وی اعلام آمادگی نمودیم و از وی خواستیم که به کاندیداهایی که ما معرفی می‌کنیم از محل حساب شخصی و با چک بانکی خودش کمک نماید.
او هیچ اشاره ای به اتهامات خود درباره حلقه فاطمی و بیمه ایران و.. نکرده اما انگشت اتهام را سوی محمود احمدی نژاد گرفته و عنوان کرده که چوب لجبازی ها و آبرو ریزی های گاه و بیگاه او را می خورد.
او نوشته است: آقای احمدی‌نژاد، به راستی نمی‌دانید یا فراموش کرده‌اید که ماجرای این پرونده چیست؟ شاید فراموش کرده‌اید که رحیمی محکوم امروز، چوب لجبازی‌ها و آبروبری‌های‌گاه و بیگاه شما را می‌خورد. یادتان می‌آید در ماجرای یکشنبه سیاه چقدر اصرار کردم که نکنید و آبرو نبرید و بگذارید از مجاری قانونی، ماجرا پیگیری شود؟
اشاره او به بهمن ماه ۹۱ و جلسه استیضاح وزیر کار دولت محمود احمدی نژاد در مجلس به دلیل انتصاب سعید مرتضوی در تامین اجتماعی است که در این جلسه محمود احمدی نژاد و سعید مرتضوی فیلمی علیه برادر علی لاریجانی، رئیس مجلس در صحن مجلس پخش کردند. رحیمی در نامه اش بدون اشاره مستقیم به این جلسه، از آن روز به عنوان یکشنبه سیاه یاد کرده است.
او سپس به ماجرای قهر محمود احمدی نژاد در جریان قضیه وزیر اطلاعات وقت، حیدر مصلحی در فروردین ۹۰ اشاره کرده و نوشته است: بسیاری از دوستان شما تلاش کردند که من هم کار را‌‌ رها کنم تا دولت بخوابد و بسا کسانی که به من گفتند آماده باشم برای عهده دار شدن کفالت ریاست جمهوری. اما گفتم حوصله کنید احمدی‌نژاد باید برگردد که من میانه او و خودم را با خدمت به نظام آزموده‌ام.
پس ازمخالفت رهبر جمهوری اسلامی با کناره گیری حیدر مصلحی از وزارت اطلاعات، محمود احمدی نژاد به روایت بسیاری از اصولگرایان به مدت ۱۱ روز قهر کرده و خانه نشین شده بود.
محمدرضا رحیمی که بعد از مخالفت رهبر جمهوری اسلامی با معاون اولی اسفندیار رحیم مشایی، به عنوان معاون اول محمود احمدی نژاد انتخاب شده بود بدون نام آوردن از مشایی خطاب به احمدی نژاد نوشته است: زمان گذشت و رفته رفته احمدی‌نژاد و رفتار‌هایش متفاوت از سال‌های گذشته شده بود. هربار که به مشورت می‌نشستیم به سروش آسمانی کذایی بیشتر توجه می‌کردید تا مشورت‌های ناشی از تجربه‌های مختلف من.
او اضافه کرده: در سال آخر دولت اصرارتان بر کاندیداتوری فرد مورد نظر چنان بود که گویی از جایی به شما الهام می‌شده است و حاضر نبودید حرفی غیر از آن بشنوید و نظر بنده و جمعی از همکارانم در دولت را نپذیرفتید و وقعی ننهادید تا جایی که اینجانب با همفکری برخی از اعضای کابینه چاره‌ای نداشتم جز اینکه در شرایط سخت عمل جراحی همسرم برای ثبت در آینده تاریخ و برای دلگرمی همکارانم در دولت خطر کنم و به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری ثبت نام نمایم تا به طور نمادین اختلاف نظرم را با رویکرد شما بیان کنم. البته در ‌‌نهایت باز هم به اصرار شما، بازی را بار دیگر در صحنه رفاقت باختم و باز هم حرفتان را گوش کردم و علیرغم میلم انصراف دادم.
رحیمی همچنین به قضیه برکناری مرضیه دستجردی از وزارت بهداشت توسط محمود احمدی نژاد اشاره کرده و نوشته است: متاسفانه شما لجبازی کردید و به بهانه تعلل در عزل رییس دانشگاه علوم پزشکی تهران که فردی توانمند و متعهد بودند، او را عزل کردید و مرا هم نزد رسانه‌ها و افکار عمومی سکه یک پول ساختید و البته‌‌ همان موقع در جریان قرار گرفتم که با مشورت اطرافیان پیش‌نویس عزل بنده را هم آماده کرده بودید.
مرضیه دستجردی دی ماه ۹۱ در حالی از سوی محمود احمدی نژاد برکنار شد که محمدرضا رحیمی به عنوان معاون اول احمدی نژاد پس از انتشار شایعه هایی درباره احتمال برکناری او گفته بود: تا آقای احمدی‌نژاد هست، من هستم. بنابراین تا آقای دکتر احمدی‌نژاد هست، خانم دستجردی هست.
او در این نامه با طرح این سوال که "چون دوست دشمن است شکایت کجا برم"، از احمدی نژاد گله کرده که در دفاع از پرونده مالی معاون اول خود شهادت نداده و نوشته: همه آنچه ظرف چندین سال بر من رفته است، یک طرف ماجرا است و البته این زخم وقتی کاری می شود که جنابعالی نیز مصلحت را در آن می‌جویید که دامن خود را از آن برچینید.
محمدرضا رحیمی به سابقه رفاقت دیرینه اش با محمود احمدی نژاد پرداخته و گله کرده که چرا احمدی نژاد درباره صحت و سلامت زندگی او گواهی نداده. او نوشته: آیا نباید می‌گفتید که رحیمی پس از عمری خدمت چون حقوق و مزایای بازنشستگی‌اش برقرار نشده، برای گذران زندگی به سختی افتاده است؟
او همچنین نوشته که حکم معاونت حقوقی و پارلمانی برای او از سوی محمود احمدی نژاد بدون اطلاع او صادر شده بوده و چون خلاف مقررات بود با حفظ سمت هم ریاست دیوان محاسبات هم معاونت پارلمانی دولت را برعهده داشته باشد ناچار از استعفا از دیوان محاسبات شده است.
محمدرضا رحیمی سال ۱۳۸۷ و با حکم محمود احمدی‌نژاد به سمت معاون حقوقی و پارلمانی ریاست جمهوری منصوب شده بود. او سال ۸۸ هم به عنوان معاون اول محمود احمدی نژاد منصوب شد. او نوشته است: ماجرای معاون اولی پیش آمد....‌‌ همان موقع گفتم که با وجود کینه‌های سیاسی و برخی زخم‌های کهنه، از من بگذرید، زیرا عاقبت کار را می‌دانستم که برخی مخالفان سیاسی با عنادورزی به دنبال هتک حیثیت و بر باد دادن آبرویم خواهند بود؛ اما باز هم مخالفت با تصمیم شما سخت بود.
سایت دولت بهار، حامی محمود احمدی نژاد در واکنش به این نامه با عنوان "آقای رحیمی شرایط شما را درک می کنیم" به انتشار این نامه پرداخته،اما نوشته است: محمدرضا رحیمی با انتشار نامه ای در خبرگزاری ایلنا خطاب به محمود احمدی نژاد از وی ابراز برائت کرد. گفتنی است در سال ۹۲ پس از ادعای کذب یکی از نمایندگان مجلس در مصاحبه با خبرگزاری ها که از بازداشت رحیمی و انتقال او به زندان اوین خبر داده بود، مادر وی سکته کرد. دو ماه قبل نیز پس از اعلام خبر اولیه حبس و جریمه نقدی رحیمی در رسانه ها، مادر وی برای بار دوم سکته کرد و دار فانی را وداع گفت.
 همچنین یکی از نزدیکان رحیمی در پی فشار های روحی اقدام به خودکشی نافرجام کرد. همسر محمدرضا رحیمی نیز که از بیماری فشار خون رنج می برد، هم اکنون در بدترین شرایط جسمی است.
دولت بهار ضمن ابراز تاسف از شرایط پیش آمده برای معاون اول دولت دهم اعلام می دارد این شرایط را درک می کند و امیدوار است مشکلات وی رفع شود.

