۱۳۹۳ مهر ۸, سه‌شنبه

ادامه حاشيه‌هاى سفر نيويورك جدال روحانی و احمدی‌نژاد در اینستاگرام

سفر حسن روحانی به نیویورک پایان یافته، اما واکنش‌ها به آن همچنان ادامه دارد. علاوه بر اصول‌گرایان و نمایندگان مجلس، محمود احمدی‌نژاد نیز دو عکس در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده که به سفر روحانی مربوط می‌شود.
رییس دولت دهم به فاصله چند روز پس از دیدار حسن روحانی و دیوید کامرون، نخست‌وزیر بریتانیا، عکسی از دیدار خود با سایمون گس، نماینده بریتانیا در گروه ۱+۵ در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد.
دیدار روحانی و کامرون، نخستین دیدار ۳۶ سال گذشته میان بالاترین مقام‌های اجرایی دوکشور بود که برگزار شد. برگزاری این دیدار با پوشش گسترده رسانه‌های داخلی و خارجی همراه بود.
دیوید کامرون اما پس از ملاقات با روحانی، در نطق خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد درباره ایران گفت: "ایران باید فرصت داشته باشد تا نشان دهد می تواند بخشی از راه حل منطقه (در مبارزه با داعش) باشد و نه بخشی از مشکل. صبح امروز من با رییس‌جمهور روحانی دیدار کردم، ما اختلاف نظرهای شدیدی داریم. ایران از گروه های ترویستی حمایت می کند، برنامه هسته ای اش، رفتارش با مردمش، همه اینها باید تغییر کند".
سخنانی که با واکنش اصول‌گرایان مواجه شد و آن‌ها ضمن حمله به دولت بریتانیا، از رفتارها و سخنان حسن روحانی و محمدجواد ظریف، به عنوان یکی از دلایل بیان چنین سخنانی یاد کرده بودند.
عکسی که احمدی‌نژاد از دیدار خودبا سایمون گس متشر کرده اما، تنها عکس مربوط به اتفاق‌های هفته گذشته نیست. او هفته گذشته نیز عکسی از حضور خود در سازمان ملل متحد را منتشر کرد.
رییس دولت دهم در توضیح این عکس، بخشی از سخنرانی خود در مجمع عمومی این سازمان در سال ۹۰ را نوشت: "تشكیل سازمان ملل برای ایجاد امكان مشاركت موثر همه ملتها در تصمیمات جهانی است. همه می دانیم كه این امكان هنوز فراهم نشده و ریشه آن نیز عدم رعایت عدالت در ساختار و سازوكارهای مدیریتی سازمان ملل است".
احمدی‌نژاد تنها فردی نبوده که نسبت به متن و حواشی حضور روحانی در نیویورک واکنش نشان داده. پیش از حسین الله‌کرم، دبیر شورای هماهنگی حزب‌الله، از مجلس خواسته بود که محمدجواد ظریف، وزیر امورخارجه را استیضاح کند و به حسن روحانی به دلیل "اشتباهات محاسباتی" وی اخطار بدهد تا در صورت تکرار این اشتباهات بتوان بحث "عدم کفایت" او را مطرح کرد.
علاوه بر مسایل مطرح شده،نقل سخنانی از سوی محمدجواد ظریف درباره امکان شکست انتخاباتی حامیان روحانی در انتخابات مجلس اینده نیز با واکنش اصول‌گرایان مواجه شده.
روزنامه وطن‌امروز درباره سخنان ظریف نوشت: "سخنان محمدجواد ظریف– که بیشتر خود را یک دوم خردادی می‌داند تا یک اعتدالگرا- در واقع دارای دو پیام اصلی است؛ نخست او می‌خواهد به آمریکا بگوید یگانه نیروهایی که درست سخن گفتن با آمریکا را بلدند همین‌هایی هستند که اکنون بر سر کارند لذا غرب نباید از انجام وظیفه تاریخی خود در ماندگار کردن آنها قصور کند. و دوم، ظریف به صراحت اعتراف می‌کند این جریان برای ماندگار شدن در محیط سیاست داخلی کشور به کمک و اعانت و دستگیری غرب نیاز دارد و بدون آن، یعنی اگر قرار باشد صرفا به ظرفیت‌های داخلی خود اکتفا کند، بی‌تردید میدان را به حریفان واگذار خواهد کرد".
با وجود آن‌که رسانه‌های اصول‌گرا طی هفته گذشته تلاش می‌کردند تا به شکل هم‌زمان از روحانی و ظریف انتقاد کنند، اما به نظر می‌رسد که رویه آن‌ها درهفته جاری عوض شده است.
بسیاری از رسانه‌های اصول‌گرا اکنون به حمایت از سحن روحانی پرداخته و تلاش می‌کنند تا میان سخنان و عمل‌کرد او با رفتارهای دیگر نزدیکان وی - نظير ظریف - فاصله ایجاد کنند.
آن‌ها ضمن حمایت از روحانی، مواضع و سخنان وی در سفر به نیویورک را تحسین کرده و نوشته‌اند که احتمالا روحانی نیز با برخی سخنان ظریف موافق نبوده.
فارس‌نیوز در گزارشی از روحانی با عنوان فردی یاد کرد که در نیویورک "نماد خط قرمز" شد و نوشت: "روحانی اما در نیویورک چند باری هم ژست حقوقدانی و دیپلماتی‌اش را کنار گذاشت و خرقه انقلابی‌گری‌اش را هم از زیر آستین بیرون آورد".
به نوشته فارس سخنان روحانی "یک دستاورد دیگر را هم در مقابل چشم تحلیلگران قرار داد. کنایه‌های او به آمریکا درباره حمایت‌هایش از تروریسم و ضرورت لغو تمام تحریم‌ها که با بازی‌گردانی آمریکا وضع شده‌اند؛ فرجام مذاکرات هسته‌ای ایران و غرب را بیش از پیش قابل رؤیت کرد. شاید فصل تازه‌ای از توجه به ظرفیت‌های داخلی کشور در راه باشد".

هاشمی: امام خودش انتخاب کرد خامنه ای هم جام زهر را بنوشد


همزمان با مذاکرات ناکام دولت حسن روحانی با گروه ۱+۵ در نیویورک که تصادفا با سالگرد آغاز جنگ ۸ ساله ایران و عراق همراه بود، پایگاه اطلاع رسانی هاشمی رفسنجانی به بهانه بیان "ناگفته های جنگ" با وی گفت و گویی ترتیب داد که طی آن او بار دیگر به صورت تلویحی از آیت الله خامنه ای خواست برای پایان دادن به ۱۲ سال بحران دیپلماتیک ایران، "جام زهر" را سر بکشد.
هاشمی رفسنجانی در این گفت و گو که با بازتاب بسیارگسترده ای در سایت های خبری همراه بود، تصمیم آیت الله خمینی مبنی بر پذیرش قطعنامه ۵۹۸ را نشانه "هوشمندی" و "شجاعت" او دانسته و تاکید کرده که این اقدام او موجب شد تا ایران "فتوحات" زیادی داشته باشد.
او همچنین این پیشنهاد را نیز به صورت ضمنی به سید علی خامنه ای داده است که "مسئولیت نوشیدن جام زهر را به دوش یک نهاد قانونی مثل مجمع تشخیص مصلحت نظام" بیاندازد.
سخنان هاشمی در حالی منتشر شده که طی روزهای گذشته و به دنبال مذاکرات بی نتیجه هیات دیپلماتیک جمهوری اسلامی در نیویورک، مسئله عدم موافقت سید علی خامنه ای با تعلیق موقت غنی سازی بار دیگر به عنوان مانع اصلی بر سر رسیدن به توافق نهایی واضح تر شده و زمزمه هایی مبنی بر لزوم اخذ این تصمیم از سوی او به راه افتاده است.
هاشمی رفسنجانی در توصیف "هوشمندی و شجاعت" آیت الله خمینی در پذیرش قطعنامه و نوشیدن جام زهرگفته است: "امام با آن هوشی که داشتند جمله "جام زهر را می نوشیم" را درست بکار بردند. یعنی انتخاب کردیم که بنوشیم. یعنی بر ایشان تحمیل نشد که بنوشند. حالتی بود که بخاطر مصلحت انتخاب کردند. فکر می کنم ایشان با تفکر و پیش بینی شرایط آن جمله را بکار بردند. هم مصلحت را رعایت کردند و هم ناراحتی خودشان را به مردم نشان دادند که دلشان نمی خواست اینگونه شود و هم آینده را در آن جمله نهادند که مردم می بینند چه فتحی کردیم؟"
او همچنین در پاسخ به این سئوال که "اگر مجمع تشخیص در شرایط امروز و قدمت ربع قرنی بود، آیا امام وظیفه پذیرش قطعنامه و مسئولیت آن را به دوش مجمع می گذاشتند؟" هم گفته است: "بعید می دانم. چون اختلاف از همین مجمع شروع می شد. بالاخره کسانی بودند که موافق نبودند. در آن جلسه ای که ما با ایشان داشتیم. ما ۵ نفر همصدا بودیم. عقیده ای هم داشتیم و عقلای دیگری هم دنبال کار بودند. اما اگر همین الان در مجمع چنین حالتی پیش بیاید، یکنواخت نیست. وقتی نامه امام در آن جلسه خوانده شد. بعضی ها زار زار و با صدای بلند گریه کردند. چون اینها نسبت به همه مسائل توجیه نبودند".
او پذیرش قطعنامه را به "ماجرای صلح حدیبیه" تشبیه کرده و افزوده است: "امام فرمانده کل قوا بودند و اختیار اعلام جنگ و صلح با فرماندهی قواست. من هم جانشین بودم. آقایان دیگر هم صاحبنظر و مشاور بودند. ادله هم روشن بود و امام به لحظه لحظه جنگ آشنا بودند. در همان جمع کوچک به اندازه کافی مصلحت کشف شده بود.اگر همین الان هم بخواهد چنین کاری بشود، اختلاف پیش می آید، مگر اینکه سیاست این باشد که رهبری یا امام بخواهند مسئله را کاملا از دوش خودشان به جای دیگری ببرند و بگویند یک نهاد قانونی تصمیم گرفته است. می تواند اینگونه باشد. ولی در آنجا اینگونه نبود و فرماندهی کل قوا مسئول کار هستند".
همزمان با هاشمی، اسد الله بادامچیان از اعضای حزب موتلفه اسلامی و جناح راست سنتی حکومت نیز تعابیر مشابهی درباره "جام زهر" به کار برده و گفته است: "آنها می‌خواستند در صورت پذیرش قطعنامه، خانواده‌های شهدا، جانبازان، ایثارگران و آحاد مردم را در مقابل امام راحل قرار دهند و اگر این قطعنامه‌ها را قبول نکردیم به کشورمان حمله شیمیایی کنند. اینجا بود که امام با درایت خاص با تعبیر «جام زهر» قطعنامه را پذیرفتند".
سخنان هاشمی رفسنجانی در مورد انتخاب نوشیدن جام زهر از سوی خمینی،اما با حملات شدید تندروها مواجه شده به طوری که سایت افراطی سخن آنلاین در اینباره نوشته است: "این تحلیل هاشمی رفسنجانی که زیر سئوال بردن بسیاری از افکار و اندیشه های حضرت امام (خصوصا صداقت بی نظیر ایشان با مردم) است آنقدر مضحک و خنده آور است که می تواند سالها به آن خندید چراکه عبارت «نوشیدن جام زهر» اشاره ای لطیف و زیرکانه است به جام شوکران. جام زهری که خوردن آن را به سقراط تحمیل شد. حال باید از جناب هاشمی رفسنجانی پرسید که چطور می شود جام زهری که خوردنش به امام تحمیل شد را امام انتخاب کرده باشد؟"
سعید قاسمی از دیگر افراطیون نزدیک به پایداری و گروه موسوم به "دلواپسان" هم هاشمی رفسنجانی را به "حاج آقا خاطره" تشبیه کرده و گفته است: "اگر امروز برخی خواص داخلی می‌گویند ما در تحریم هستیم و در دیدار با رهبری بر این موضوع تاکید می‌کنند در حقیقت ما همان سریال تکراری دروغگویان زمان جنگ را در مقابل خود داریم. قطعنامه ۵۹۸ حقیقتی است که ۲۰ روز پیش سالگرد آن بودیم و باز هم با بازار گرمی صدا و سیما و جنجال سازی برخی مسئولین داخلی اجازه ندادند جوان دانشجوی ما بفهمد حقیقت این قطعنامه چه بود".
او با اشاره به سخنان اخیر هاشمی افزوده است: "حاج آقا خاطره در صحبت‌های اخیرش جام زهر را زیر سئوال برده و گفته است «قطعنامه ۵۹۸ خیلی هم زهر نبود و حلاوت‌هایی هم داشت». ای کاش دانشجوی ما بداند که چگونه برخی در این کشور نهنگ ایرانی که سرش در بین نحرین و کربلا و نجف و سینه‌اش در خلیج فارس بود امروز تبدیل به گربه‌ای زیبا کرده‌اند. اینها همین برنامه را برای امروز هم دارند".
در این میان، حسن عباسی، یکی دیگر از دلواپسان نیز که سخنان اش به شکل کلیپ های طنز در بین مردم رد و بدل می شودگفته است که "بایستیم و نگذاریم به حضرت سید علی جام زهر بنوشانند... بسیاری از مسئولین برای مسائل شخصی خودشان منافع ملی را فدا می کنند".
گفتنیست پیش از این هم برخی فعالان سیاسی ازخامنه ای خواسته بودند اقدام به نوشیدن جام زهر هسته ای کند. از جمله محمد نوری‌زاد روزنامه‌نگار و مستندساز منتقد حکومت در نامه سرگشاده‌ای از وی خواسته بود که اگر برای بهبود شرایط خواهان "نوشیدن جام زهر" نیست این کار را به "مجلس گوش به فرمان"جمهوری اسلامی واگذار کند.

