۱۳۹۳ شهریور ۳, دوشنبه

جواد لاریجانی: ایران باید پرچم‌دار حقوق‌بشر در جهان باشد کاری از سهیل اکبرپور

خیابان‌خوابی دختر دانشجوی خوابگاهی به خاطر ۱۰ دقیقه تاخیر


 
وقتی مطمئن شدم در برای من باز نخواهد شد به فکر دوستان و آشنایان افتادم، هیچکس در آن شب نبود، تنها من ماندم و خیابان‌های تهران و صدای بوق و ترمز ماشین‌ها. ساعت ۲ نیمه شب شده بود و هیچ جایی نداشتم و باید به دنبال سرپناهی امن برای این شب می‌گشتم. مهمانسرا‌ها راهم نمی‌دادند و به سالن ترمینال پناه بردم و تا خود صبح روی صندلی با چشمانی خیره به کفش‌های مسافران شب را صبح کردم. «

این‌ جملات بخشی از سخنان دختر دانشجوی خوابگاهی است که به علت دیررسیدن به خوابگاه، مسئول خوابگاه به وی اجازه ورود نداده بود و...

 «ش- الف»دانشجوی کار‌شناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی و ساکن خوابگاه خودگردان فاطمه الزهرا (س) در گفت‌وگو با خبرنگار دانشگاهی ایسنا ماجرای آن شب که به گفته خودش شب وحشتناکی بود، اینگونه تعریف می‌کند: آنشب حدود ۱۰ یا ۱۵ دقیقه دیر رسیدم و هر چه به مسئول خوابگاه اصرار کردم که هیچ سر پناه دیگری ندارم و اگر وارد نشوم باید تا صبح کنار خیابان بمونم، مسئول خوابگاه اجازه ورود به من نداد.

وی با اشاره به اینکه حدود نیم ساعت پشت در خوابگاه ماندم و التماس کردم تا بلکه در باز شود، می‌افزاید: ‌ در این مدت باوجود تاریکی و حتی احتمال ایجاد مزاحمت‌ از سوی کارگران ساختمانی داخل کوچه، مسئول خوابگاه باز هم راضی به باز کردن در نشد.

این دانشجوی دختر درباره تجربه تلخ سپری کردن یک شب تا صبح در خیابان‌های تهران، می‌گوید: بعد از اینکه از بازشدن در خوابگاه ناامید شدم، به ناچار دنبال یک سرپناه گشتم. به چند مهمانسرا رفتم اما از آنجایی که نامه اماکن را می‌خواستند به من اتاق ندادند. به فکر دوستان و آشنایان افتادم، هیچکس در آن شب نبود، تنها من ماندم و خیابان‌هایی که سیاهی شب و سکوت ترسناکی آن را فرا گرفته بود و تنها گهگاه صدای بوق و ترمز ماشین‌ها بود که زهره ترکم می‌کرد.

این دانشجوی علامه می‌گوید: آن شب تا ساعت ۲ بامداد در خیابان‌های تهران سرگردان بودم. هنوز هم وحشت آن شب در من تازه است. دائم از خودم می‌پرسیدم که» آیا مسئول خوابگاه راضی می‌شد دخترش شبانه در خیابان‌های تهران بی‌سرپناه بماند، چگونه به این راحتی مرا که دور از خانواده‌ام هستم، در خیابان آواره کردند؟... خیلی سوالاتی که هنوز هم برایشان پاسخی پیدا نکردم.

وی ادامه می‌دهد که وقتی از پیدا کردن سرپناهی در آن وقت شب ناامید شدم، یاد ترمینال افتادم. راهم را به سمت ترمینال که سالن آن شاید امن‌ترین مکان برای من بود کج کردم. ساعت ۳ و نیم بود که خود را با آژانس به ترمینال رساندم و شب را روی صندلی با چشمانی خیره به کفش‌های مسافران گذراندم.

این دانشجو از ارسال نامه‌ اعتراض و شکواییه خود به اتحادیه خوابگاه‌های خودگردان خبر می‌دهد و می‌گوید: متاسفانه هنوز خبری نشده است.

شوکتی رییس اتحادیه خوابگاه‌های خودگردان کشور با تایید چنین اتفاقی به ایسنا و با اشاره به دریافت نامه دانشجوی مذکور به ایسنا می‌گوید: با توجه به آیین‌نامه داخلی خوابگاه‌های خودگردان، درب خوابگاه در ساعت مقرر بسته خواهد شد و هیچ فردی حق ورود به خوابگاه را ندارد، این خانم هم با ۱۰ دقیقه تاخیر به خوابگاه رسیده است و از لحاظ قانونی نباید درب باز می‌شده اما از لحاظ اخلاقی و عرف جامعه با توجه به شرایط جامعه باید اجازه ورود به این خانم داده می‌شد.

وی با تاکید بر اینکه این مسئله به هیچ وجه از نظر اتحادیه قابل قبول نیست و هیچ کجای دین و اخلاقیات اجازه چنین رفتاری نمی‌دهد، می‌افزاید: اتحادیه از حق این دانشجو دفاع خواهد کرد و به هیچ وجه نباید به خاطر تاخیر خانمی را تا صبح در خیابان بگذاریم. اتحادیه تذکر کتبی به این خوابگاه داده است و فرصتی تعیین شده تا مدیریت خوابگاه با این مسئله برخورد کند در صورت عدم برخورد صحیح با این مسئله در شورای حل اختلاف اتحادیه این موضوع مطرح خواهد شد و در صورت لزوم حتی مجوز خوابگاه لغو خواهد شد تا از هر کسی حقوقی ضایع شده است احقاق حق صورت بگیرد.