"از آزادی‌ام خجالت کشیدم" گزارش بهمن احمدی امویی از زندان


از نیمه شب ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ که همراه با همسر روزنامه نگارش بازداشت شد تا ۱۲ مهر ۱۳۹۳ بیش از ۵ سال و ۴ ماه را در زندان سپری کرد و حالا که آزاد شده می‌گوید از آزادی‌اش خجالت می‌کشد. او از انسان‌هایی حرف می‌زند که "در زندان جا گذاشته، از زندانیانی که سیستم قضایی آن‌ها را فراموش کرده، خانواده‌‌هایشان فراموششان کرده‌اند و خدا هم آن‌ها را فراموش کرده". از زندانیانی می‌گوید که "وقتی از خواب بیدار شدند نابینا شده بودند و یک هفته بعد یا مقابل چشمان سایر زندانیان جان باختند یا دچار آلزایمر شده‌اند و هیچ کسی را نمی‌شناسند؛ از زندانیانی که بیش از ۱۰ سال است ملاقاتی ندارند و هیچ وکیلی حاضر نیست وکالت آنها را برعهده بگیرد." زندانیانی که بهمن پس از آزادی، اولین بار از آنها نوشته است.
بهمن احمدی امویی، روزنامه نگار سرشناس اقتصادی به خاطر نقدهای اقتصادی و انتشار شعری از فردوسی، شاعر معروف ایرانیان زندانی شد؛نقدهایی که او چندسال پیش می نوشت و حالا از سوی مسئولین ریز و درشت مملکتی و نمایندگان مجلس عنوان می شود.  او مدتی ست، بعد از ۵ سال و ۴ ماه آزاد شده. بهمن احمدی امویی کیست و چه تعریفی از خود دارد؟ رفته‌ام سراغ او که حالا روایتگر دردهای زندانیانی است که بیش از ۵ سال و ۴ ماه با آن‌ها زندگی کرده. این مصاحبه روایت بهمن از زندان های اوین و رجایی شهر است.