خانواده ها خطاب به حسن روحانی: اگر روزنامه نگار زندانی نداریم، چرا وعده آزادی شان را دادید؟


پاسخ کوتاه اما عجیب حسن روحانی به سئوال کریستین امانپور، انتقادات زیادی را متوجه او کرده است. رئیس جمهوری که یکی از محوری ترین شعارهای انتخاباتی اش، آزادی روزنامه نگاران و زندانیان سیاسی بود، تنها با گذشت یک سال از پیروزی در انتخابات و روی کار آمدن دولت اش به شبکه سی ان ان گفته است که فکر نمی کند "فردی به خاطر روزنامه‌نگاری یا فعالیت رسانه‌ای دستگیر شده باشد".

ادعای حسن روحانی درحالی است که بیش از ۱۴ روزنامه نگار در حال حاضر در زندان های ایران زندانی هستند و تعدادی از آنها پس از روی کار آمدن دولت روحانی زندانی شده اند. اما آمار روزنامه نگارانی که بخصوص بعد از انتخابات جنجال برانگیز خرداد ۸۸ به دلیل فعالیت حرفه ای روزنامه نگاری خود زندانی شده اند بیش از اینهاست؛ روزنامه نگارانی که بین۴ تا ۶ سال در زندان بوده و با پایان محکومیت شان آزاد شده اند.

در ارتباط با ادعای حسن روحانی رفته ام سراغ خانواده های روزنامه نگاران زندانی. مسعود باستانی و بهمن احمدی امویی که از خرداد و تیر ۸۸ در زندان به سر می برند و ریحانه طباطبایی که بعد از روی کار آمدن دولت حسن روحانی زندانی شده. از خانواده های این روزنامه نگاران سئوال کرده ام: اعضای خانواده شما چرا زندان هستند و به چه جرمی زندانی شده اند؟

ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگار و همسر بهمن احمدی امویی که خود نیز به دلیل حرفه روزنامه نگاری اش بارها زندانی و به ۳۰ سال ممنوعیت از اشتغال به حرفه روزنامه نگاری محکوم شده، در مصاحبه با "روز" می گوید: بهمن صرفا به خاطر مقالاتی که نوشته زندان است. اتهام بهمن تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت ملی بود اما مصادیق اش مقالاتی بود که یا در روزنامه سرمایه یا در وب سایت خرداد نو و یا در وب سایت شخصی اش نوشته بود. یعنی قاضی برای دادن حکم به بهمن که ۵ سال و ۴ ماه است استنادش به مقالات اوست.در حکم هم مدام به مقالات بهمن اشاره شده؛ مقالاتی که اقتصادی و در نقد عملکرد اقتصادی دولت احمدی نژاد بوده. خود بهمن سال گذشته هم نامه سرگشاده ای از داخل زندان خطاب به نماندگان مجلس نوشت و گفت که من در مقالات متعددی که نوشته بودم به این اشاره کرده بودم که شیوه عملکرد دولت احمدی نژاد در حوزه اقتصادی ما را به تباهی می برد و نوشته بودم که این شیوه مدیریتی بانک ها و.. باعث بروز فسادهای کلان بانکی و اختلاس های بانکی شده.

این روزنامه نگار می افزاید: بهمن در این نامه چند مورد از مطالبی را که درباره دولت احمدی نژاد نوشته ذکر کرده وافزوده بود "اینها حرف هایی است که شما الان از تریبون مجلس می گویید ولی من ۶ سال پیش این حرف ها را زدم و نتیجه اش برای من ۵ سال زندان بوده". بنابراین بهمن دقیقا به خاطر مقالاتش در زندان بوده و هست و حکم گرفته. در پرونده بهمن هیچ چیزی غیر از مقالات و گزارش هایش وجود ندارد و تماما مربوط به حرفه روزنامه نگاری است. درباره خود من هم همین طور است یک سال حکم زندان و ۳۰ سال محرومیت از روزنامه نگاری که من گرفتم دقیقا مستند است به مقالات و گزارش هایی که نوشتم.

مهسا امرآبادی، روزنامه نگار و همسر مسعود باستانی که او نیز مدتها به دلیل انجام حرفه اش زندانی بوده در مصاحبه با "روز" می گوید: مسعود دقیقا به خاطر اینکه روزنامه نگار بود زندانی شد. مصداق هایی که در حکم آوردند دقیقا با کار روزنامه نگاری و فعالیت رسانه ای منطبق بود. درست است که ما در قانون جرمی تحت عنوان جرم روزنامه نگاری نداریم و اصلا خیلی مسخره هم است که چنین جرمی در قانون داشته باشیم و دست آقایان درد نکند که حداقل این را در قانون مجازات اسلامی نگذاشته اند، لیکن اتهام دوستان روزنامه نگاری که در زندان هستند اقدام علیه امنیت ملی و اجتماع و تبانی از طریق نگارش و نوشتن در رسانه ها و مطبوعات بوده؛ یعنی به دلیل فعالیت رسانه ای در زندان هستند.

مادر ریحانه طباطبایی، روزنامه نگار دیگری که در حال سپری کردن محکومیت خود دراوین است در مصاحبه با "روز" می گوید: اول اینکه در روزنامه ها در ایران چیزی نمی توانند بنویسند؛آقای غروی یک مطلبی درباره غدیر در روزنامه بهار نوشت، روزنامه را بستند و آقای غروی هم زندان است. هیچ روزنامه نگاری در ایران نمی تواند چیزی در روزنامه ها بنویسد. چون اینقدر سانسور است که عملا نمی توان چیزی نوشت، بچه های روزنامه نگار بیشتر در سایت ها و فیسبوک های شان اطلاع رسانی می کنند. آنها نمی توانند در روزنامه حتی یک چیز ساده بنویسند، یا یک کاریکاتوریست نمی تواند حتی یک طرح ساده بکشد و هزار تعبیر و تداعی می کنند و برخورد می کنند. بچه ها در سایت ها می نویسند و ریحانه یکی از اتهامات اش روزنامه نگاری بود به خاطر کار کردن در سایت های مختلف و فعالیت در فیسبوک. او به خاطر روزنامه نگاری در زندان است.

مادر ریحانه طباطبایی در مورد این ادعای عجیب حسن روحانی که با واکنش های زیادی هم همراه بوده می گوید: واقعا از ایشان این انتظار نمی رفت، خیلی تعجب کردم. حالا نمی خواست با صراحت جواب دهد می توانست سیاستمدارانه تر پاسخ دهد. من اصلا جا خوردم، مخصوصا که بعضی از دوستان اینجا سنگ آقای روحانی را بدجوری به سینه می زنند.من امروز می خواستم بنویسم چطور وقتی آقای خاتمی کوچکترین کاری می کند که به مذاق شما خوش نمی آید حتی حضوری با او برخورد می کنید، می نویسید نقد می کنید و.. اما چی شده که آقای روحانی چنین می گوید هم می گویید مساله ای نیست؟

او می افزاید: روزی که ریحانه را بازداشت کردند و بردند من به شما گفتم می خواهند آقای روحانی را خراب کنند و همه چیز را بیندازند گردن او درحالیکه به او ربطی ندارد،جایش هم باشد همه می ایستیم و از آقای روحانی دفاع هم می کنیم اما حالا واقعا هم تعجب کردم هم دلم به درد آمد. پس ریحانه برای چه زندان است؟ ببخشید دست توی دماغش کرده بود یا شام اش را زود خورده بود؟ ریحانه روزنامه نگار بود و به خاطر روزنامه نگاری زندان رفته.

مهسا امرآبادی هم که همسر روزنامه نگارش در زندان رجایی شهر زندانی است می گوید: من واقعا خیلی تعجب کردم،اصلا چنین انتظاری نداشتم. البته انتظار هم نداشتیم که ایشان حتی بیاید معترف شود که روزنامه نگار زندانی داریم ولی این انتظار بود که خیلی هوشمندانه تر جواب دهد و بگوید که در حیطه اختیارات قوه قضائیه است نه من. اگر این را می گفت اینقدر عصبانی نمی شدیم و دچار شوک نمی شدیم که کلیت قضیه را زیر سئوال ببرد. اگر ایشان واقف نیست که روزنامه نگار زندانی داریم پس چطور قبل از انتخابات وعده آزادی روزنامه نگاران و فعالین سیاسی را می داد؟ و اگر واقف است که روزنامه نگار زندانی داریم پس رسما دروغ گفته.