به قانون عمل کنیم یا به اخلاقیات!؟

زیاد، مدیر خوابگاه فاطمه الزهرا و عضو هیئت مدیره اتحادیه خوابگاه‌های خودگردان هم با تایید وقوع چنین اتفاقی به ایسنا می‌گوید: ظرف یک ماه گذشته این خانم چندین بار با تاخیر به خوابگاه مراجعه کرده است این اتفاق مسئله ایست که قانون برای ما تعیین کرده است، مطابق قانون راس ساعت ۱۰: ۳۰ باید درب خوابگاه بسته شود و از ورود افراد ممانعت به عمل آید. سوال اصلی اینجاست که ما باید به قانون عمل کنیم یا به اخلاق؟ در صورت ورود این خانم متهم بی‌قانونی می‌شدیم و حال متهم به بی‌اخلاقی.

مدیر خوابگاه فاطمه الزهرا درباره برخورد با این مسئله و پاسخ به اتخادیه می‌گوید: من به مسئول خوابگاه نیز گفتم که عملش خلاف اخلاق بوده و این برخورد را قبول ندارم. بر همین اساس روز یکشنبه بناست در اتحادیه جلسه‌ای در همین موضوع بر گزار شود تا به این مسئله رسیدگی شود.

آنچه در این مسئله قابل توجه است اجرای قانون به قیمت آوارگی شبانه دختری است، اتفاقی که می‌تواند برای هر دانشجوی دیگری در ابعاد بزرگ‌تر و تلخ‌تر رخ دهد.

مسئولان این خوابگاه خودگران در دفاع از رفتار خود در حالی به آیین‌نامه‌های موجود اشاره می‌کنند که بی‌شک هیچ فرد مسئول و غیرمسئولی نیز راضی به این نمی‌شوند که یک دانشجو ولو متخلف، پشت در خوابگاه بماند و شب را تا صبح در خیابان‌ها سپری کند.

این پرونده همچنان تا به نتیجه رسیدن موضوع در ایسنا مفتوح است.

نامه ۴۳۶ جوان اهل سنت به فراکسیون نمایندگان اهل سنت مجلس

بیش از ۴۳۰ نفر از جوانان اهل سنت از مناطق مختلف کشور در اعتراض به ممانعت‌ها و برخوردهای امنیتی نیروهای انتظامی و امنیتی استان سیستان و بلوچستان در نامه‌ای به فراکسیون نمایندگان اهل سنت مجلس از آن‌ها خواستند تا «از حق طبیعی و قانونی طلاب علوم دینی اهل سنت دفاع کرده» و «جلو برخورد‌های سلیقه‌ای و اقدامات تبعیض آمیز نیروی‌های انتظامی در ورودی شهر زاهدان» را بگیرند.
متن کامل این نامه که یک نسخه از آن در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته در زیر می‌آید:
بسمه تعالی
نمایندگان محترم اهل سنت در مجلس شورای اسلامی جناب آقایان:
حمیدرضا پشنگ، یعقوب جدگال، ناصر کاشانی، محمدسعید اربابی، هدایت‌الله می‌رمرادزهی
محسن بیگلری، حامد قادری، امید کریمیان، سالار مرادی، سید احسن علوی
عابد فتاحی، عثمان احمدی، محمد قسیم عثمانی، رسول خضری، عبدالکریم حسین‌زاده
عبدالکریم رجبی، نعمت الله منوچهری، محمود نگهبان سلامی، احمد جباری
سلام علیکم
همانگونه که مستحضرید، در هفته‌های گذشته و با آغاز ثبت نام مدارس دینی اهل سنت استان سیستان و بلوچستان و مراجعه مجدد طلاب علوم دینی از مناطق سنی نشین کشور، جهت ثبت نام و تحصیل در این مدارس علمی و دینی، گزارش‌های نگران کننده زیادی از «برخورد‌های ناشایست» ماموران امنیتی و انتظامی در ورودی شهر‌ها بخصوص در ورودی‌های شهر زاهدان با طلاب و یا افرادی که چهره‌های مذهبی و دارای محاسن بوده‌اند وجود داشته است.
برخورد‌ها شامل، توقیف شناسنامه و یا کارت شناسایی، توهین و تحقیر، بازداشت‌های موقت چند ساعته یا چند روزه، بازجویی‌های سرپائی و بعضا به همراه ضرب و شتم بوده است.
و در کلیه موارد طلاب استان‌ها و مناطق سنی نشین کشور که برای تحصیل به استان سیستان و بلوچستان آمده بودند همانند تبعه غیر قانونی کشورهای دیگر با آن‌ها برخورد شده و پس از ضبط مدارک شناسایی این افراد، با فشار و تهدید آن‌ها را دیپرت و اخراج و از تحصیل محروم کرده‌اند.
از آنجا که شما نمایندگان اهل سنت مجلس و پشتیبان دغدغه‌های آن‌ها هستید و از آنجا که ممانعت از تحصیل علوم دینی در استان سیستان و بلوچستان و دیگر استان‌های کشور و به طور مختصر برای یک «ایرانی»، با قانون اساسی کشور هیچ گونه سنخیت و هماهنگی ندارد و باعث بر افروخته شدن نارضایتی عمومی مردم شده و تبعات ناگواری به دنبال دارد لذا از شما تقاضا می‌کنیم این مساله را پیگیری کرده و با طرح آن در مجلس شورای اسلامی جلو برخورد‌های سلیقه‌ای و اقدامات تبعضی آمیز و خودسرانه عده‌ای که به ناحق «دلواپس» ی را شعار خود قرار داده‌اند بگیرید و از حق طبیعی و قانونی مردم در آزادی آموزش دفاع کنید.
با تشکر
جمعی از جوانان اهل سنت
اسامی ۴۳۶ امضا کننده این نامه:
۱. محمد نوشیروانی – سراوان
۲. ناصر نارویی – زهک – زابل
۳. کامران نارویی – زاهدان
۴. محمد گرگیج – تهران
۵. سعید مکرمی – بستک هرمزگان
۶. رسول دامنی – ایرانشهر
۷. موسی طاهری – سیریک
۸. ادریس یازرلو – یزد
۹. شروین علویان – بندر عباس
۱۰. عبدالحمید شیهکی – ریگان کرمان
۱۱. یحیی رئیسی – چابهار
۱۲. کاک گوران – کردستان
۱۳. حمزه سالاری – آزاد شهر گلستان
۱۴. عارف هاشمزهی – بیرجند
۱۵. وحید باشنده – لاشار
۱۶. علی ریگی – زاهدان
۱۷. ساسان احمدی – یزد
۱۸. یوسف عاطفی – قشم
۱۹. شوکت علی دشتی – ایرانشهر
۲۰. آصف ریگی – زاهدان
۲۱. انس کریمزایی – آشار سرباز
۲۲. سهاد دامنی – ایرانشهر
۲۳. عمر ملاحی – بندرکرگان
۲۴. سلیم وهاج – سراوان
۲۵. الحاج محمد عمر می‌رکازهی ریگی – خاش
۲۶. بهزاد قلندرزهی – خاش
۲۷. امیر بامری – ایرانشهر
۲۸. سما زاهدی – سراوا
۲۹. امین دامنی – ایرانشهر
۳۰. محمد محمد زهی – زاهدان
۳۱. محسن خطیبی – سراوان
۳۲. علی بلوچ – ایرانشهر
۳۳. احسان بلوچ – ایرانشهر-
۳۴. محسن بارانزهی – سراوان
۳۵. عزیز بلوچ ایرانشهر
۳۶. سلیم بلوچی – نیکشهر
۳۷. عبدالله می‌رکی -چابهار
۳۸. عبدالله ابراهیمی – عسلویه – بوشهر
۳۹. موسی شیروانی – ایرانشهر
۴۰. علی محمد زهی – زاهدان
۴۱. محمد اقبال بلوچ – چابهار
۴۲. صابر تکاور – چابهار
۴۳. شعیب محمد زهی – زاهدان
۴۴. حاج موسی محمد زهی – چاه احمد
۴۵. حسام درازهی – سراوان
۴۶. مسلم باران زهی – سراوان
۴۷. عیسی باران زهی سراوان
۴۸. محمد سربازی – سرباز
۴۹. امیر بلوچ – ایرانشهر
۵۰. ابوبکر ملاحی – بندرکرگان
۵۱. علی پیکری – ایرانشهر
۵۲. سردار عزیزی چابهار
۵۳. محمد رضا شیرزایی چابهار