بیش از ۵ سال زندان انفرادی و عمومی را تجربه کردی. ممکن است بگویی وقتی به عنوان یک روزنامه نگار زندانی وارد زندان شدی چه چیزی برایت تکان دهنده بود یا تصویر اولیه ای که از زندان و زندانی ها یافتی و تجربه ای که کردی چه بود؟
واقعیت این است که برای من یک دنیای جدیدی بود. من روزنامه نگاری بودم که  گرایش مطالب ام اقتصادی ـ-اجتماعی بود، همیشه سعی می کردم مسائل را بیش تر از آن چیزی که مرسوم است در روزنامه نگاری ایران پی گیری بکنم. من و ژیلا بنی یعقوب، همسرم،  می خواستیم گزارش های متعددی از زوایای مختلف زندگی متفاوت مردم تهیه کنیم. به عنوان مثال ژیلا می خواست گزارشی از وضعیت خودکشی ها در بیمارستان لقمان تهیه کند ولی امکان دسترسی به آنجا وجود نداشت. یا یادم است که خیلی از دوستان و همکاران ما نامه نگاری های متعدد می کردند که بتوانند از زندان و زندانی ها گزارش هایی تهیه کنند ولی هرگز موفق نشدند. اما اتفاقات پس از جنبش سبز شرایطی را فراهم کرد که امثال من، کسانی که روزنامه نگار بودند، فعالان اجتماعی سیاسی و حوزه زنان وارد فضای بسته ای شوند که به آنها اجازه ورود به آنها داده نمی شد. این باعث شد که واقعا همه ما، نه تنها فقط من، بقیه دوستانی هم که گزارش هایی دادند و حرف زدند و... در این مورد یک نوع دیدگاه جدید پیدا کنند. خود من هرگز فکر نمی کردم  عمق مسائل و مشکلات جامعه ایران و افراد اینقدر زیاد باشد. یعنی اگر قبل از آن به من می گفتند در زندان های جمهوری اسلامی اینطور است، شاید با شک و تردید به موضوع نگاه می کردم ولی حالا خودم اینها را با چشم خود دیده و واقعا تاسف خورده ام که چرا من به عنوان یک روزنامه نگار یا دیگران به عنوان فعال اجتماعی سیاسی اینقدر دیر متوجه این مسائل شدیم و تا وقتی خود مان آنجا نرفته بودیم متوجه این جور مسائل نشدیم. نوع نگاه ما به مسائل حقوق بشری بسیار محدود بود. مثلا من یادم است سال ۸۴ که آقای معین بحث حقوق بشر را در انتخابات مطرح کردند، مهم ترین موضوعاتی که در بحث حقوق بشر در ستاد انتخاباتی ایشان مطرح می شد بحث محدودیت ها و فشارهایی بود که بر وبلاگ نویسان و روزنامه نگاران وارد می شد.  یادم استهمان جا  بچه ها می گفتند حقوق بشر مسائل دیگری هم است مثل اقتصاد، مسکن، آموزش، بهداشت و...ولی کسی توجه نمی کرد؛ همه سیاست زده بودیم. رفتن من به زندان باعث شد حداقل خودم نگاه واقع بینانه تری نسبت به مشکلات مردم پیدا بکنم.

برخوردت با این مسائل چطور بود؟ می شود درباره زندانیان یا شرایطی که در زندان باعث شد دیدگاهت  تغییر کند، توضیح بدهی؟
اگر بخواهم تقسیم بندی بکنم طی سه مرحله در زندان بودم؛ موقعی که در ۲۰۹ در اختیار وزارت اطلاعات بودم، موقعی که در ۳۵۰ بودم و موقعی که به رجایی شهر رفتم. هر کدام از این‌ها تجربه و شرایط خاص خودش داشت، چون آدم‌های متفاوتی را در شرایط متفاوت می‌دیدیم. اگر بخواهم از آخر شروع بکنم باید بگویم رجایی شهر یکی از بهترین دوران زندان‌ام بود، از این زاویه که نگاهم به زندانیان و تجربه‌ام عمیق‌تر شد. اگر بخواهم تقسیم بندی بکنم این‌ها از نظر وابستگی‌های سیاسی- عقیدتی متفاوت بودند، از نظر سن و سال متفاوت بودند؛ افرادی که با داشتن احکام متفاوت در کنار هم زندگی می‌کردند. آنجا کسانی را داشتیم که ۱۵ سال، ۱۶ سال زیر حکم اعدام بودند. مرحوم علیرضا کرمی خیرآبادی که فوت کرد. فکر کنید یک نفر ۱۶ سال زیر حکم اعدام باشد یا حبس ابد. یا افرادی که فراموش شده‌اند. در مطلب پیرمردهای زندانی نوشتم افرادی هستند که ۱۵ – ۲۰ سال است زندانی هستند و سنشان بالای ۶۰ – ۷۰ وحتی۸۰ سال است. افرادی هستند که از نظر جسمی و روحی به شدت آسیب پذیرند و عمدتا، براساس مدارک پزشکی قانونی توان و تحمل زندان و حبس را ندارند. واقعا تاسف بار است. از نظر تقسیم بندی سیاسی نگاه بکنید بخشی از مجاهدین خلق بودند، بخشی از جامعه بهائیان، و بخشی از بچه‌های کرد بودند. بچه‌های کردی که ۱۵- ۱۶ یا ۲۰ سال پیش یک وابستگی به حزب دموکرات کردستان داشته و حکم ابد گرفته‌اند. مثل آقای محمد نظری، آقای عمر فقیه‌پور، آقای فائد فریدونی. این‌ها خیلی به زحمت می‌توانستند فارسی صحبت بکنند؛ افرادی به شدت آسیب پذیر که توان اداره امور زندگی شخصی خودشان در زندان را هم ندارند. همیشه با تاسف نگاه می‌کنم که بودن این‌ها در خارج از زندان، چه هزینه‌ای بر جمهوری اسلامی تحمیل می‌کند که آن‌ها را با این همه هزینه سیاسی-ـ اجتماعی –ـ امنیتی و اقتصادی در زندان نگاه می‌دارند. این افراد همین الان هم آزاد شوند قادر نیستند کوچک‌ترین ارتباطی با جامعه، با این همه تحولات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی که به وجود آمده و آن‌ها فاصله داشته‌اند، برقرار کنند. یا مثلا بچه‌های بهایی، آدم‌هایی بودند واقعا دوست داشتنی. وقتی به آن‌ها نگاه می‌کردم تاسف می‌خوردم. آن‌ها از همه گروههایی که در زندان بودند مظلوم‌تر بودند. آن‌ها نه به فکر براندازی جمهوری اسلامی بودند، نه در حوزه سیاسی وارد تقابل با رژیم شده بودند و نه در هیچ گردهمایی سیاسی شرکت کرده بودند. هر کدام از آن گروه‌ها، سازمان مجاهدین خلق، فدائیان، کومله، دموکرات و... همه در این ۳۰ سال به دنبال درگیری و کشت و کشتار و حذف طرف مقابل بودند ولی اینها کمترین تاثیر را بر این اثرات نا بهنجار در جامعه ایران داشتند و در عین حال بهترین نفع را در جامعه ایران داشتند؛ کارآفرین بودند، فعال اقتصادی بودند، بدون کمترین کمک دانشگاهی راه اندازی کرده بودند و فرزندان خودشان را، به خاطر اینکه از دانشگاه های دیگر محروم هستند، آنجا آموزش می دادند. بسیار هم خوب آموزش می دادند. اینها را گرفته بودند، آورده بودند زندان. واقعا سوال این است که اینها چرا آنجا هستند. اصلا امنیت ملی که همه ما به جرم اقدام علیه آن آنجا گرد آمده بودیم، چه چیزی است که همه آدم ها با گرایش های فکری مختلف و اقوام مختلف جامعه ایران را درگیرکرده  و به آنجا کشانده.