ژیلا بنی یعقوب هم می گوید: خیلی حس ناراحت کننده ای است. چون خیلی اوقات که با خودم فکر می کردم روحانی هم آمد اما زندانیان از جمله همسر خودم آزاد نشدند، سعی می کردم خودم را اینطور دلداری دهم که آزادی زندانیان در دست آقای روحانی نیست هرچند همیشه این انتظار را داشتم که تلاش اش را بکند. اما در یک سال گذشته شاهد تلاش آقای روحانی برای آزادی روزنامه نگاران زندانی نبودم. از سوی طرفدارانش این را می شنیدم که آقای روحانی می خواهد کاری بکند اما به او اجازه نمی دهند. می خواهد روزنامه نگاران و زندانیان سیاسی آزاد شود اما نمی تواند. اما وقتی ایشان می گوید هیچ کس به خاطر شغل روزنامه نگاری در زندان نیست برای من خیلی ناراحت کننده است چون به من این را می رساند که ایشان اساسا هیچ وقت اراده ای نداشته برای اینکه تلاشی بکند روزنامه نگاران زندانی آزاد شوند چون اساسا اعتقاد دارد که هیچ روزنامه نگاری به خاطر شغلش در زندان نیست. از این گذشته اینکه ایشان می تواند اینقدر راحت واقعیت را کتمان کند برای من ناراحت کننده است. ایشان دقیقا همان جوابی را داد که آقای احمدی نژاد بارها درمورد وضعیت روزنامه نگاران زندانی تکرار می کرد یا دیگر مسئولان دولت قبلی و هیچ تفاوتی نداشت.

مرضیه رسولی، ریحانه طباطبایی، مسعود باستانی، بهمن احمدی امویی، احمد زیدآبادی، سراج میردامادی، علیرضا رجایی، خسرو و مسعود کردپور، علیرضا بهشتی شیرازی، سعید متین پور، کیوان صمیمی، جیسون رضائیان و یگانه صالحی روزنامه نگارانی هستند که در حال حاضر در زندان به سر می برند.

تشریح آخرین وضعیت در گفت‌وگو با وکیل پرونده شب ریحانه جباری زیر چوبه دار


دوشنبه ۷ مهر، خبرهای ضد و نقیضی درباره اجرای حکم ریحانه جباری منتشر شد. اگر گفته‌های وکیل و والدین این زن زندانی صحت داشته باشد، ریحانه سحرگاه سه‌شنبه به دار آویخته خواهد شد. ریحانه جباری دختر ۲۶ ساله‌ای است که از سال ۱۳۸۶ به اتهام قتل عمد مرتضی سربندی، پزشک و کارمند سابق وزارت اطلاعات در زندان شهرری به سر می‌برد.وکیل ریحانه جباری در گفت‌وگو با روز تایید می‌کند که موکل‌اش روز دوشنبه برای اجرای حکم اعدام به زندان رجایی‌شهر کرج منتقل شده است. مادر ریحانه هم خبر داده که دخترش برای خداحافظی با خانواده تماس گرفته و مسئولان زندان رجایی‌شهر هم حضور ریحانه در این زندان را تایید کرده‌اند. این در حالی است که یک "منبع آگاه قضایی" در گفت‌وگو با ایسنا، انتقال ریحانه جباری به زندان رجایی‌شهر برای اجرای حکم اعدام را تکذیب کرده است. فریدون جباری پدر ریحانه نیز در همین خصوص گفته است: "امروز(دوشنبه۷ مهر) ابتدا به ما اعلام شد که ریحانه برای اجرای حکم به زندان رجایی‌شهر منتقل شده است ولی بعدا گفتند قرار نیست حکم اعدام اجرا شود. برای روشن شدن ماجرا امشب به زندان رجایی‌شهر کرج مراجعه می‌کنیم."
مادر ریحانه اما چند ساعت بعد در صفحه فیس‌بوک‌اش نوشت: "شنیدم همه جا پر از شایعه و دروغ توقف حکم و برگشت ریحانه به زندان شهرری است. او همچنان در زندان رجایی شهر کرج تنهاست و من و فامیل و دوستان پشت در زندان نشسته‌ایم." شعله پاکروان همچنین نوشته است: "خیلی‌ها به دروغ گفتند ریحانه به شهرری برگشته، در جواب گفتم از شهرری به موبایلم زنگ بزند صدایش را بشنوم رجایی‌شهر را ترک خواهم کرد.اما ساعت‌هاست که خبری نشده."

تلاش‌ مداوم برای نجات جان ریحانه
پریسا قنبری که چند هفته‌ای است وکالت ریحانه را به عهده گرفته، به روزآنلاین می‌گوید اجرای حکم به او و خانواده ابلاغ نشده است: "پرونده در مراحل بازبینی بود و تا روز چهارشنبه دوم مهر که پیگیری کردیم، هنوز به اجرای احکام نرفته بود که بخواهد برای اجرا به زندان فرستاده شود."
به گفته این وکیل دادگستری روز یکشنبه ۶ مهر ماه به او وخانواده ریحانه ملاقات حضوری داده‌ و مسئولان در پاسخ پرسشی در خصوص این ملاقات غیرمنتظره، نزدیک بودن زمان اجرای حکم ریحانه را رد کرده‌اند. اما شعله پاکروان، مادر ریحانه جباری در صفحه فیس‌بوک‌اش از تماس ریحانه خبر داده و نوشته او گفته که به زندان رجایی‌شهر برده خواهد شد: "مامان جان خداحافظ... فردا صبح زود همه دردا برای من تموم می‌شه. حیف که نمی‌تونم درد تو رو کم کنم. صبوری کن." او همچنین تماس خود با زندان رجایی‌شهر را روایت کرده است: "یکی گوشی رو برداشت، گفت بله اینجاست. اسمش توی لیست ما هست. جیغ زدم و گفتم چی‌کار کنم. گفت فردا صبح بیا جنازه‌شو تحویل بگیر".
پریسا قنبری وکیل مدافع ریحانه معتقد است که پرونده ریحانه پیچیدگی‌های زیادی دارد و او تمام تلاشش را خواهد کرد که حکم اعدام اجرایی نشود. او به اشاره به اینکه با خانواده سربندی در تماس بوده عنوان می‌کند که هنوز امید برای بخشش ریحانه وجود دارد.
اولیای دم نیز بارها تاکید کرده‌اند ریحانه قاتل نیست اما مدعی‌اند که ریحانه می‌داند چه کسی مرتضی را به قتل رسانده، اما نام او را مخفی می‌کند: "ریحانه ممکن است قربانی باشد اما این دوای درد ما نیست. ما فقط در صورتی که انگیزه واقعی ریحانه مشخص شود و واقعیت را بگوید که هم‌دست‌اش و اتفاق حقیقی ای که افتاده چه بوده حاضر به بخشش هستیم. اگر هم از روی نادانی و سن پایین این قتل را انجام داده باشد و فقط یک احساس بچگانه نسبت به این موضوع داشته باشد قابل پذیرش نیست."
پیش از این تلاش‌های بسیاری از سوی هنرمندان و فعالان مدنی برای نجات ریحانه و کسب رضایت از خانواده مقتول صورت گرفته که تاکنون نتیجه نداده است. فروردین ماه امسال جمعی از هنرمندان سینما و تئاتر برای جلب رضایت اولیای‌دم به دادسرای جنایی تهران رفتند. اصغر فرهادی، کارگردان شناخته شده‌ ایرانی و برنده‌ جایزه‌ اسکار نیز در نامه‌ای خطاب به خانواده سربندی خواستار بخشش ریحانه شده بود: "این گذشت تنها نجات یک فرد نیست... شما با این گذشت انسان‌هاى زیادى را از مرگ نجات خواهید داد. شاید تقدیر آن است که خون بر زمین ریخته شده در این اتفاق ناگوار در راه هدیه کردن این مفهوم بزرگ و گرانقدر به دیگران به کار آید. شما با این تصمیم بزرگ، معنایی عمیق به مرگ عزیزتان خواهید بخشید."
اردیبهشت ماه هم ۹ نفر از کنشگران مدنی، حقوق بشری و بانیان کارزار لگام در نامه‌ای خواستار
 بخشش ریحانه جباری شدند. سیمین بهبهانی، جعفر پناهی، علی رضا جباری، فریبرز رئیس دانا، نسرین ستوده، نرگس محمدی، اسماعیل مفتی زاده، محمد ملکی، محمد نوری زاد در این نامه نوشتند: "ما در می یابیم که انسان‌های عادی به طور معمول در شرایط نامتعارف ممکن است به اقدامی از این گونه دست یازند، هرچند بر این باوریم آنانی که دست زدن به این گونه جنایت ها روند زندگی روزمره‌شان را تشکیل می‌دهد نیز زاده شرایط تحمیل شده بر زندگیشان‌اند و پیش از شروع دادخواهی و قصاص‌شان باید شرایطی را که به این جنایت‌ها وادارشان می کند دگرگون کرد؛ زیرا هیچکس جانی بالفطره نیست و هرکس در این راه تابع شرایط زندگی خویش است. معهذا ما از اینکه قوانین ایران و به تبع آن قضات دادگاه‌ها بین شخصی که در اثر اضطرار یا بی اطلاعی در یک لحظه تصمیم نادرست می‌گیرد وآن کس که با قصد قبلی و به طور مکرر دست به ارتکاب جرم می‌زند تفاوت معنی داری قائل نیستند، در عجب هستیم."

پرونده در هاله‌ای از ابهام
پرونده ریحانه جباری دارای نکات مبهم فراوانی است. نقاط کور زیادی در این پرونده به چشم می‌خورد. ماجرا از جایی شروع می‌شود که ریحانه در یک بستنی فروشی با تلفن صحبت می‌کند و از کارش (طراحی دکوراسیون) حرف می‌زند. مرتضی، مردی 47 ساله و متاهل دارای سه فرزند که گویا دنبال یک طراح برای تغییر دکوراسیون مطبش بوده با او وارد مکالمه و آشنایی آغاز می‌شود. چند روز بعد دوست مرتضی با او تماس می‌گیرد و قرار ملاقاتی را تنظیم می‌کند. ریحانه ادامه ماجرا را این‌طور روایت می‌کند: "وقتي به آپارتمان رسيدم مرتضي سجاده‌اش را پهن كرد تا نماز بخواند. من در را نيمه باز گذاشته بودم اما او از من خواست در را ببندم و روسري‌ام را دربياورم، قبول نكردم. وقتي از در فاصله گرفتم خودش جلو آمد و در را بست. خواست به من نزديك شود. من قبول نكردم. يك لحظه كه سرش را برگرداند من چاقويي از كيفم بيرون آوردم و از پشت ضربه‌يي به او زدم. مرتضي روي زمين افتاد. در همين هنگام در از بيرون باز و «ش» وارد شد. او به من گفت چكار كرده‌يي؟ به سمت اپن آشپزخانه رفت، چند كاغذ آنجا بود برداشت و فرار كرد. بعد هم من از خانه بيرون آمدم."
در تحقیقات پلیس از محل حادثه دو لیوان آب میوه که یکی از آنها محتوی داروی خواب آور بوده و یک بسته کاندوم کشف شده، دادگاه اما اتهام قتل عمد با قصد قبلی را برای ریحانه درنظر گرفته و او را به اعدام محکوم کرده است.
عبدالصمد خرمشاهی، وکیل پییشین ریحانه جباری قبل‌تر در یادداشتی نوشته بود: "قتل در مقام دفاع از ناموس (اگر ثابت شود) جرمی است که از منظر عرف و جامعه هرگز مورد سرزنش قرار نگرفته است و وجدان جمعی هر چند مجری قانون، مرتکب را مجرم بشناسد و دفاع او را متناسب نداند او را تبرئه می‌کند و بر همین اساس است که در اکثر کشورهای جهان در موارد مشابه پس از بررسی کلی پرونده و ظواهر امر حتی اگر دفاع مشروع ثابت نشود اما مرد بیگانه از حدود متعارف گذشته باشد یا قصد شومی را داشته باشد و زن به دلیل ترس ناشی از شرایط یا تصورات غلط دیگر فرد مهاجم را به قتل برساند، در مجازاتش تخفیف قائل می‌شوند."
ریحانه و وکلایش می‌گویند که قتل مرتضی سربندی، پزشک و کارمند سابق وزارت اطلاعات به دلیل دفاع از خود در مقابل تجاوز بوده است؛ اصطلاحی که در قانون تحت عنوان دفاع مشروع مطرح است اما این ادعا توسط مراجع قضایی در تمام مراحل بررسی رد و ریحانه به اعدام محکوم شده است.