اعتراض اصلاح طلبان به مدعیان جدید اصلاح طلبی معنا ندارد بگوییم اصلاح طلبی بد بود میخواهیم درستش کنیم


سیدمحمد خاتمی طی سخنانی در دیدار با اصلاح طلبان شهر یزد، در پاسخ به پرسش یکی از حاضران درباره تشکیلات ندا (نسل دوم اصلاح طلبان) و مورد تایید بودن با نبودن این تشکل گفت: "اصلاح طلبی از تکثر دفاع می کند. اصلاح طلبی یک حزب و تشکل نیست بلکه جریانی تاریخی است که اصول، رویکردها و محورهایی مشخص دارد." او اضافه کرد: "یادآور شده بودم، این طور تلقی نشود که اصلاح طلبی بد بوده است و حالا قرار است اصلاح طلبی خوب ایجاد شود اما متاسفانه این شائبه ایجاد شده که باید اصلاح کنند و انشاءالله دارند اصلاح می کنند." خاتمی تاکید داشت: "گروه های مختلف می توانند فعال باشند البته اولویت من فعال شدن تشکل های موجودی بود که بعضی از آنها محدود شده اند."
به گزارش سایت رسمی سیدمحمد خاتمی، او همچنین درباره برخی تفکرات میان گروه های اصلاح طلب که نسبت به خاتمی انحصاری فکر می کنند گفت: "من کوچک همه هستم. نیاییم آن کسی که بهرحال به برکت عنایت و حمایت مردم موقعیتی یافته است را سرمایه انحصاری گروهی و جریانی قرار دهیم. ما نمی گوییم مخالفان ما را حذف کنید و ما باشیم بلکه می گوییم آنها باشند و ما هم باشیم."
خاتمی پیش از آن هم در جمع دانشجویان دانشگاه تهران گفته بود: "من هیچ نسبت خاصی با هیچ جریان خاصی ندارم البته اگر کسی خواست با سلایق خاص خودش حاضر باشد اشکالی ندارد، ولی این به این معنا نیست که بگویید اصلاح طلبی بد است حالا کسانی می خواهند اصلاح طلبی خوب درست کنند! اصلاح طلبی یک تباری دارد یک جریانی است و بعد هم اصلاح طلبی واقعی بالاتر از جریانات و گروههاست."
سخنان معنی دار خاتمی در زمانی منتشر می شود که انتقاد از تاسیس گروه جدید منتسب به اصلاح طلبان افزایش می یابد. برای نمونه، احمد شیرزاد عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت طی گفتگویی تاکید کرد: "از اینکه افراد جریان سیاسی فعال و پویایی داشته باشند استقبال می کنیم اما در ادامه خواهش می کنیم مدعی چیزی که نماینده اش نیستند، نشوند." او معتقد بود: " اخلاق سیاسی ایجاب می‌کند اگر دوستان خط و مشی متفاوت دارند تصور نکنند وظیفه تاریخی دارند که جریان اصلاح طلب را به سمت دیگری سوق دهند. ادعای اینکه لیدر کل اصلاحات ها هستند درست نیست. ما در انتخابات مجلس هشتم نیز این موضوع را تجربه کردیم. برخی دوستان به نوعی مدعی جریان اصلاح طلبی شدند اما واقعیت این نبود." شیرزاد اضافه کرده: "این گروه ها عنوان می کنند به دلیل فعالیت کم سایر اصلاح طلب ها خواستار ایجاد گروه جدید برای ایجاد تحرک در این جریان شده اند.این اتهام را قبول نداریم. مسیر فعالیت احزاب را بسته اند. وقتی در حزبی پلمپ می شود و هیچ کس هم مسئولیت پلمپ را قبول نمی کند و فعالیت های حزبی در ترس و نگرانی پیش می رود چگونه دوستان این حرف ها را مطرح می کنند؟"
عیسی سحر خیز نیز چندی پیش در مطلبی با عنوان حزب حاکم پسند درباره تشکیل این گروه جدید نوشته بود: "اگر آن گونه که در محافل سیاسی مطرح است، اساسنامه ی «ندای ایرانیان» حتی پیش از ارائه به وزارت کشور دولت تدبیر و امید، از طریق حلقه ی خویشاوندی به تائید رهبری رسیده و تائیدیه ضمنی گرفته شده باشد، از هم اکنون باید از آن دل کند و امید از آن برید چون چیزی نخواهد بود جز یک «حزب حاکم پسند» یا زیادش «اپوزیسیون حکومت ساخته»، با اعضایی احتمالا فرصت طلب که در این پنج سال راهی جز عافیت طلبی برنگزیده اند!"
سایت بهاران نیز در تحلیلی درباره این گروه جدید که خود را منتسب به اصلاح طلبان می داند، نوشته است: "گویا جوانان این مجموعه که تجربه کار در ستادهای آقای قالیباف و حزب اسلامی کار و سایت س.ن متعلق به مجموعه خود را دارند. سر سازگاری با جوانان اصلاح طلب دیگر و شخصیت های مطرح اصلاح طلب را ندارند و دائما بر طبل مظلومیت خود در برابر سایرین می کوبند. به نحوی که انگار هیچکس به اندازه آنان اصلاح طلب نیست!"
 نویسنده این سایت درباره سابقه صادق خرازی نیز اضافه کرده است: "راس این مجموعه فردی قرار گرفته است که معتقد بود در ۲۴خرداد سال ۹۲ شانس بالای قالیباف وی را رییس جمهور خواهد کرد و اصلاح طلبان بهترست به فکر اجماع روی شهردار تهران باشند. این شخص معتقد بود که رای بالای قالیباف موجب می شود تا وی رییس جمهور ایران شود و پس از آن به دلیل تکنوکرات بودن محمدباقر قالیباف، می توان استفاده از شخصیت های نزدیک به اصلاحات را در دولت وی انتظار داشت."
احمد پورنجاتی نیز طی نوشته ای در صفحه شخصی خود در فیسبوک درباره گرایش صادق خرازی به قالیباف کنایه زده بود: "متاسفانه اندکی «دو هزاری» مان کژ و کوژ شده و متوجه نمی شویم که برخی عزیزان - که بنابر اخبار هدهد فضول- در انتخابات ۹۲ عنایتشان شامل حال سردار قالیباف بود، همچین یهویی دچار «ویار اصلاحات پاستوریزه» شده اند و انشاالله برای مجلس آینده، «ندا»یشان در خواهد آمد؟!"
صادق خرازی پیش از این هم با اعتراض هایی که به سیاست خارجی حسن روحانی کرده بود، خبرساز شد. اوطی سخنانی جنجالی اعلام کرد که گفتگوی تلفنی روحانی با اوباما به او تحمیل شده است. خرازی معتقد بود: "ارزیابی برخی صاحب نظران نسبت به آمریکا سطحی و ژورنالیستی است." و تاکید داشت: "امروز همه از یک تلفن غیر مترقبه خوششان آمده اما کسی نمی پرسد که مابه ازای این دیپلماسی تلفنی چه بوده است؟ چه اتفاقی رخ داده است محتوی مباحث تلفنی چه بوده است اگر از واقعیات رمز گشایی شود این خوشبینی ها تبدیل به واقع بینی بشود خواهم دید که کسانی که این کار را به ریس جمهور و وزارت خارجه تحمیل کردند و با فرافکنی سعی در فتح الفتوح دارد خدمتی به دیپلماسی منطقی نکرده اند."
در آن زمان گفته می شد که علت نارضایتی صادق خرازی از تیم دیپلماتیک حسن روحانی این است که بر خلاف انتظاری که داشت، در وزارت خارجه پست مهمی به او واگذار نشد.
خرازی چندی بعد خواستار پوست اندازی اصلاح طلبان و نقد گذشته آنان شد. او گفته بود: "نیروهای سیاسی باید بگویند که آیا فصل‌الخطاب بودن رهبر معظم انقلاب را می‌پذیرند یا نه؟ آیا به حق تعیین سرنوشت مردم باور دارند یا نه؟ چرا که در شرایط کنونی زیست دوگانه معنایی ندارد. نمی‌شود در ظاهر گفت جمهوری اسلامی را قبول داریم اما در عمل از شیوه‌ها و رفتارهایی استفاده کرد که اصل و اساس نظام را زیر سئوال می‌برد."
او اواخر تیرماه گذشته هم در گفتگو با روزنامه آرمان بار دیگر از اشتباهات اصلاح طلبان سخن گفت و تاکید کرد: "اگر قرار باشد که اصلاحات در صحنه اجتماعی و سیاسی باقی بماند چاره ای ندارد که رفتار خود را بازنگری کند و پوست‌اندازی کند، چاره‌ای ندارد که از موقعیت خودش و از موقعیت اصلاحات و اصلاح‌طلبان باز تعریف جدید ارائه کند. نمی‌توانیم از یک طرف مدعی دین و دولت باشیم و از یک طرف با تمام مظاهر دین و دولت مبارزه کنیم." او گفته بود: "اصلاحات اشتباه زيادي داشت. من معتقدم اصلاحات نیاز به باز تعریف دارد. بايد اصلاحات را از نو و مجددا تعريف كنيم."
گفته می شود تلاش صادق خرازی برای تاسیس یک حزب اصلاح طلب با اشاره آیت الله سیدعلی خامنه ای است. صادق خرازی با سیدعلی خامنه ای نسبت سببی دارد و خواهرش همسر یکی از فرزندان رهبر جمهوری اسلامی است.