بهمن زندگی اینها در داخل زندان به چه شکلی است؟ سالهای طولانی در زندان چه شرایطی را بر آنها تحمیل کرده؟
بسیار شرایط بدی دارند، اما عزت نفس دارند.  من نگاه می کنم می بینم من اگر بودم شاید نمی توانستم این وضعیت را ادامه دهم. اولا که تعدادی از این‌ها هستند که ۵ سال، ۶ سال یا ۱۰ سال است که اصلا ملاقات ندارند. یعنی حتی خانواده ها هم فراموش شان کرده اند. اکثرا از کردستان بودند، اینها را منتقل کرده اند به زندان های نواحی مرکزی و از محل زندگی خانواده دور افتاده اند و رفت و آمد و ملاقات خانواده تبدیل شده به سالی یک بار، بعد هم یواش یواش با مشکلاتی مواجه شده اند و قطع شده. اینها دارای عزت نفس زیادی هستند و در زندان کار می کنند. همه نوع کارهای شرافتمندانه و از دسترنج خودشان امورات شان را می گذرانند. یاد گرفته اند صنایعی درست می کنند که به زندانیان دیگر می فروشند. بعضی شان خدمات زندان را انجام می دهند. کارهای زندانیان دیگر را انجام می دهند. مسئولین زندان هم رفتار بسیار بدی با اینها دارند. ملاقات ندارند،مشکل لباس دارند. فروشگاههای زندان لباس ندارد. اگر بخواهید برای آنها لباس بفرستید، مسئولین زندان اجازه نمی دهند. می گویند باید یکی از اعضای خانواده بفرستد. در حالی که وقتی اینها ملاقاتی ندارند هر کسی باید بتواند به اینها لباس بدهد. اما مسئولین زندان شرایط شان را بدتر می کنند. رفتارها انسانی نیست. واقعا شرایط بدی دارند. غذاهای زندان به شدت غذاهای کم کیفیت و غیر قابل خوردنی است. اما آنها تمام این سالها فقط از همین غذا می خورند. اگر کوچکترین بیماری بگیرند، که بارها شاهد بوده ام، هیچ کسی توجهی به اینها نمی کند که برای مداوا ببرند. اگر هم برای مداوا ببرند چون ملاقاتی ندارند و حامی و خانواده ای بیرون نیست که پی گیری کند، در بدترین شرایط به بیمارستان های دولتی می برند و سر سری یک نگاهی می کنند و یک روزه، دو روزه برمی گردانند زندان. توجهی به بیماری شان نمی شود. من در زندان کسی را دیدم که صبح  از خواب بیدار شد و نابینا شد. کور شد.اما  مسئولان زندان گفتند تمارض می کند. کمترین توجهی نکردند تا یک هفته بعد فوت کرد.