نامه ۱۸برنده نوبل به خامنه‌ای برای آزادی امید کوکبی

 هیجده برنده جایزه نوبل فیزیک در نامه‌ای سرگشاده به رهبر ایران خواستار آزادی امید کوکبی، فیزیکدان ۳۲ ساله ایرانی شده‌اند.
به گزارش هرانا به نقل از بی‌بی سی، امید کوکبی، سه سال و هشت ماه است که در زندان اوین زندانی است. او که دانشجوی دکترای فیزیک با تخصص لیزر در دانشگاه آستین تگزاس بود، بهمن ماه ۱۳۸۹ هنگام خروج از ایران در فرودگاه دستگیر شد.
امید کوکبی بعد از چند ماه بازجویی و بازداشت موقت در ‌‌‌نهایت به اتهام ارتباط با دولت متخاصم و کسب مال نامشروع به ۱۰ سال زندان محکوم شد.
بنا بر این گزارش، در نامه ۱۸ برنده جایزه نوبل به آیت‌الله علی خامنه‌ای گفته شده است که آقای کوکبی «تن‌ها به خاطر امتناع از همکاری با مراکز تحقیقات نظامی جمهوری اسلامی ایران» زندانی شده است.
برندگان جایزه نوبل فیزیک، آقای کوکبی را انسانی «شجاع» توصیف کرده‌اند و از او به خاطر «مقاومت در برابر پیشنهاد استفاده از دانشش در پروژه‌هایی که برای بشر مضر است» قدردانی کرده‌اند.
امید کوکبی رتبه ۳۹ کنکور سراسری و رتبه سوم المپیاد علمی شیمی ایران را به دست آورده است. او دوره دکتری را در بارسلون اسپانیا تمام کرد و برای تکمیل تحصیلات به دانشگاه تگزاس دعوت شد.
آقای کوکبی مدتی پس از بازداشت در نامه‌ای به رئیس قوه قضاییه ایران نوشته بود «کل فرآیند بازداشت، اتهام‌‎زنی و بازجویی» را غیرقانونی می‌داند و در شرایط «خوف، ترس، اکراه، تهدید و سلول انفرادی» به اقرار مجبور شده و چیزهایی را اعتراف کرده که از گفتن آن‌ها متاسف است.
برندگان نوبل فیزیک از آیت‌الله خامنه‌ای خواسته‌اند هرچه سریع‌تر دستور آزادی فوری امید کوکبی را صادر کند.
آرنو الن‌ پنزیاس برنده جایزه نوبل فیزیک در سال ۱۹۷۸، نیکولاس بلومبرگن برنده نوبل فیزیک ۱۹۸۱، دیوید پولیتزر برنده جایزه نوبل فیزیک ۲۰۰۴ و کونستانتین نووسلف برنده نوبل فیزیک ۲۰۱۰ از امضاکنندگان این نامه هستند.

فهرستی تازه از دراویش مجروح حادثه ۳۰ شهریور

 پس از گذشت نزدیک به یک هفته از حمله وحشیانه ماموران امنیتی به زنان و مردان درویش، همچنان وضعیت بعضی از آن‌ها وخیم بوده و در مواردی، صدمات وارده، بر اساس گزارش‌های پزشکی غیرقابل جبران اعلام شده‌اند.
به گزارش هرانا به نقل از مجذوبان نور، در جریان حمله ماموران امنیتی به تجمع مسالمت‌آمیز دارویش، پس از انتقال تمامی مصدومان به درمانگاه صالح، آن عده که عمق جراحات آن‌ها از درمان‌های سرپایی فرا‌تر بود به بیمارستان‌های اطراف منتقل شدند.
بر اساس این گزارش، ۲۸ نفر از مصدومان حادثه یکشنبه ۳۰ شهریور به بیمارستان سجاد، ۸ نفر به بیمارستان میلاد و ۱۱ نفر به بیمارستان سینا انتقال یافته‌اند.
در میان آسیب دیدگان بیش از ۲۵ نفر دچار انواع شکستگی دست، پا، لگن، کتف، بینی و فک شده که اکثرا نواحی حساس استخوانی مانند مفاصل و استخوان‌های حساس ایشان مورد اصابت قرار گرفته و همچنین قریب به ۲۰ نفر به علت پرتاب متعدد انواع گازهای اشک‌آور و گاز فلفل، دچار تنگی نفس، آسم و انواع مسمومیت‌های شدید و عارضه‌های پوستی شده‌اند که به توصیه پزشکان برای خروج این سموم از بدن تحت حجامت قرار گرفتند.
همچنین ۶ نفر از دراویش (که اسامی آن‌ها در مجذوبان محفوظ است) دچار مصدومیت بیضه شده‌اند، به طوری که یک نفر از آن‌ها به گفته پزشکان عقیم شده است. شاهدان عینی آن روز خبر داده‌اند ضربات ماموران امنیتی به ناحیه بیضه آنچنان متداول بود که گوی این کار عامدانه و با دستور قبلی صورت می‌گیرد.
از میان شکستگی‌های ناشی از ضربات باتوم نیز گزارش‌هایی از غیرقابل جبران بودن بعضی صدمات رسیده است. آقای ابراهیم سیف از کرج دچار خرد شدگی مفصل مچ دست شده است، اقای امیر علی‌محمدی لباف دچار ترک خردگی استخوان جمجمه و تاریکی در دید شده‌اند و همین طور بهبود فقیهی که توسط باتوم برقی از ناحیه پا و کمر مورد ضرب شتم قرار گرفت نیز دچار اختلال در کنترل ادرار شده که معاینات اولیه از احتمال ایجاد ضایعه نخاعی خبر داده است.
اسامی بعضی مصدومان و نوع جراحت آن‌ها به شرح زیر است:
خانم‌ها:
۱. خانم بیرانوند (آسیب دیدگی و ضعف شدید)
۲. سحر قاید رحمت (کبودی گسترده ناشی از شوکر و مسمومیت شدید ناشی از گاز فلفل)
۳. نازنین ظفری (شکستگی دست چپ و آرنج، آسیب از ناحیه کتف با شوکر)
۴. فرزانه صادقی (شکستگی دست و کبودی بدن)
۵. آرزو ملک محمدی (شکستگی دست و دررفتگی انگشت پا)
۶. مریم فرسیابی (شکستگی دست و دررفتگی فک و مهرهای کمر)
۷. سمیرا بهبهانی (شکستگی دست)،
۸. زهره خانی (شکستگی سر)
۹. مهرانگیز اسدی (شکستگی دست)
۱۰. خانم باقرپور (شکستگی سر)
۱۱. اعظم مقدم بیگی (شکستگی بینی)
۱۲. مریم فرسیابی (شکستگی فک)
۱۳. بهیئه بنکدار (شکستگی انگشت)
۱۴. پروانه حسین‌پور (کوفتگی شدید و جا به جایی مهره کمر)
۱۵. المیرا یزدانی (ایجاد مشکل تنفسی)
۱۶. نیره همایونی (مشکل تنفسی) اعزام به درمانگاه شبانه روزی پارتیان
۱۷. مریم عابدینی زاد (مشکل تنفسی) اعزام به درمانگاه شبانه روزی پارتیان
۱۸. شهره قائد رحمتی (آسیب شدید با شوکر)
۱۹. الهام افشار
۲۰. شکیبا حق‌وردی
۲۱. صالحه فرید نیا ۹ ماهه
آقایان:
۱. بهبود فقیهی (ضرب و شتم توسط شوکر برقی، اختلال در کنترل ادرار و احتمال ضایعه نخاعی)
۲. ابراهیم سیف (خرد شدگی مفصل مچ دست)
۳. امیر علی‌محمدی لباف (ترک خردگی استخوان جمجمه و تاریکی در دید)
۴. علی بیرانوند (شکستگی و پارگی سر)
۵. مهرداد عینی (شکستگی سر از مجروحان بستری شده در بیمارستان سجاد)
۶. حسن سیف (شکستگی دست)
۷. محمد رضا عیسوند (شکستگی سر و ضربات متعدد باتوم در کل بدن) اعزام مجدد به بیمارستان*
۸. امیر آرمان (شکستگی مچ)
۹. مجید بصیری (شکستگی دست کبودی بدن)
۱۰. علی مرتضوی (شکستگی سر)
۱۱. امیر حسین آرمان (شکستگی دست چپ)
۱۲. شعبان امیری (شکستگی دست و گاز گرفتگی)
۱۳. رضا ابراهیمی (شکستگی سر)
۱۴. وحید فری (شکستگی دندان)
۱۵. اصغر قنواتی (شکستگی بینی)
۱۶. جعفر آروان (شکستگی سر و ضربه شدید به گردن)
۱۷. دکتر تورج زکوی (شکستگی بینی)
۱۸. محمود فلاح وند (آسیب دیده از ناحیه بینی)
۱۹. اصغر بیرانوند (آسیب دیده از ناحیه فک و کمر)
۲۰. علی زین العابدینی (آسیب کتف و شکم)
۲۱. شهاب عرفانی (پارگی کیسه بیضه)
۲۲. سجاد اسداللهی (کبودی شدید بدن با باتوم)
۲۳. داوود عینی (ضرب دیدگی شدید با باتوم)
۲۴. امرالله صادقی سروستانی (سکته قلبی)
۲۵. محسن رضایی (آسیب دیدگی انگشت)
۲۶. امید آروز (ضربه به کتف و سر)
۲۷. علی حیدری (ضربه شدید به سر و تنگی نفس)
۲۸. سامان تیموری (ضربه دیدگی شدید از ناحیه بیضه)
۲۹. محمد غضنفری (شوک عصبی٬ تنگی نفس شدید٬ ضرب دیدگی دنده)
۳۰. رامین اعتمادی (کوفتگی شدید کمر و پا)
۳۱. رحیم مظفری (۸۰ ساله، اختلال تنفسی)
۳۲. احمد هادی‌نژاد
۳۳. ناصر فولادی
۳۴. ابوذر کرمی
۳۵. احمد خضویی
۳۶. علی رستمی
۳۷. محمد رحمتی
۳۸. حبیب حقیقت شیرازی
۳۹. محمد بهراد
۴۰. اعظم خلیل اللهی
۴۱. ابراهیم الله بخشی
۴۲. اصغر عناتی
۴۳. علی باقری

تعیین شعبه دادگاه برای پرونده غنچه قوامی

وکیل‌مدافع غنچه قوامی از تعیین شعبه اول دادگاه انقلاب برای رسیدگی به پرونده موکلش خبر داد.