سیمین، جان ایران است

ما ایرانیان رانده شده از آن خاک، برای وداع با سیمین و مشایعت پیکر سیمین، شانسی نداریم. خاک عزیزان ما از نوازش دستهای ما محروم است و ما از حس تسکین بخش نوازش خاک عزیزان خود، محروم مانده ایم.

به گمانم زمانی که متون حقوق بشری را می نوشتند، به حق حضور ابنای انسانی بر بالین یکدیگر و برای عیادت عزیزان، در خاکی که آنها بستری شده اند و همچنین به حق حضور آنها در مراسم خاکسپاری و وداع عزیزان، اندیشه نکرده اند. 35 سالی هست که ایرانیان از نبود این حق رنج می برند و نمی توانند میزان درد جانکاهی را که تحمل می کنند، بر زبان جاری سازند. اعتراض به حبس و اعدام و شکنجه، جائی برای تبیین این محرومیت ها باقی نگذاشته است. به فرض هم که این حق در متون حقوق بشری گنجانده شده بود، جمهوری اسلامی آن را "اسلامی" تشخیص نمی داد و می گفت از همان سرزمین که هستند خرما خیر کنند و فاتحه بخوانند تا به ارزش های اسلامی صدمه ای وارد نشود.

دوستی که شیفته سیمین است می گفت چند بار اراده کردم دل به دریا بزنم و راهی ایران بشوم، فقط برای آخرین دیدار با آن بزرگ بانو. هربار در خود شجاعت رویاروئی با نیروهای امنیتی را، ولو برای یک ساعت، نیافتم.

این حسرت های به دل نهفته را همه در سینه های خود حبس کرده ایم. هر بار که مسافری مخلص به تورمان می خورد از او می خواهیم مشتی آب از طرف ما روی خاک تنها مانده و خشک شده عزیزی بریزد و شاخه گلی از طرف ما بر گوری بنشاند.

این اندوه ژرف ما زنده هاست که اسیران خاک را با آن کاری نیست. اسارت در برابر آزادی معنا پیدا می کند. اگر افسوس می خوریم که نمی توانیم تن خسته و درد کشیده سیمین را مشایعت کنیم، از آن است که او اندوه اسارت ایرانیان را در شعر ریخت و جان بخشید. او انجماد تحمیلی بر این عصر را آب کرد. به گوارائی بر لبهای تشنه ما چشاند.

سیمین این بخت را داشت که توانست از لجنزار، مرواریدهای بی همتا صید کند و آنها را سخاوتمندانه همچون میراثی متناسب با این زمانه از خود به جا گذاشت. در سالهای اخیر، حس بینائی هم نداشت، اما می دید. برای بچه های پرپر شده ایران در جنگ با عراق، همان گونه مادرانه می سرود که برای بچه های سرکوب شده به جرم عقیده. سیمین کرامت انسانی را ستایش می کرد و جان نثاران ایران را از هر دسته و تبار سیاسی به فرزندی پذیرفته بود.

سیمین نمی ترسید. او را در بازداشتگاههای هولناک دیده ام که بازجو را مادرانه و شجاعانه هشدار می داد و نهیب می زد. او را دیده ام که وقتی یک صدای عوامانه سیاسی بر می خاست تا مرزکشی کند در میان ایرانیان خارج و داخل، بر می آشفت و هشدار می داد همه در غربتیم. همه یک تن ایم که در سطح جهان پاره پاره شده ایم.

و او را دیده ام در هجوم ترس های پس از قتل های زنجیره ای که خانه اش را در اختیار گذاشت تا کانون نویسندگان، انتخابات هیئت مدیره موقت را در آن خانه برگزار کند. آن روز خانه در محاصره انواع پلیس های رسمی و موازی امنیتی بود. پلیس حامی خاتمی، خانه را می پائید تا نویسندگان حاضر در آن جلسه کشته نشوند. پلیس وابسته به دستجات ضد خاتمی بر آن بود تا به لیست حاضران در جلسه دسترسی پیدا کند. سیمین با چهره ای آرایش شده و حجابی رقیق، در را روی هر دو پلیس که پیاپی به در می کوفتند باز می کرد. هر دو نوع پلیس از آن درگاه دست خالی باز می گشتند. هیچ یک را راه نمی داد. با هردو مادرانه حرف می زد. شیرینی هم از زیر تاق همان درگاهی تعارف شان می کرد و بارهائی که پلیس ضد خاتمی از سیمین خواست تا فقط لیست حاضران در جلسه را به آنها بدهد، با صدای بلند گفت: بروید پی کارتان!...و در را بست.