ممکنه اسم شان را بگویی؟
سرهنگ قاسمی، برادر حمید قاسمی که حکم اعدام داشت؛که بعد حکم اعدام شد ۵ سال و بعد آزاد شد آمد بیرون. این دو برادر در زندان بودند. جلوی چشم خود ما ایشان نابینا شد اما مسئول زندان حاضر نشد او را برای مداوا بفرستد و گفت تمارض می کند. هفته بعد جلو چشم بچه هادر اثر یک بیماری ناشناخته فوت شد که اگر رسیدگی می شد شاید اینطور نمی شد. همان برادرش بعد از 5 سال در حکم اعدامش بازنگری شد،آزاد شد و رفت کانادا. تازه اینها افرادی بودند که اینجا خانواده داشتند و مورد پی گیری و توجه بودند و اینطور شدند. چه بسا افراد گمنامی که دچار بیماری می شوند ولی آنها را اصلا دکتر نمی برند که ببینند چه بیماری دارند. کلا شرایط خوبی ندارند. مثلا عمر فقیه پور، یکی از بچه های وابسته به حزب دموکرات بود که الان وارد پانزدهمین سال زندانش می شود. خودش می‌گفت موقعی که دستگیر شده دختری ۳ سال داشته که الان ۱۸ سال دارد و در کردستان عراق زندگی می‌کند. و حداقل ۱۰ سال است که هیچ ارتباطی با آن‌ها ندارد. خالد فریدونی هم به همین شکل؛ ۱۵ سال است زندان است و حبس ابد دارد. ملاقاتی هم ندارد. محمد نظری ۲۰ سال است زندان است، در زندان ۴۲ سال‌اش شده. یعنی بیست و یکی دو سالش بوده که دستگیر شده. یا بچه‌های بهایی که یک تعدادی از آن‌ها عضو هیات مدیره دانشگاه جامعه بهایی‌های ایران هستند که آن را برای فرزندان آنجامعه راه اندازی کرده‌اند. یکی از این‌ها آقای فرهاد صدقی است. آذری است، ایشان می‌گفت ما ترک‌ها یک رسمی داریم. من نقل به مضمون می‌کنم. می‌گفت دلش می‌خواسته بچه‌اش در دانشگاه صنعتی شریف درس بخواند. می‌گفت: بچه من کوچک بود، تازه دنیا آمده بود که من کمی از کاکل موی او را قیچی کردم و پرت کردم توی دانشگاه صنعتی شریف به این امید که بزرگ که شد وارد این محیط شود. با افسوس می‌گفت پسر من هرگز نتوانست دانشگاه برود، نه تنها شریف که هیچ دانشگاهی. این خیلی ناراحت کننده است. تمام جرم ایشان هم این است که از اعضای دانشگاه جامعه بهایی است. دانشگاهی که از وقتی تاسیس شده ۴ هزار نفر از آن فارغ التحصیل شده‌اند. ولی به جای اینکه تشویق شوند این طور مورد ظلم قرار می‌گیرند. یا برخی بچه‌های سازمان مجادین خلق. یک سری افرادی هستند که بچه‌‌هایشان یا یکی از اعضای خانواده‌شان در اشرف بوده. جرمشان این است که رفته‌اند آنجا و با بچه‌‌هایشان ملاقات کرده‌اند. آقای دانش‌پور مقدم در بند ۳۵۰ اوین دروضعیتی است که الزایمر گرفته. او حتی پسر خودش را که در زندان و در همان اتاق است  نمی شناسد و به یاد نمی آورد. ولی آزادش نمی کنند.

حکم او اعدام است، درسته؟
بله حکم اش اعدام است. همسر ایشان هم در بند زنان زندان اوین است. مسئولین زندان برای اینکه یک کمکی کرده باشند به این آقا، ملاقات نیم ساعته روزانه ای برای ایشان و خانمش فراهم کرده اند که بلکه با صحبت کردن با ایشان، کمی بیماری اش به تاخیر بیفتد. ببینید چقدر وضعیت ایشان وخیم است که خود زندان متوجه شده اما او را همچنان در زندان نگاه داشته اند. فراوان هستند از این بچه ها.

برخوردها با شما و زندانیانی که شناخته شده تر بودند و سالهای اخیر زندانی شدند با زندانیانی که در موردشان حدف می زنیم که عموما گمنام بوده اند چه تفاوت هایی داشت؟
نمی خواهم بگویم جداسازی کرده بودندو ما جای دیگری بودیم و آنها جای دیگری. ما همه با هم زندگی می کردیم، یک جا بودیم. منتهی به خاطر اینکه تعدادی از افرادی که زندانی شدند معاون وزیر بودند، نماینده مجلس بودند، فعالین رسانه ای، وکیل یا معلم بودند و نگاه جامعه جهانی و نگاه مردم ایران به آنها معطوف بود شرایط شان خاص بود. تحت تاثیر شرایط اینها، زندانیان سابق هم وارد همین فضا شدند. در این ۵ – ۶ سال شرایط رفتار بهتر شد که شامل حال آنها هم بود. اگر شرایط بهتر شده به خاطر رفتن این دوستان به زندان بوده، فرداو پس فردا که همه اینها آزاد شوند شرایط می تواند دوباره  بدتر شود و آنها به همان شرایط سابق برگردند.