به گزارش هرانا، محمود علیزاده طباطبایی در گفت‌و‌گو با ایسنا، با بیان این مطلب اظهار کرد: اخیرا با صدور قرار مجرمیت و کیفرخواست پرونده موکلم به دادگاه انقلاب ارسال شد.

وی گفت که پرونده موکلش برای رسیدگی به شعبه اول دادگاه انقلاب ارجاع شده است.

علیزاده طباطبایی ادامه داد: در کیفرخواست صادره ‌اتهام موکلم فعالیت تبلیغی علیه نظام عنوان شده است که ما چنین اتهامی را قبول نداریم.

وکیل مدافع غنچه قوامی تصریح کرد: ‌ در حال حاضر منتظر تعیین وقت از سوی دادگاه هستیم تا در زمان تعیین شده دفاعیات لازم را انجام دهیم.

محسنی‌اژه‌ای در نشست خبری اخیر خود با اهالی رسانه درباره آخرین وضعیت پرونده غنچه قوامی ادعا کرده بود که برخلاف تبلیغاتی که در این زمینه صورت گرفت پرونده ایشان ربطی به موضوع ورزش ندارد، هر چند که در یک نقطه مربوط به این امر صورت گرفته باشد.

سخنگوی قوه قضاییه اظهار کرد: این پرونده در حال رسیدگی است و ایشان فعلا در بازداشت است تا به پرونده رسیدگی شود.

غنچه قوامی شهروند انگلیسی ایرانی‌الاصل روز ۳۰ خرداد سال جاری به منظور تماشای مسابقه والیبال به ورزشگاه آزادی مراجعه کرده بود که در آنجا دستگیر و ساعاتی بعد آزاد شد. وی چند روز بعد برای پس گرفتن لوازم شخصی خود اقدام کرده بود که دوباره بازداشت شد.

رگزاری دادگاه تجدیدنظر برای ۸ فعال فیسبوکی

 طی روز یکشنبه جلسه تجدیدنظر ۸ فعال فیسبوکی که مجموعا به ۱۲۸ سال زندان محکوم شده‌اند برگزار شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، طی روز یک‌شنبه ۶ مهرماه جلسه تجدیدنظر محکومیت ۸ فعال فیسبوکی که مجموعا به ۱۲۸ سال زندان محکوم شده‌اند در شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر استان به ریاست قاضی عرب برگزار شد. اعلام نتیجه این جلسه دادگاه به آینده موکول شده.
گفتنی است بر اساس احکام صادره از سوی دادگاه بدوی (شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران) امین اکرمی‌پور (بازداشت ۹۲/۹/۹) محکوم به ۱۳ سال و یک روز حبس تعزیری، امیر گلستانی (بازداشت ۹۲/۵/۲۹) محکوم به ۲۰ سال و یک روز، مسعود قاسم خانی (بازداشت ۹۲/۸/۱۰) محکوم به ۱۹ سال و نود و یک روز حبس تعزیری، سید مسعود طالبی محکوم به ۱۵ سال و یک روز حبس تعزیری، فریبرز کاردار فر محکوم به ۱۸ سال و نود و یک روز حبس تعزیری، مهدی ری شهری (بازداشت ۹۲/۹/۲) محکوم به ۱۱ سال حبس تعزیری، رویا صابری (بازداشت ۹۲/۸/۱۰) محکوم به ۲۰ سال و یک روز حبس تعزیری، نغمه شاهسوندی شیرازی (به قید وثیقه تا کنون آزاد بوده) محکوم به ۷ سال و نود و یک روز حبس تعزیری شدند.
یک منبع مطلع در این خصوص به گزارشگر هرانا گفت: «ما امیدواریم حکم ناعادلانه این افراد در دادگاه تجدیدنظر استان شکسته شود.»

پیگیری قضایی علیه تک خوانی یک زن در تالار وحدت تهران آغاز شد

خبرگزاری فارس گزارش داده که پرونده اعتراض خانواده شهدا به تک‌خوانی یک زن در شعبه ۴ بازپرسی تهران رسیدگی می‌شود.
به گزارش هرانا به نقل از خبرگزاری فارس، این گروه که در این خبر «خانواده شهدا و ایثارگران» نامیده شده‌اند علیه تک خوانی خواننده زنی در تالار وحدت تهران در جریان «جشنواره موسیقی زنان» شکایت کرده‌اند.
این جشنواره تیرماه سال جاری در تهران برگزارشد.
بنابراین گزارش، دادستان تهران دستور پیگیری قضایی این شکایت را صادر کرده است. این پرونده در مرحله بررسی اولیه قرار دارد.
در گزارش خبرگزاری فارس آمده است که هنوز وزارت ارشاد واکنشی به این خبر نشان نداده است.

ضارب علی خلیلی، طلبه بسیجی، به قصاص محکوم شد

احسان»، جوان ۲۲ ساله‌ای که گفته می‌شود ضربات چاقوی وی موجب مرگ علی خلیلی، طلبه بسیجی شد، از سوی دادگاه کیفری استان تهران به قصاص نفس (اعدام) محکوم گردید.
به‌گزارش هرانا به نقل از ایرنا؛ این حکم را شعبه ۱۱۳ دادگاه کیفری استان تهران روز دوشنبه هفتم مهرماه صادر کرده است.
رسانه‌های ایران می‌گویند علی خلیلی در تیرماه سال ۱۳۹۰ هنگام بازگشت به منزل در حین «امر به معروف و نهی از منکر» توسط «افراد شرور» مورد ضرب و جرح قرار گرفت اما خانواده احسان، ضارب خلیلی می‌گوید، علی خلیلی به همراه چند بسیجی دیگر مانع از گوش دادن احسان و دوستان جوانش به موسیقی در ماشین شده بودند و آن‌ها را مورد تعقیب قرار داده و سپس درگیر می‌شوند که در این درگیری علی خلیلی با ضربات چاقو زخمی و به بیمارستان منتقل می‌شود.
پس از دستگیری ضارب و مطرح شدن شکایت، احسان دو سال در زندان می‌ماند و خانواده وی چندین بار به خانواده خلیلی مراجعه می‌کنند و در ‌‌نهایت با پرداخت دیه، علی خلیلی رضایت می‌دهد.
با این حال در چهارم فروردین‌ماه سال جاری، علی خلیلی در بیمارستان جان می‌سپارد و یک ماه بعد رئیس سازمان پزشکی قانونی اعلام می‌کند که ضربات وارده به خلیلی با مرگ او بی‌ارتباط نبوده است، از این رو با شکایت اولیای دم، رسیدگی به پرونده وی دوباره در دستور کار قرار می‌گیرد.
نخستین جلسه دادگاه «احسان» ۱۲ خردادماه سال جاری در شعبه ۱۱۳ دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد و در ‌‌نهایت این پرونده برای رفع نقص به دادسرا بازگردانده شد.
دومین جلسه دادگاه در آخرین روز از شهریورماه سال جاری برگزار شد که در این جلسه نماینده دادستان بر جرم قتل عمدی متهم و خانواده علی خلیلی نیز بر اجرای حکم قصاص (اعدام) ضارب پافشاری کردند.
وکیل مدافع خانواده خلیلی در جلسه دادگاه با اشاره به انتقاد وکیل تسخیری متهم نسبت به رضایت قبلی علی خلیلی و اولیایش گفت: «رضایت و گذشت علی خلیلی در رابطه با جرح وارده بوده اما اعمال حق قصاص از حقوق حقه اولیای دم است.»
وکیل تسخیری متهم نیز با بیان این‌که موکلش هیچ آشنایی و دشمنی‌ای با علی خلیلی نداشته، وارد کردن ضربه چاقو را غیرعمدی دانست و مقصر اصلی در مرگ خلیلی را کوتاهی بیمارستان‌ها در پذیرش و درمان وی عنوان کرد.

انتقال ریحانه جباری و اشرف نظری به سلول انفرادی جهت اجرای حکم اعدام

– ریحانه جباری و اشرف نظری دو زن که به اتهام قتل عمد به اعدام محکوم شده‌اند جهت اجرای حکم اعدام از بند زنان زندان قرچک ورامین به سلولهای انفرادی زندان رجایی شهر کرج منتقل شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، ریحانه جباری زندانی متهم به قتل در زندان قرچک ورامین ظهر روز دوشنبه ۷ مهر ماه جهت اجرای حکم اعدام به سلول انفرادی منتقل شد.
پرونده وی طی ماههای گذشته مورد توجه محافل حقوق بشری قرار گرفته و روند رسیدگی به پرونده وی ناعادلانه قلمداد شده بود.
مادر زیحانه جباری در این رابطه در فیسبوک خود نوشت: «امروز حوالی ظهر ریحانه زنگ زد: گفت منو صدا زدن برای اجرای حکم. گفتم غیر ممکنه. دیروز وکیل اونجا بوده و پروندهٔ تو در دادستانیه. گفت من نمی‌دونم حرف تو رو باور کنم یا حرف اینا رو. گفتم حرف من بر مبنای چیزیه که مراجع قانونی اعلام کردند. تو مختاری هر کدوم رو می‌خوای باور کن. حدود ساعت دو مجددا زنگ زد. گفت مامان جان مراجع قانونی، هر کس که بوده دروغ گفته به تو زن بی‌پناه. الان به من دستبند زدند و ماشینی دم در منتظره تا منو ببرن برای اجرای حکم. اینکه می‌بینی بهت زنگ زدم به خاطر اینه که مامور همراهم دلش نیومد بدون خداحافظی از تو منو ببره. مامان جان خداحافظ. منو دارن می‌برن زندان رجایی شهر. فردا صبح زود همه دردا برای من تموم می‌شه…»
همچنین به همراه وی یک زن دیگر بنام «اشرف نظری» که به اتهام قتل عمد به قصاص نفس (اعدام) محکوم شده است جهت اجرای حکم از بند زنان زندان قرچک ورامین به سلولهای انفرادی زندان رجایی شهر کرج منتقل شده است.
گفتنی است، ریحانه جباری که در سن ۱۹ سالگی مرتکب قتل شد و در فروردین ۱۳۹۳ بعد از ۷ سال زندانی به‌جرم قتل به قصاص محکوم شده‌است. وی به اتهام قتل مرتضی عبدالعلی سربندی، ۴۷ ساله، بازداشت و محاکمه شد. جباری اتهام قتل را پذیرفت، اما مدعی شد مقتول قصد تجاوز داشته و او از خود دفاع کرده‌است.
جباری طراح دکوراسیون داخلی یک شرکت تبلیغاتی و طراحی داخلی بود که برای طراحی دکوراسیون مطب مقتول به آنجا رفته بود. مرتضی عبدالعلی سربندی، پزشک عمومی بود و در تجارت لوازم پزشکی فعال بود.