سیمین نمادی است زنانه- مادرانه که به زندگی عشق می ورزید. با رنگ سرخ ماتیک همیشگی اش توی سفیدی چشمهائی که زرد شده از بیدادگری بود، فرو می رفت. حضورش در تاریخ پر تنش معاصر ایران، شاعرانه و پر اضطراب بود. جای پایش و اثری از سرخی لبهایش همه جای این تاریخ، از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا ۲۸ مرداد۱۳۹۳ مشاهده می شود. اگر بتوانیم "جان" را تعریف کنیم، آن گونه که صوفیان صافی تعریفش کرده اند:

سیمین، جان ایران است.

روزنامه نگاری که سر بریده شد

روزنامه نگاری که سر بریده شد. مقابل چشمان ما و بعد عکس های که سر بریده اش را روی سینه اش گذاشته بودند در شبکه های اجتماعی پخش شد. این روزها نامش را زیاد شنیده اید. جیمز رایت فولی خبرنگار و عکاس آزاد آمریکایی اهل راچستر که ۴ سال در کشورهای خاورمیانه فعالیت خبری می کرد. جیمز دو سال پیش با خبرگزاری فرانسه و شرکت رسانه ای گلوبال پست قرار دادی بست و راهی سوریه شد. آذر ماه ۱۳۹۱ مصادف با روز شکرگزاری ۴ شورشی مسلح ماشین او را در منطقه درگیری متوقف کردند و جیمز از آن زمان مفقود شد، تا چند روز پیش که مردی سیاه پوش در حالی که یک کارد تیز در دست داشت و تمام صورتش را با پارچه سیاه پوشانده بود در مقابل دوربین و به نام خدا و اسلام سر "‪ را از بدنش جدا کرد. ‪جیمز رایت فولی"
سخنگوی نشریه خبری بین‌المللی گلوبال پست که جیمز فولی را استخدام کرده بود روز پنجشنبه گفت: اسلامگرایانی که او را در اسارت داشتند پیش از آن که تصمیم به کشتن او بگیرند، برای آزادی او درخواست ۱۳۲ میلیون دلار باج کرده بودند.
واقعیت این است که هر روزه روزنامه‌نگاران زیادی در سراسر جهان تحت تعقیب قرار می‌گیرند، ربوده یا زندانی می‌شوند و به قتل می‌رسند.روزنامه نگارانی که تنها با عشق به حرفه خود و اطلاع رسانی پا در این عرصه خطرناک می گذارند و در کمال تاسف هیچ نهاد و سازمانی به طور رسمی پیگیر اتفاقاتی که برای آن ها می افتد نیست و مسئولیت پیگیری کشته شدن آن ها را بر عهده نمی گیرد. طبق گزارش های مختلفی که از سوی نهادها و انجمن های مختلف در سال های گذشته ارائه شده، در دوره ای که کشورهای منطقه خاورمیانه درگیر جنگ و ناآرامی ها شده اند، تعداد عکاسان و خبرنگارانی که جان خود را از دست می دهند، افزایش پیدا کرده است. همچنین فشار بر روزنامه‌نگاران در سراسر جهان از سوی رژیم‌های دیکتاتور بیشتر شده است و خشونت علیه رسانه‌های جمعی و روزنامه‌نگاران برای بسیاری حکومت‌ها امری عادی شده است و به قتل رساندن جیمز فولی زنگ خطری دوباره برای جریان آزاد اطلاع رسانی است که همواره تمامیت خواهان در هر لباس و شکل و عقیده ای از این گردش اطلاعات میترسند و روزنامه نگاران را تهدید جدی قدرت و تمامیت خواهی خود می دانند.
پس از قتل جیمز فولی، جنایت که هرگز جامعه بین المللی مطبوعات آن را فراموش نخواهد کرد کریستف دو لوار دبیر اول سازمان گزارش‌گران بدون مرز گفت : جمیز فولی برای دولت کار نمی‌کرد و پرچم‌دار آمریکا نبود. او گزارش‌گری حرفه‌ای و بزرگ در خدمت اطلاع رسانی بود و ما با تاثر به پدر و مادرش و همکارانش تسلیت می‌گوییم. (۱)
کریستف دو لوارقبلا در تاریخ ١٣ دسامبر ٢٠١٣ در جلسه ویژه شورای امنیت سازمان ملل تحت نام "از روزنامه‌نگاران حفاظت کنیم" خواهان، بسط موازین پیش‌بینی شده در قعطنامه ١٧٣٨ شورای امنیت برای همه "فعالان عرصه اطلاع رسانی" شد. دبیر اول سازمان گزارشگران بدون مرز، خواهان افزودن تبصره‌ای به ماده ١٨ اساسنامه دیوان کیفری بین‌المللی در تعریف جنایات جنگی شد و گفت "حمله عامدانه علیه روزنامه‌نگاران" نیز باید به‌عنوان جنایات جنگی محسوب شود. وی همچنین خواهان تشکیل کارگروهی از متخصصان مستقل یا کارگروهی تحت هدایت دبیر اول سازمان ملل متحد شد که دولت‌ها را به انجام تعهدهای خود برای تحقیق و بررسی و اقدام قضایی بی‌طرفانه و مؤثر در رابطه با خشونت علیه روزنامه‌نگاران ملزم کند. کریستف دو لوار همچنین اعلام کرد که گزارش‌گران بدون مرز از دولت‌های عضو سازمان ملل متحد می‌خواهند روند حمایت از فعالان رسانه‌ای و مدافعان حقوق بشر که در کشورها تهدید میشوند را تسهیل کنند. (۲)