یعنی حضور چهره های شناخته شده به بهبود وضعیت و شرایط آنها در زندان کمک کرد؟ آنها چه برخوردی با شما و این مساله داشتند؟
من همیشه به بچه ها گفته ام، یکی از خوش اقبالی هایی که، البته نمی شود گفت خوش اقبالی،  یکی از شانس هایی که به اینها رو کرد این بود که از گمنامی خارج شوند. بالاخره با رفتن زندانیان جنبش سبز به زندان، نگاه رسانه های رسمی و غیر رسمی به زندان بیشتر شد. خبرهایی در داخل زندان می دیدیم که از بیرون می آمد. این خبرها اگرچه بسیار متمرکز بود بر چهره های رسانه ای و چهره های شناخته شده ولی اینها هم در حاشیه  مطرح می شدند و همین باعث شد که به مسائل و مشکلات آنها توجه بیشتری بشود. مثلا نحوه نگهداری آنها که پیش از ان  در شرایط بسیار بدی نگهداری می شدند. امکان جداسازی آنها از زندانیان عادی و زندانیان خطرناک وجود نداشت. حداقل در تهران و کرج این اتفاق افتاد. آنطورکه خبر دارم در زندان های دیگر هم به نوعی جداسازی صورت گرفته. شرایطی فراهم شده که نگاه فعالین حقوق بشر به زندان و زندانی متفاوت شده. یک نوعی نگاه جامعه و کسانی که بیرون هستند رسانه ها و خود شماها به زندان عوض شده. قبلا برای فعالان حقوق بشر، زندانی یعنی زندانی سیاسی. الان نوع نگاهها دارد عمیق تر می شود و حتی نحوه نگهداری زندانیان عادی هم باید مورد بازنگری قرار بگیرد. در شرایط بسیار بد بهداشتی، اقتصادی، روحی و روانی توی هم می لولند. بعضی وقت ها فکر می کنم قانون جنگل حاکم است و همه در حال سواستفاده از زندانی هستند. زندانی از زندانی، مسئولان زندان از زندانی، مسئولان قضایی از زندانی... تا مسئولان سیاسی. در نگاه اول اینها خیلی راحت پذیرای ما شدند. کمک مان کردند و یادمان دادند و تجربیاتی که تمام این سالها جمع کرده  بودند به ما منتقل کردند. ولی بعضی مواقع متاسفانه دوستان خوب کار نکردند و توجه رسانه ها به اینها زیاد نشد که احساس دلسردی کردند. الان یکی از نگرانی های شان این است که اگرهمه زندانیان جنبش سبز که آمدند زندان و توجه رسانه ای به آنها شد و در حال پایان یافتن حکم شان هستند آزاد شوند و بروند، احساس تنهایی می کنند؛ احساس می کنند که دوباره به حال خود رها می شوند. احساس می کنند  دوباره باید برگردند به آن دوران فراموشی و همه آنها را فراموش می کنند. خب در این همه سال شاهد بوده اند که خیلی ها آمده  و رفته اند. این حسی است که آن‌ها دارند. من بیش از ۲ سال است دنبال این هستم که تعدادی از وکلا را ترغیب کنم که وکالت زندانیانی را که ۱۵ سال- ۲۰ سال است در زندان هستند برعهده بگیرند. تا به حال هیچ کسی حاضر نشده در این راه گام بردارد. آنها هم دلایل خودشان را دارند ولی دلیل اصلی این است که اینها زندانیان گمنامی هستند که احتمالا نام و اسم و بعد مالی برای وکلا ندارد. با این حال داریم تلاش می کنیم این کارها انجام شود.

بهمن تو به عنوان یک روزنامه نگار زندانی شدی، چنین تجربه هایی را در زندان پشت سر گذاشتی، وقتی بعد از 5 سال از زندان آزاد شدی چه حسی داشتی؟ وقتی به جامعه و خانواده بازمی گشتی، می توانی تعریفی از این حس بدهی؟
راستش را بخواهی خجالت کشیدم. یعنی احساس خجالت و ناراحتی به من دست داد که دارم از زندان بیرون می آیم.

چرا؟
 چون  فضای جامعه را تا حدودی می دانستم، می دانستم بیرون چه خبر است ولی این را هم می دانستم که از زندان بیرون بیایم بار خیلی سنگینی روی دوش من است و باید برای دوستانی که آنجا مانده اند کاری بکنم. دوستانی که به نظر من به ناحق و بسیار ناعادلانه آنجا مانده اند. می دانستم که کار زیادی از دست من بر نمی آید و آنها هم انتظار زیادی دارند که کاری انجام شود. من هنوز بعضی وقت ها که به یادشان می افتم یا پیامی از طریق آنها می رسد که چکار کردی واقعا از اینکه موفق نشده ام و اینکه حتی یک وکیل گامی پیش نمی‌گذارد که وکالت این‌ها را برعهده بگیرد احساس خجالت دارم. و می‌گویم کاش اصلا برنمی گشتم بیرون. دلم می‌خواهد بعد از ۱۵ سال یا ۲۰ سالی که زندان هستند حداقل برای چند روز مرخصی بیایند. متاسفانه خود سیستم قضایی هم یک ساختاری ندارد که چند سال یکبار بازنگری انجام دهد و ببیند یک نفر بعد از ۲۰ سال زندان ماندن در چه وضعیتی است. یک نفر را که تا این حد آسیب پذیر است چطور می‌توانند در زندان نگاه دارند؟ همه توسط سیستم قضایی به فراموشی سپرده شده‌اند، توسط فعالان اجتماعی، توسط رسانه‌ها و مطبوعات. من یکبار در یکی از نامه‌هایم نوشته بودم که احساس می‌کنم خدا هم این‌ها را فراموش کرده و واقعا به این باور می‌رسم که فراموش شده‌اند. موقعی که می‌آمدم از آزاد شدن‌ام خجالت می‌کشیدم و به تک تک آن‌ها هم گفتم که انتظار داشتم شما‌ها بروید. حکم من ۵ سال و خورده‌ای بود، بالاخره تمام می‌شد و به هرحال آینده‌ای قابل تصور داشتم. این‌ها بعد از این همه سال زندان حکم اعدام دارند. اکثرا حکم حبس ابد دارند. طرف ۲۰ سالش بوده او را گرفته‌اند الان ۴۲ سالش است و همچنان باید زندان باشد. یعنی پایانی هست؟