۱۳۹۳ شهریور ۳۱, دوشنبه

دراویش و حق شهروندی

دراویش به خیابان می آیند، و در زندان اعتصاب غذا می کنند تا حق خود را بجویند. این حق چیست؟ایشان حکومت نمی خواهند، اینان برای ریاست جمهوری کاندیدای اختصاصی ندارند، به دنبال گرفتن مقام ولایت فقیه نیستند. . . پس این همه آزار دراویش به چه علت است؟
اینان در خانه مشترک خود، که خانگاه می گویند، به سبک و زبان خویش کسانی را می خوانند و می خواهند که خدا و پیامبر و امامان شیعه هستند. از قضای روزگار حکومت دینی هم مدعی است که در پی تبلیغ عقیده شیعه امامیه است. یعنی با دراویش بر سر مفاهیم، اختلافی نیست اما دعوا هم بر سر متولی گری انحصاری تبلیغ خدا و پیامبر و امامان است و هم بر سر ولایت و اینکه چه کسی باید در کنار سه عنصر خداو پیامبر و امامان، تبلیغ شود.
روایت است که جنگ با رقیبان، جدی تر از جنگ با دشمنان و مخالفان است، اما دراویش برای حکومت رقیب سیاسی نیستند، آنان حق جو هستند اما با آدابی که روحانیت، یعنی سازمان رسمی دین آن را نمی پذیرد یا با آن مشکل دارد، همخوان نیستند و خدای خود را می خواهند و از علی مدد می جویند و از امامان شیعه یاری می خواهند. آری دراویش گنابادی چنین رفتار و باور هایی دارند که بخشی از آن را برشمردیم دارند.
 رفتار حکومت دینی با دراویش بر سر مهر نبوده است. از جمله فشارهای بی امان به دراویش اهل حق، مرگ مشکوک جلیل عالی نژاد در سوئدست که پرونده آن هنوز ناتمام مانده و از قاتلان اثری یافت نشده است.
اما از سال ۱۳۸۴ برخورد با شاخه دراویش گنابادی تندتر، به مکان های تجمع ایشان حمله و برخی از آنها تخریب شده است. حتی گورستان مورد احترام این دراویش در شهر گناباد به مکان ممنوعه برای دفن اعضای شاخه دراویش تبدیل شده است که در آینده امکان محو این گورستان هم وجود دارد. قطب این شاخه که فردی ملی و دارای سابقه خوش نام در دفاع از آزادی در ایران است هم احضار شده است.
 در ایران دراویش گنابادی به دلیل اشتراک با عقاید شیعه از اقبال عمومی بیشتری برخودار بوده اند.
بی گمان حق این جماعت مدنی است که با زبان مخصوص خود عبادت، نیایش و رفتار کنند. اعتصاب غذای دراویش در زندان به حمایت از دوستان شان در بیرون که منجر به سرکوب و دستگیری گسترده شده، آزمونی برای بسیاری قلمداد می شود که با این رفتار امنیتی چگونه برخورد خواهند کرد. تکلیف برخی از متولیان دین روشن است. مجوز برخورد امنیتی با دراویش را این متولیان افراطی و انحصار طلب صادر کرده اند. در این بین اما باید دید روحانیون میانه رو چنین سرکوبی را محکوم خواهند کرد یا نه؟ آیا حاضرند تنوع زبان ها و تعدد مراجع در باور های شیعه را تحمل کنند؟ به عبارتی می پذیرند که قطب دراویش هم یا علی گو باشد و دراویش با آهنگ وی به سلوک مذهبی بپردازند؟
دولت روحانی از حقوق شهروندی می گوید. این حقوق برای دراویش چگونه تضمین می شود؟
جامعه مدنی و نهاد های مدنی شاهد حرکت مدنی دراویش هستند که در معرض سرکوب است. چگونه از حرکت این دراویش می توان حمایت و با آنان همدلی کرد و از درد آنان کاست؟
اگرچه امکان حمایت جنبشی و یکپارچه برای جامعه مدنی در برابر راست افراطی وجود ندارد ـ یا امکان انجام آن کمتر است ـ اما همدلی با خواسته های آنان و بلند کردن صدای شان و انعکاس صدای مظلومیت آنان شدن، امری است که به همبستگی جامعه مدنی ایران یاری می رساند. همچنین نتیجه اش عقب نشینی جریان سرکوب در جامعه خواهد بود. این اعتراضات به نقض حقوق شهروندی نشان می دهد که نهاد های مدنی ایران در برابر فشار و سرکوب مقاومت می کنند و هنوز زنده هستند.

با همکاری همه رسانه ها اسطوره سازی از قاسم سلیمانی


همزمان با عدم دعوت از ایران برای شرکت در ائتلاف کشورهای ضد داعش، رسانه ها و چهره های جمهوری اسلامی، دور تازه ای از تبلیغات برای فرمانده سپاه قدس را آغاز کرده اند و می کوشند بیرون ماندن از ائتلاف جهانی را با قهرمان سازی از قاسم سلیمانی جبران کنند.
همزمان با این تلاش تبلیغاتی برای ارائه "چهره ای رازآلود"، "شجاع"، "متفکر" و "موثر" از قاسم سلیمانی در حالی از سوی تریبون های رسمی،انتشار برخی گزارش ها در رسانه های خارجی نیز بعضا به کمک این موج می آید.
از هفته گذشته که آیت الله خامنه ای در هنگام ترخیص از بیمارستان به "نقش مهم ایران"در تحولات عراق و جلوگیری از پیشروی داعش اشاره کرد، موج جدید قهرمان سازی از قاسم سلیمانی نیز شروع شد.
این موج با انتشار عکسی از قاسم سلیمانی در عراق در سایت انتخاب شروع شد و این سایت خبری نزدیک به دولت، در مطلبی به نقل از سایتی موسوم به "بیزنس اینسایدر"، تحت عنوان "حضور مغز متفکر نظامی ایران در بزرگترین پیروزی عراق علیه داعش" نوشت: "مبارزه در شرق عراق بر سر آمرلی یکی از مهمترین نبردها علیه داعش بوده است که ائتلافی غیرعادی با موفقیت از این شهر استراتژیک دفاع کردند. نحوه مقابله با یورش داعش در جهت تسخیر شهر توسط قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس ایران و مهمترین مامور عملیاتی ایران در خاورمیانه طراحی شده بود. سلیمانی پیروزی های استراتژیک بزرگی در طول سال های گذشته بدست آورده است. سلیمانی شخصا در آمرلی حضور داشت. او که هیچگاه راضی نبوده در تهران بماند، یک فرمانده عملیاتی است و موفقیت او ناشی از تمایلش به حضور فیزیکی در بحران های منطقه ای است. سلیمانی از آن جهت موثر بوده که جنگجویی حرفه ای است که یکه و تنها در میدان نبرد حاضر می شود. حضور سردار سلیمانی نشان دهنده ی اهمیت امرلی است و می تواند به میزانی از همکاری ایران و آمریکا در مقابل داعش اشاره کند.این عکس چهره ی تهران را به عنوان قدرتی که توانایی جلوگیری از پیشروی های داعش دارد را تقویت می کند، مسئله ای که آمریکا ممکن است در نهایت مجبور به اذعان به آن شود".
همین سایت دیروز نیز به بهانه انتشار نامه سلیمانی به ابراهیم حاتمی کیا پس از تماشای فیلم "چ"، او را اینچنینتوصیف کرد: "فرمانده سپاه قدس انقلاب اسلامی از چهره های تاثیر گذار بین المللی جهان اسلام و خاورمیانه است".
سنگ تمام سایت انتخاب برای قاسم سلیمانی همزمان بود با نوشته سایت "الف" که به بهانه انتشار گزارشی در هفته نامه اشپیگل نوشت: "سردار قاسم سلیمانی شخصیتی نیست که در خانه بماند وقتی که نیروهای خود را به نبرد می فرستد. وی رئیس نیروی قدس سپاه که یک نیرو برای عملیات های خارجی سپاه در ایران است می باشد. این فرمانده ۵۷ ساله می تواند به راحتی در پشت جبهه باقی بماند اما ترجیح می دهد خود را در جبهه نبرد نشان دهد. قاسم سلیمانی به تازگی در وسط دیگ بخار شهر آمرلی در شمال عراق دیده شده است. وی با هلیکوپتر پروازهایی خطرناک را بر فراز مواضع داعش در شمال عراق انجام داده است. این شهر ترکمان نشین شمال عراق مدت دو ماه توسط تروریست های داعش محاصره شده بود که آزادسازی این شهر یک موفقیت قابل توجه تحت رهبری قاسم سلیمانی بود. قاسم سلیمانی به عنوان مردی جسور، بی صبر و تحمل و بسیار بی پروا، بلند پرواز و باهوش و بسیار کاریزماتیک اعتبار دارد. عراق و مردم این کشور سلیمانی را کاملا می شناسند. بعد از سقوط صدام حسین وی مدتهای طولانی در این کشور عملیات هایی را اجرایی می کرد. سلیمانی بسیاری از نیروهای شیعه را آموزش داد که بعدها در دستگاه های امنیتی عراق، در بخش های اداری و سیاست وارد شدند. آمریکا و سردار قاسم سلیمانی در عراق البته علیه دشمنی برابر اما با رویکردها و روش های متفاوت مبارزه می کنند. سلیمانی بر خلاف تصمیمات آمریکا عمل می کند".
علیرضا زاکانی، نماینده مجلس شورای اسلامی هم به تازگی ادعا کرده قاسم سلیمانی مانع سقوط بغداد به دست داعش شده است.
او در سخنانی در مشهد گفته است: "اگر حاج قاسم چند ساعت دیرتر به بغداد می‌رسید، بغداد سقوط می‌کرد همان‌طور که اگر الگو و اراده ایران نبود، سوریه سقوط می‌کرد؛ پس از پیروزی بشار در انتخابات بشار می‌گفت به‌جای این‌که به من تبریک بگویید بروید به رهبری ایران تبریک بگویید".
محسن رضایی، فرمانده سابق سپاه هم در سخنانی که دیروز در کرمان  ایراد کرد، قاسم سلیمانی را "اعجوبه" دانسته و گفته است: "هنوز هم که فردی از رزمندگان در امور سیاسی، اقتصادی، کشاورزی و صنعتی قرار می‌گیرد و اگر به همان پاشنه برگردد، در کارها تحول عظیمی به وجود می‌آورد و نمونه آن، سردار قاسم سلیمانی در حال حاضر به تنهایی در عراق و سوریه می‌جنگد و اعجوبه‌ایست که با روحیه شهادت‌طلبی و شجاعت تلاش می‌کند".
تلاش برای اسطوره سازی از فرمانده عملیات برون مرزی سپاه پاسداران در حالیست که ائتلاف جهانی بر ضد داعش، حاضر به همکاری با ایران در حل بحران عراق نشده است.