در همین راستا موسسه بین‌المللی مطبوعات (آی‌پی‌آی) که از سال ۱۹۹۷ تاکنون، همه ساله آماری از خبرنگاران کشته شده در حین کار و یا برای کار را منتشر می‌کند طی صدور بیانیه ای می نویسد : قتل هدفمند روزنامه‌نگاران برای جلوگیری از انتشار اطلاعات و خبر، بیش از هر چیز دیگر، مایه نگرانی موسسه یاد شده است. این موسسه به قتل ۱۶ روزنامه نگار در سومالی در سال ۲۰۱۲ اشاره میکند که عاملان قتل آنها هرگز شناخته و محاکمه نشده‌اند. (۳)
مسئول روابط عمومی یونسکو نیز در گفت و گویی با خبرگزاری رسمی اتریش ضمن اشاره به تعهد دولت‌ها نسبت به مصوبات قرار داد های بین المللی گفت که کشورها باید در مراقبت از جان خبرنگاران متعهد باشند و بدانند که این مصوبات لازم‌الاجرا هستند. (۴)
بدون شک نداشتن امنیت جانی برای روزنامه نگاران موجب شده که این حرفه به عنوان یكی از ۱۰ مشاغل پرمخاطره جهان شناخته شود و شغلی که نیازمند نیازمند حمایت و تامین امنیت است ولی آمار های منتشره از كشته، مفقود و زندانی شدن شمار زیادی از خبرنگاران، روزنامه نگاران و فعالان رسانه ای نگران کننده است. بخصوص در جهان طی سال های اخیر و همزمان با جنگ ها و حوادث كشورهایی چون، عراق، افغانستان، سوریه، مصر و … این تعداد رو به افزایش است و نشان از پرمخاطره بودن این حرفه در جهان دارد.وزیر دفاع فرانسه در تیر ماه ۱۳۹۱ از مفقود شدن دو خبرنگار در شهر حلب سوریه خبر داد. كشته شدن یك خبرنگار زن به نام "یارا عباس" خبرنگار شبکه الاخباریة تلویزیون دولتی سوریه هنگام پوشش خبری درگیری های نظامی غرب این کشور، به ضرب گلوله نیز حادثه دیگری در خرداد ماه سال گذشته بود. این خبرنگار برای پوشش درگیری های شدید میان ارتش و مخالفان به سوریه سفر کرده بود. ربودن روز نامه نگاران در سوریه در سال ٢٠١٣ شکلی نظام‌مند یافته است. یكی دیگر از مناطق ناامن برای خبرنگاران و عكاسان خبری پاكستان است. اكثر خبرنگاران كشته شده در این منطقه از طریق حملات انتحاری یا درگیری میان نیروهای نظامی كشته شده اند. خبرنگار معروف پاکستانی و مدیر مسوول روزنامه نیوز چاپ پیشاور در گفت، گو با رادیو پشتون گفت : در پاکستان خبرنگاران کشته میشوند و دولت به پرونده های آنها رسیدگی نمی کند. رحیم الله یوسفزای تصریح کرد که در ۱۱ سال گذشته دست کم ۱۰۰ روزنامه نگار در پاکستان کشته شده اند. (۵)
بطور کلی سوریه، هند، فیلیپین، سومالی و پاکستان پنج کشوری هستند که گزارشگران بدون مرز از آنها به عنوان "پنج کشور مرگبار برای روزنامه‌نگاران" یاد کرده است. در سوریه دست‌کم ١٠ روزنامه‌نگار و ٣٥ شهروند-خبرنگار کشته شده‌اند. هند با ٨ روزنامه‌نگار کشته شده، یکی از بی‌سابقه‌ترین موج‌های خشونت علیه روزنامه‌نگاران را تجربه کرد. باندهای مافیایی، گروه‌های سیاسی مخالف و پلیس عاملان اصلی قتل‌ها هستند.
فیلیپین نیز با ٨ روزنامه‌نگار کشته شده بدست افراد "ناشناس" موتورسوار، رکوردی دیگر از قتل‌ روزنامه‌نگاران در این کشور را ثبت کرد. روزنامه‌نگاران کشته شده در سومالی قربانی اسلام‌گرایان گروه الشباب بودند.
به گزارش شبکه المنار، حمزه الحاج حسن، خبرنگار، حلیم علو، کارشناس فنی و محمد منتش، فیلمبردار روز دوشنبه (۲۵ فروردین، ۱۴ آوریل سال جاری ) در تیراندازی گروه‌های مسلح کشته شدند. (۶)