این احکام سنگین را برای چه نوع فعالیت هایی گرفته اند؟ یعنی اتهام یا جرم شان چی بوده که چنین احکام سنگینی به آنها داده اند؟
باآنها صحبت که می کنید و پرونده های شان را که می بینید متوجه می شوید در یک شرایط خاص سیاسی بازداشت شده اند و چون قوه قضائیه ما هم متاثر از مسائل سیاسی است سیاسی حکم گرفته اند. افرادی بوده اند که همان جرم ها را در یک شرایط متفاوت سیاسی انجام داده اما حکم های بسیار سبک تر گرفته اند. ما زندانی ای داریم که در دو مرحله در زندان بوده. مرحله اول که زندان بوده اقداماتی که انجام داده به شدت خشن تر و سخت تر بوده ولی حکم کم گرفته،  در مرحله دوم که دستگیر شده اقدامی که انجام داده اقدام سبک تری بوده اما حکم بسیار سنگین تری داده اند. این یعنی شرایط متفاوت است. بار دوم همزمان بوده با وقایع ۸۸ و حکومت خواسته سخت‌تر برخورد بکند. همه این‌ها برمیگردد به سیاست زدگی قوه قضائیه ما. خیلی از بچه‌هایی که حکم اعدام داشتند و توی این سال‌ها اعدام شدند به خاطر مسائل سیاسی و تحولات سیاسی که در درون حاکمیت و... بوده احکامشان اجرا شده. افرادی بودند در زندان که حکم اعدام داشتند، حکمشان بازنگری شده، حکم اعدامشان شده ۲ سال در حالی که ۵ سال است زندان است. بعد آزاد می‌شود. یعنی ببینید چقدر تفاوت در نحوه دادن احکام وجود دارد، ابتدا اعدام، بعد از ۵ سال بررسی می‌شود می‌گویند ۲ سال. هیچ کسی هم بابت اون سالهایی که زندان مانده از او معذرت خواهی هم نمی‌کند و همین که آزاد شده باید خدا را شکر کند. این را من مشاهده کردم. بچه‌هایی بودند که حکم اعدام گرفتند، بعد بلافاصله شده ۱۲ سال وسال بعد هم آزاد شده‌اند. همین نشان می دهد که سیاسی بوده این حکم ها.

از گروههای فکری مختلف در زندان بودید؛ روزنامه نگار، فعالین سیاسی از طیف های مختلف، زندانیان عقیدتی و مذهبی و... در زندان چگونه با هم تعامل داشتید و کنار هم زندگی می کردید؟
یک واقعیتی است، یک تجربه ای در زندان وجود دارد ـ حداقل من تجربه کردم ـ که افراد در آنجا به ندرت بحث سیاسی برای اقناع کردن دیگران، در جهت اینکه من درست می گویم و شما اشتباه می کنید انجام می دهند.ما پذیرفته بودیم؛ بچه های سازمان مجاهدین خلق، بچه های بهایی، بچه های کرد و بچه های جنبش سبز و گروههای مختلف با تفکرات مختلف آنجا بودند و به ندرت پیدا می شد که اینها بخواهند دیدگاههای سیاسی خود را غالب کنند و بگویند ما درست گفتیم یا حرف ما درست است. ما یاد گرفتیم که با داشتن اختلافات سیاسی با هم زندگی کنیم. من در اتاقی زندگی می کردم که بچه های کرد بودند، بچه های القاعده بودند، بچه های جنبش سبز بودند، بچه هایی بودند که تغییر دین داده بودند، بچه های غیرمذهبی بودند،  اعضای اتاق ما در ۳۵۰ از هر طیفی بودند. آقای حسین مرعشی حرف جالبی می‌زد می‌گفت آینده خاورمیانه از اتاق شما در می‌آید. همه کنار هم زندگی می‌کردیم. بخصوص در ۳۵۰ که از نظر فیزیکی مساعد و سفره های مشترک بسیار زیاد بود. در هر اتاقی مثلا ۳۰ نفر  از گروهها و افکار مختلف با هم سر یک سفره می نشستند.