قرارگاه خاتم الانبیاء سیری ناپذیرست دولت: زورمان به سپاه نمی رسد


یکسال پس از آنکه حسن روحانی در جمع فرماندهان ارشد سپاه، از رابطه "سازنده" و "خوب" این نیروی نظامی با دولت اش سخن گفت، مشاور عالی او از نرسیدن زور دولت به سپاه در پس گرفتن پروژه های اقتصادی کلان خبر داده است.
دولت در حالی از ناتوانی در برابر سپاه خبر داده که پیش از این رئیس آن از نظامیان خواسته بود در عرصه های اقتصادی "بار دولت را بر دوش بگیرند"؛ توصیه ای که به نظر می رسد کاملا جدی گرفته شده است.
اکبر ترکان دبیر شورای هماهنگی مناطق آزاد و ویژه اقتصادی و مشارعالی حسن روحانی دیروز گفته است: "در حال حاضر بزرگ‌ترین پروژه‌ای که سازمان مناطق آزاد مجری آن شده، پروژه پل خلیج فارس جزیره قشم است. این پروژه شامل ۴ پروژه در یک طرح ۸۶۰ میلیون یورویی و ساخت راه آهن و بزرگ راه اتصالی بندر عباس به قشم و توسعه بندر کاوه این جزیره است. قرارگاه خاتم با ادعای جذب فاینانس توانست در مناقصه برنده شودو پیمانکار این پروژه قرارگاه خاتم الانبیا است، ‌قرارگاه خاتم وقتی پروژه را به صورتEPCF گرفت که خودش هم طراحی کند و هم تامین مالی و فاینانس را خودش بیاورد. و وقتی جذب فاینانس خارجی را بر عهده گرفت بسیاری از رقبا که توانایی جذب فاینانس را نداشتند‌، حذف شدند و قرارگاه برنده شد. دولت در موعد مقرر سهم خود را برای ساخت به پیمانکار پروژه پرداخت کرد، قرارگاه خاتم برای این پروژه یک ۱۵۰ میلیارد تومان و یک ۳۰ میلیارد تومان سهم دولت از فاینانس را گرفت و خرج کرد و حالا که باید پول فاینانس بیاورد می‌گوید نمی‌توانم. ‌این پروژه یک پروژه ۸۶۰ میلیون یورویی است ‌که قیمت امروز آن معادل ۳ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان است که از ۳ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان در دولت قبل و این دولت قرار‌گاه خاتم فقط ۱۸۰ میلیارد تومان هزینه کرده که این مبلغ تنها ۵ درصد از کل سرمایه گذاری است".
او افزوده: "اینکه دولت قبل مدعی بود پروژه را تا پایان عمر خود تحویل می‌دهد، تعارف و آرزوهای دولت قبل بود و ما هم این آروز‌ها را نفی نمی‌کنیم اما وقتی پروژه را به ما تحویل دادند که تنها ۱۲۰ میلیارد تومان برای آن هزینه شده بود. به عبارت دیگر این ۱۲۰ میلیارد تومان ۳ درصد پیشرفت فیزیکی را نشان می‌دهد یعنی پروژه‌ای که قرار بود سال ۹۲ به پایان برسد را با پیشرفت ۳ درصدی به دولت جدید تحویل دادند. ما هم در این مدت نتوانستیم به پیشرفت پروژه سرعت ببخشیم چراکه موضوع، ‌جذب فاینانس است که فاینانس را باید پیمانکار بیاورد و پیمانکار هم قرار‌گاه خاتم است که زورش زیاد است و ما هم زورمان به قرار‌گاه خاتم نمی‌رسد".
سخنان او درباره "زور زیاد" قرارگاه خاتم درحالیست که این بنگاه بزرگ اقتصادی ـ-نظامی به تازگی یک قرارداد ۲۰ هزار میلیارد تومانی نیز با شهرداری تهران،آنهم بدون رعایت تشریفات مناقصه منعقد کرده که با انتقادهایی همراه شده است.
علی مطهری و احمد توکلی نیز پیش از این از چنگ اندازی سپاه و قرارگاه خاتم بر گلوگاه های مهم اقتصادی ایران خبر داده بودند.
علی مطهری سال گذشته در مطلبی در انتقاد از تمجید روحانی از سپاه نوشته بود: "به نظر می‌رسد که این سخن آقای رییس‌جمهور بیشتر جنبه نصیحت و بازدارندگی دارد و رییس‌جمهور خواسته است تذکر و هشدار محترمانه‌ای به سپاه درخصوص ورود این نیروی نظامی به حوزه اقتصاد که در دولت‌های نهم و دهم به اوج خود رسید، بدهد و الا بسیار بعید است که جناب آقای روحانی به‌عنوان رییس‌جمهور ندانند که واقعا امروز سپاه رقیب مردم و بخش‌ خصوصی و مثل پیمانکارهای معمولی است و این امر آفات و آسیب‌هایی برای خود سپاه و اقتصاد کشور داشته است. آقای روحانی اضافه کردند که «سپاه باید پروژه‌های بسیار مهمی را که بخش خصوصی توان اجرای آن را ندارد برعهده بگیرد.» این، سخن حقی است و مقصود نهایی آقای روحانی هم گفتن همین جمله بوده است. ولی این حقیقت را نمی‌توان نادیده گرفت که میان «باید» و «هست» و به‌عبارت دیگر میان «آنچه باید انجام شود» و «آنچه انجام می‌شود» گاهی فاصله زیادی وجود دارد. ما هم آرزو داریم که سپاه فقط پروژه‌های بسیار مهمی را که بخش خصوصی توان اجرای آن را ندارد برعهده بگیرد. به‌هرحال از جناب آقای روحانی صراحت بیشتری را انتظار داریم".
اعتراض علی مطهری به سخنانی بود که روحانی در جمع فرماندهان سپاه بر زبان آورده بود: "شایعاتی را که راجع به سپاه مطرح می‌شود اصلا قبول ندارم. می‌خواهند سپاه را رقیب مردم قرار دهند اما سپاه رقیب مردم و بخش خصوصی نیست و پیمانکاری مثل پیمانکاران معمولی نیست و نبوده است. سپاه امروز باید پروژه‌های مهمی که بخش خصوصی توان آن را ندارد برعهده بگیرد. امروز در شرایطی که اقتصاد ما هدف قرار گرفته است سپاه باید وارد عمل شود و سه - چهار پروژه بزرگ ملی را برعهده بگیرد. سپاه شرایط کشور و دولت را به خوبی می‌داند چون ما کشوری هستیم که ۲. ۵ میلیون بشکه نفت می‌فروختیم و امروز این رقم به کمتر یک میلیون بشکه رسیده است، آن هم در سالی که باید ۷. ۵ میلیون تن گندم وارد کنیم. پس سپاه باید آستین را بالا بزند و بخشی از بار دولت را بر دوش بگیرد که البته بار نظام و مردم است و دولت هم خادم مردم است".
علاوه بر علی مطهری، احمد توکلی نیز منتقد فعالیت های اقتصادی و رانتی سپاه است.
او نیز در انتقاد از فعالیت های اقتصادی سپاه گفته بود: "قانون اساسی می‌گوید نیروهای ظرفیت‌های تولیدی نیروهای نظامی در زمان صلح نباید بیکار بمانند و باید در روند سازندگی و توسعه دخالت داشته باشند. یک وقت ما این دخالت را جوری ترجمه می‌کنیم که این اتفاق می‌افتد که اینها فعالیت اقتصادی انتفاعی می‌کنند. یک وقت اینجور است و بانک می‌زنند، شرکت پیمانکاری می‌زنند و مشابه اینکه الان به این مسیر می‌رویم. یک وقت مثل بعضی از کشورها ارتششان را که مثال زدم و گفتم پینوشه که ما به هزارویک دلیل با او خوب نیستیم او از ارتشش اینطور استفاده کرد و کار درستی بود. فقط سپاه نیست. خیلی از نیروها امانی کار نمی‌کنند. می‌توانیم راهی پیدا کنیم تا نیروهایی که انگیزه درست و قوی دارند برای خدمت به مردم، توانش را هم دارند و تربیت‌شده هستند، از آنها استفاده شود اما تبدیل به کانون قدرت اقتصادی نشوند. اینجور که می‌گویند همه کارها دست سپاه است حرف نسنجیده‌ای است. آسمان‌ریسمان‌کردن واقعیت است. ولی چون سپاه یک نهاد مقدسی است که با فداکاری، ملت و تمامیت ارضی ما را حفظ کرد و این حرمت ارتش و سپاه باید حفظ بماند که همه احساس تعلق کنند، همه آنها را مال خودشان بدانند و خودشان را هم مال آنها بدانند، این خیلی مهم است، چون خطر این وجود دارد که قدرت سیاسی و نظامی با هم جمع شود و لطمات سیاسی بخورد به اندک آن هم باید حساس باشیم. معنی آن این نیست که سپاه همه‌چیز را در دست دارد، عرض کردم که برآوردهایی که در ذهن من است کمتر از ده درصد است. ولی چون برای ما خود وجود سپاه و سازمانش، ارتش و سازمانش اهمیت دارد که ملی تلقی شوند، باید حساس شویم که راه بهتری انتخاب شود".
بالا گرفتن انتقادها از فعالیت های اقتصادی قرارگاه خاتم الانبیاء در حالیست که بیژن نامدار زنگنه، وزیر نفت دولت دهم، هفته گذشته حرف دیگری زده بود: "قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء یک ظرفیت ملی غیر قابل انکار است؛ ساخت و اجرای سد کرخه به عنوان یکی از اولین پروژه های تعیین کننده قرارگاه را بنده در زمان تصدی وزارت نیرو به آنها واگذار کردم که سپاه با بهترین کیفیت این پروژه را در زمان مناسب به انجام رساند و افتخاری را برای جمهوری اسلامی ایران و سازندگان آن رقم زد. قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء روابط تنظیم شده‌ای با وزارت نفت دارد و تا کنون هیچ تخلفی در مجموعه فعالیت‌های آنها گزارش نشده است و مدیران و مهندسان جوان این مجموعه که بنده آنها را مانند فرزندان خود می‌دانم باجدیت و تلاش به فعالیت می پردازند. برداشت من این است که قرارگاه خاتم الانبیاء نمی‌خواهد جای بخش خصوصی را تنگ کند".
 او این سخنان را به بهانه انتقادها از ورود قرارگاه خاتم به عرصه ساخت دکل های حفاری نفت عنوان کرده بود.