گزارشگران بدون مرز طی انتشار گزارشی سال ۲۰۱۲ را با ۸۸ کشته، سالی مرگبار برای روزنامه نگاران توصیف کردند. این سال با ۳۰ درصد افزایش آمار كشته شدگان نسبت به سال قبل، ناامن ترین سال برای خبرنگاران عنوان شد. سالی که علاوه بر روزنامه‌نگاران، دست‌کم ٣٩ شهروند-خبرنگار و وب‌نگار نیز به قتل رسیدند. در این سال ۴۹ روزنامه نگار در سوریه و۱۴ نفر در لیبی ربوده شدند. علاوه بر سال ۲۰۱۲، سال های ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ نیز به واسطه جنگ عراق از پرمخاطره ترین سال ها برای خبرنگاران محسوب شد كه در مجموع حدود ۳۰۰ خبرنگار كشته شدند. سال ۲۰۱۳ تعداد روزنامه‌نگاران کشته‌شده به هنگام انجام وظیفه نسبت به سال قبل کمتر بود ولی این تعداد خبرنگار کشته شده همچنان نشان دهنده بی مسولیتی دولت ها در حفاظت از جان روزنامه نگاران است. (۷)
 بنا بر تخمین كمیته بین المللی حفاظت از روزنامه نگاران(cpj)، حدود ۵۸۰۰ روزنامه نگار در ۱۵ سال گذشته در حین انجام وظیفه كشته شده اند. این كمیته كشورهای عراق، الجزایر، روسیه، كلمبیا و بنگلادش را نیز جزو پنج منطقه خطرناك برای روزنامه نگاران و قتل را مهمترین عوامل مرگ و میر هنگام كار برای روزنامه نگاران اعلام كرده است.
به گزارش دیگری از انجمن بین المللی امنیت خبرنگاران، در شش ماه اول سال 2014، کشور اوکراین خطرناک ترین کشور برای خبرنگاران و عکاسان خبری اعلام شده بود. در این مدت هفت خبرنگار و عکاس خبری در این کشور کشته شدند. "آناتولی کلین" عکاس خبری روس بود که در حمله به اتوبوس حامل کادر تصویربرداری روسیه در شمال شهر "دونتسک" کشته شد.
از سوی دیگربنا به گفته ی سایت خبری دوویچه وله، كشورهای تركیه و چین بیشترین میزان خبرنگاران زندانی را به خود اختصاص داده اند. افغانستان هم به عنوان ناامن ترین كشور برای زنان خبرنگار محسوب می شود. 
بررسی ها همچنین نشان می دهد كه مشكل عمده ای كه در این ارتباط وجود دارد، نبود آمار دقیق از خبرنگاران كشته، مفقود شده و زندانی است.
گزارشگران بدون مرز می گوید: از آغازمبارزات انتخاباتی در افغانستان تا کنون بیست مورد تهدید خشونت علیه روزنامه نگاران در ولایات افغانستان از جمله در کابل، هرات و مزارشریف ثبت شده است.
این سازمان به آخرین موارد خشونت و قتل روزنامه نگاران از جمله قتل سردار احمد، خبرنگار خبرگزاری فرانسه در کابل اشاره می کند که روز بیست و یکم ماه مارس ۱۳۹۳ گذشته در جریان یک حمله انتحاری همراه همسر و دو فرزندش کشته شد. (۸)
در پی قتل وی ده ها خبرنگار در جنوب افغانستان با راه اندازی تظاهراتی خواستار تامین امنیت خبرنگاران در ولایت های جنوبی افغانستان شدند.آنان می گویند که خبرنگاران در ولایت های جنوبی کشور امنیت جانی و شغلی ندارند.
نیلس هورنر، خبرنگار سوئدی نیز در خشونت های اخیر در افغانستان جان خود را از دست داد. وی در کابل از پشت با اسلحه مورد حمله دو مرد مسلح قرار گرفت و با شلیک چند گلوله کشته شد. (۹)
در مونته نگرو نیز شاهد حملات مرگبار به روزنامه نگاران هستیم.پس از دستگیر نشدن بانیان حمله های فیزیکی خشونت آمیز به خبرنگاران در مونته نگرو در چند سال گذشته، راشکو کونیویچ وزیر کشور مونته نگرو در جمع خبرنگاران در پودگوریتسا گفت که حمله های خشونت آمیز بر خبرنگاران وجهه سیاسی دولت مونته نگرو و احزاب ائتلاف حاکم در این کشور را به خطر انداخته است.
خبرنگاران با تجمع در مقابل مقر دولت مونته نگرو با چسباندن چسب بر روی دهان خود نارضایتی شان را از وضعیت رسانه های خبری در مونته نگرو نشان دادند. دوشکا پیوویچ نماینده اتحادیه خبرنگاران مونته نگرو در جمع تظاهر کنندگان با اشاره به اینکه در این کشور فضایی بوجود آمده که بانیان حمله های خشونت آمیز به خبرنگاران مجازات نمی شوند، گفت که حکومت اجرایی این کشور مسئول وضعیت کنونی در رسانه های خبری است. (۱۰)
بدون شک اخبار مربوط به خشونت علیه روزنامه نگاران و چگونگی وضعیت آنها در چنین مقاله ای نمیگنجد ولی قتل وحشیانه جیمز فولی یک اقدام خشونت آمیز بود که به تعبیر باراک اوباما تمام دنیا را شوکه کرد. گروهی که از کمترین شرافت بی بهره اند و تنها جنایتکاران و مزدورانی هستند که به نام اسلام آدم میکشند.