 موقعی که تو زندان رفتی یک روزنامه نگار اقتصادی سرشناس بودی. حالا بعد از ۵ سال زندان  چه تعریفی از خودت داری؟ بهمن احمدی امویی الان کیست؟
تعریفی که از خودم دارم این است که به این فکر می کنم اگر امکان اش فراهم شود در روزنامه ای مشغول به کار شوم، نوع نگاهم به مردم، به مسائل اقتصادی و مشکلات مردم فراتر و عمیق تر از آن چیزی است که قبلا بوده. بیشتر باید با مردم و درون مردم باشیم و ارتباط برقرار کنیم. به قشرهای آسیب پذیر توجه بیشتری بکنیم. مسائل اقتصادی چیزی است که گروههای سیاسی ما کمترین توجه را به آن داشتند. بسیار مهم است در تعیین سلامت فکری مردم، در شیوه تصمیم گیری و نوع نگاه شان به زندگی. در نهایت این جهت گیری های اقتصادی و وضعیت اقتصادی است که نوع گرایش مردم را تعیین می کند که چه فکری می کنند و چه تصمیمی می گیرند. تغییری که کرده ام این است که دیدم را وسیع تر بکنم. مسائل و مشکلات ایران را بیشتر درک کردم قبلا شاید خیلی تک بعدی یا از دید محدود به مسائل نگاه می کردم. الان نوع نگاهم وسیع تر شده. ما مشکلات بسیار زیادی درجامعه داریم؛ از مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و... یک فعال اجتماعی باید اشراف زیادی به همه این مسائل داشته باشد و همه این مسائل را با هم نگاه کند. حداقل به خود من کمک کرد که خیلی عمیق تر به مسائل نگاه کنم و مثل سابق اگر احساسی رفتار می کردم دیگر رفتار احساسی نداشته باشم. و نگاهم را به مردم بهتر کرد.

 تو به خاطر نقدهای اقتصادی و تحلیل های اقتصادی که داشتی بازداشت شدی. حالا که آمده ای می بینی مسئولین ریز و درشت کشور همان نقدها را دارند و به انواع مختلف بیان می کنند،چه حسی داری  وقتی اینها را می بینی؟
حس اینکه دنیا واقعا خیلی بی ارزش و مسخره است و بعضی وقت ها آدم تعجب می کند که خب یعنی چی واقعا... بهتر است در موردش حرف نزنیم...

تایید اتهام محاربه ۷ درویش گنابادی در دیوان عالی کشور

 دیوان عالی کشور، رای صادره از سوی دادگاه انقلاب شیراز را که بر اساس آن هفت درویش گنابادی به اتهام محاربه و فساد فی الارض محکوم شده بودند را عینا تائید کرد. بر اساس این رای سه تن از این دراویش به تبعید مادام العمر و ۴ تن به ۲۸ سال تبعید محکوم شدند.
به گزارش هرانا به نقل از مجذوبان نور؛ شعبه ۱۵ دیوان عالی کشور رای محکومیت هفت تن از دراویش ساکن کوار به نام‌های کاظم دهقان، حمیدرضا آرایش، محمدعلی شمشیر زن به نفی بلد مادام العمر و همچنین محمدعلی دهقان، محمد علی صادقی، ابراهیم بهرامی، محسن اسماعیلی هریک به ۷ سال تبعید را که از سوی شعبه دوم دادگاه انقلاب شیراز صادر شده بود عینا تایید کرد.
محاربه و فساد فی الارض عنوان اتهامی است که به این هفت درویش گنابادی منتسب شده است، که از میان آقایان کاظم دهقان، حمیدرضا آرایش، محمدعلی شمشیر زن علاوه بر آن به عضویت در گروه‌های غیرقانونی و اجتماع و تبانی با هدف برهم زدن امنیت کشور نیز متهم شده‌اند. این دومین بار است که در آرای صادره از سوی مراجع قضایی از دراویش گنابادی به عنوان گروه غیر قانونی نام برده و عضویت در آن جرم تلقی می‌شود.
گفتنی است که صدور این احکام در پی غائله آفرینی عده‌ای طلاب و نیروهای خودسر در شهر کوار صورت گرفته است. در شهریور سال ۹۰ با تحریک چهار تن از آخوند‌های آن شهرستان تظاهراتی همراه با شعارهای توهین آمیز علیه دراویش گنابادی برپا می‌شود که در ‌‌نهایت به درگیری می‌انجامد که طی آن یک درویش جوان با شلیک گلوله به شهادت می‌رسد و ده‌ها درویش بازداشت و روانه زندان می‌شوند.
این گزارش می‌افزاید؛ تایید حکم این دراویش گنابادی در حالی صورت می‌گیرد که شکایت بیش از ۴۰ درویش گنابادی از عاملین برپایی تظاهرات و پخش شبنامه و سی دی‌های سراسر دروغ علیه دراویش، پس از گذشت ۲ سال از سوی دادگاه ویژه روحانیت پیگیری نمی‌شود و همچنین شکایت خانواده مهندس وحید بنانی که در در آن روز به شلیک گلوله نیروهای امنیتی و نظامی کشته شد نیز همچنان به هیچ نتیجه‌ای نرسیده است.
علی یونسی، دستیار حسن روحانی در امور اقلیت‌های مذهبی و قومی مدتی پیش در یک نشست خبری برخورد با دراویش در کشور را «ناگوار»، «خودسرانه» و «خارج از اراده حکومت و حاکمیت» دانست که برخلاف «مصالح و قانون جمهوری اسلامی» بوده است. به گفته او، این برخورد‌ها در گذشته رخ داده و دیگر «تکرار نشده است». به رغم این سخنان و تاکید اخیر او براینکه «مشکل دراویش در حال حل شدن است»، همچنان فشار دستگاه قضایی بر دراویش گنابادی و صدور احکام سنگین علیه آنان ادامه دارد.