وعده آزادی توسط فرمانده ناجا خانواده‌ها: دیروز عاشورای دراویش ایران بود


به دنبال ملاقات فرمانده پلیس تهران با خانواده برخی از دراویش زندانی، حدود ۸۰۰ درویش گنابادی آزاد شدند. برخی از این خانواده‌ها در مصاحبه با روز اتفاقات دیروز تهران را عاشورای دراویش گنابادی ایران خوانده‌اند.
 در دومین روز تجمع صدها درویش گنابادی مقابل دادستانی تهران، از اولین ساعات صبح روز یکشنبه، ۳۰ شهریورماه، نیروهای انتظامی و امنیتی با ممانعت از حرکت دراویش به سمت دادستانی معترضان را محاصره و سپس به آنها حمله کردند.
صدیقه خلیلی، از زنان درویشی که دیروز تلاش کرده بود در این تجمع شرکت کند به روز می‌گوید: "مشابه همان بود که در روز شنبه اتفاق افتاد. ماموران قبل از حضور ما در محل دادستانی مستقر شده بودند. نیروهای نظامی و امنیتی، از بسیج تا سپاه و لباس شخصی به جمع دراویش حمله و با ضرب و شتم، مردان و زنان‌ را دستگیر کردند و به کلانتری‌های مختلف بردند."
به گفته خانم خلیلی، مردان به کلانتری منتقل شدند اما ماموران زنان را جداگانه سوار خودروهای ون نیروی انتظامی کردند، سپس آنها را ابتدا به حسینیه امیرسلیمانی، متعلق به دراویش گنابادی منتقل کردند اما بعد تصمیمشان عوض شد و آنها را به پارکینگ شهرداری بردند.
به گزارش سایت مجذوبان نور، که اخبار دراویش ایران را پوشش می‌دهد، ۵۰ نفر در جریان وقایع روز یکشنبه زخمی شده‌اند.
یک شاهد عینی به روز می‌گوید تعدادی از دراویش را مقابل کاخ دادگستری و تعداد دیگری را در پیاده‌روی ضلع جنوبی پارک شهر، ابتدا محاصره و سپس دستگیر کردند.
صدیقه خلیلی، همسر حمیدرضا مرادی، درویش زندانی در اعتصاب هم که خود در تجمع دیروز شرکت داشته می‌گوید: "حدود بیست نفر مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. آنها به همه حمله می‌کردند. حتی به بانوان باردار. یک خانم که بچه دو ماه داشت و بچه‌اش را گم کرده بود، در پی ضرب و شتم ماموران از ناحیه دست و پا دچار شکستگی شد. دیروز عاشورای دراویش ایران بود".
در جریان اتفاقات روز یکشنبه، نازیلا نوری، پزشکی که به تازگی در نامه‌ای خطاب به حسن روحانی خواهان "پایان بخشیدن به ستم بر دراویش گنابادی و تصحیح حرف‌های وزیر اطلاعات" شده بود، از سوی نیروهای مستقر در خیابان بهشت دستگیر اما بعد از ساعاتی آزاد شد.
همسر رضا انتصاری، دیگر درویش زندانی در اعتصاب، پس از آزادی خانم نوری به روز گفت این پزشک از ناحیه دست مجروح شده و در منزل توسط پزشکان دراویش تحت معالجه است.
خانم انتصاری همچنین گفت در محل پیاده‌روی ضلع جنوبی پارک شهر یک سرهنگ پلیس امنیت به زنان دراویش توهین کرد که موجب اعتراض مردانی شدکه زنان را همراهی می کردند. این اعتراض موجب درگیری بین دراویش و پلیس شده و ماموران معترضان را به شدت مورد ضرب و شتم قرار داده اند.
دراوش گنابادی که از شهرهای مختلف جهت اعتراض و همبستگی با دراویش زندانی به تهران آمده‌اند روز شنبه نیز تلاش کردند مقابل دادستانی تجمع کنند اما پلیس حدود ۵۰۰ نفر از آنها را بازداشت کرد.
سایت مجذوبان نور، در واپسین ساعات شب گذشته با انتشار خبر آزادی دراویش بازداشت شده خبر داد که "سردار ساجدی نیا، فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ در ملاقات با همسران دو تن از دراویش زندانی وعده داد که در مقام فرماندهی پلیس تهران وضعیت و مشکلات دراویش را در مراجع ذی‌ربط پی‌گیری کند."
بر اساس این گزارش، در پی وعده‌های رییس پلیس تهران، دراویش بازداشت شده اعلام کردند "تا زمان تحقق وعده‌ها که بر اساس عقل و منطق و اسناد موجود می‌باید به سرعت صورت گیرد، گفته‌های فرمانده محترم پلیس تهران را حقیقی و انسانی فرض کرده و به رغم آسیب‌هایی که در این ده سال از وعده‌های سیاسی خورده‌اند، امیدوارند این مقام نظامی-امنیتی به وعده‌هایش جامه عمل بپوشاند."
این سایت همچنین نوشته است که در جریان رویدادهای دو روز گذشته ۸۰۰ درویش سلسله گنابادی بازداشت شده بودند.
نه تن از دراویش زندانی از روز ۹ شهریور ماه در اعتراض به "وضعیت نامناسب نگهداری در زندان" و همچنین "نگاه امنیتی اعمال شده بر جامعه دراویش" دست به اعتصاب غذا زده‌اند.
از حدود یک دهه گذشته فشار بر جامعه دراویش گنابادی ایران شدت گرفته و شمار زیادی از آن با احکام سنگین قضایی محکوم شده‌ اند و تعدادی نیز همچنان در زندان به سر می‌برند.
روز شنبه، ۲۹ شهریور همزمان با بازداشت صدها درویش معترض در تهران، شیرین عبادی، رییس کانون مدافعان حقوق بشر در نامه‌ای سرگشاده به دبیر کل سازمان ملل از او خواست در دیدارهایش با مقامات ایرانی، از آنها بخواهد به فشارها بر اقلیت‌های مذهبی از جمله دراویش گنابادی پایان دهند.

اعدام دو مرد و دو زن در زندان مرکزی زاهدان

– سحرگاه روز شنبه دو مرد و دو زن به اتهام حمل و نگهداری مواد مخدر در محوطه زندان مرکزی زاهدان از طریق چوبه دار اعدام شدند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سحرگاه روز شنبه ۲۹ شهریور ماه دو مرد و دو زن در محوطه زندان مرکزی زاهدان از طریق چوبه دار اعدام شدند.
یکی از زندانیان زندان مرکزی زاهدان در این خصوص به گزارشگر هرانا گفت: «اتهام این چهارنفر حمل و نگهداری مواد مخدر بوده و دو زن اعدام شده تابعیت پاکستانی داشته‌اند.»
گفتنی است اعدامهای فوق تالحظه تنظیم این خبر از سوی رسانه‌های رسمی ایران اعلام نشده است.

خطر اعدام «رسول حلومی» در پی عدم تأمین دیه

– حسین حلومی، برادر رسول حلومی، زندانی ۲۳ساله محکوم به اعدام، با اظهار نگرانی از اجرای قریب الوقوع حکم برادرش، از اقدام خانواده مقتول برای بازگرداندن دیه جهت اجرای حکم قصاص خبر داد.

به گزارش هرانا، حسین حلومی به خبرنگار ایسنا، گفته خانواده مقتول با مراجعه به دادگاه، اموال و پول‌هایی که تا کنون به عنوان دیه به آن‌ها پرداخت شده را بازگردانده و خواستار اجرای حکم قصاص شده‌اند، اما دادگاه با این اقدام آن‌ها موافقت نکرده است.

«از دیه ۳۵۰میلیونی که برای آزادی رسول تعیین کرده‌اند، توانستیم علاوه بر املاکی که به خانواده مقتول داده بودیم، ۶۵میلیون تومان جمع آوری کنیم و اکنون آخر شهریور یعنی فقط تا دو روز دیگر مهلت داریم که ۲۸۵میلیون تومان آماده کنیم.»

او ادامه داد: «از نهادهایی که قول کمک داده بودند تا الان خبری نشده است و رسول تنها امروز و فردا مهلت دارد.»

نزاع ادعایی در شهریور ۱۳۸۸به وقوع پیوسته است. در آن زمان رسول حلومی تنها ۱۷سال سن داشت.

به گزارش عفو بین‌الملل، اتهام قتل پس از اعترافات اشخاص دیگر حاضر در صحنه مشاجره به حلومی وارد شده و او نهایتاً در زیر فشار این اتهام را پذیرفته است.

محتوای این پرونده تردیدهای جدی‌ای درباره منفصانه بودن این حکم ایجاد کرده است.

با این حال شعبه ۱۷دادگاه جنایی استان خوزستان در آبان ۱۳۸۹حکم اعدام او را صادر کرد.

۱۴اردیبهشت امسال، رسول حلومی در حالی از خطر اعدام نجات یافت که خانواده مقتول پذیرفت در ازای دریافت سند خانه و زمین کشاورزی خانواده حلومی و ۳۵۰میلیون تومان پول نقد، از تقاضای قصاص خود چشم پوشی کنند.

این در حالی است که دادگاه اعلام کرده آخرین مهلت پرداخت دیه، پایان شهریور ماه امسال است.

اعتصاب به ششمین روز رسید: ادامه اعتراض صنفی کارگران گیلانا

 بیش از ۱۵۰ کارگر کارخانه کاشی گیلانا صبح روز دوشنبه در ششمین روز از شروع اعتراضاتشان بار دیگر در محوطه کارخانه تجمع کردند.
به گزارش هرانا، یکی از کارگران حاضر در تجمع امروز، به ایلنا گفت: عصر روز گذشته ۸ نفر از کارگران کاشی گیلانا بدون دلیل بازداشت و سپس در ساعات پایانی شب آزاد شدند، کارگران در اعتراض به روش غیرقانونی برخورد با اعتراض صنفیشان صبح امروز برای ششمین روز تولید را متوقف کردند و به تحصن در محوطه کارخانه پرداختند.
او در تشریح جزئیات اعتراض کارگران گفت: از روز سه شنبه (۲۶ شهریور) که اعتراض کارگران کاشی گیلانا برای دریافت مطالبات معوقه‌شان تشدید شد کارفرما با حمایت مسئولان قضایی، انتظامی و امنیتی شهرستان در چندین نوبت اسامی تعدادی از کارگران را به عنوان اغتشاش‌گر به مراجع قضایی اعلام کرد و روز گذشته، در پنجمین روز از آغاز اعتصاب کارگران ماموران نیروی انتظامی به دستور دادستان کارت‌های ورود و خروج همه کارگران بجز چند نگهبان را برداشتند که این کار تهدید آشکار به اخراج است.
این کارگر در ادامه گفت: امروز صبح پس از آزادی کارگرانی که بازداشت شده بودند، یکی از کارگران بازداشت شده از سوی مسئولان قضایی مامور به آرام کردن اعتراض کارگران شده بود اما کارگران بعد از شنیدن سخنان وی حاضر به متوقف کردن اعتراضاتشان پیش از دریافت تعهد کتبی از کارفرما نشدند.
این کارگر در پایان گفت: کارفرمای جدید که بدون هیچ قراردادی ادعای مالکیت کارخانه را دارد حق اخراج کارگرانی که سال‌ها در این واحد خدمت کرده‌اند را ندارد و کارگران در شرایطی می‌توانند به کار خود بازگردند که کارفرما به تعهدات قانونی خود در خصوص پرداخت به موقع حقوق و سایر مطالبات صنفی کارگران پایبند باشد.
همچنین این منبع گزارش داد که هشت کارگر بازداشت شده این کارخانه آزاد شدند، این هشت کارگر از بعد از ظهر روز گذشته بصورت جداگانه و تدریجی توسط پلیس امنیت منجیل احضار شده بودند.
احضار این کارگران پس از آن صورت گرفت که در پنجمین روز از آغاز اعتراضات صنفی ۱۵۰ کارگر کارخانه کاشی گیلانا، تلاش‌ها برای پایان دادن به این اعتراضات بی‌نتیجه ماند.
هرچند ابتدا گفته شده بود که این کارگران به اتهام تحریک همکاران معترض خود احضار شده‌اند اما به گفته منابع خبری در ‌‌‌نهایت ساعتی پیش تمامی این هشت کارگر با وساطت فرماندار منجیل بدون سپردن هرگونه تعهد و یا تامین هرنوع قرارقانونی آزاد شدند.