پس از جولان موتورسواران نگرانی کمیسیون امنیت ملی عضوگیری داعش در ایران


ماجرای افزایش تحرکات هواداران داعش در شهرهای ایران از جمله مناطق کردنشین بانه و سنندج و همچنین کرمان و رفسنجان، مقامات حکومت ایران را نگران کرده است و با وجود آنکه مسئولان نیروی انتظامی از امنیت کامل مرزها سخن می گویند، روز گذشته اعلام شد تحرکات این گروه اسلامی افراطی در ایران، در دستور کار کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس قرار گرفته است.
تشکیل نشست برای بررسی فعالیت ها و تحرکات داعش در ایران پس از آن صورت گرفت که دو روز قبل، رسانه های خبری از جولان موتورسواران حامی داعش در شهرهای بانه و سنندج خبر دادند.
به نوشته سایت های خبری اسلام هواداران داعش در روزهای اخیر با لباس سیاه و پرچم سیاه در بعضی شهرهای کردنشین به خیابان آمده و شعار مرگ بر دموکرات و مرگ بر سکولار و...سرداده اند. آنها همچنین در شهر بانه با موتور در چند خیابان و در بازار بانه ظاهر شده و و در سنندج نیز این حضور علنی را تکرار کرده اند.
اما علاوه بر شهرهای غربی کشور، در مرکز ایران نیز گزارش هایی مبنی بر تحرکات داعش به گوش می رسد به طوری که حسین آذین نماینده رفسنجان در مجلس، در سخنانی علاوه بر حمله به افغانستانی های مقیم ایران، در نطق میان دستور خود گفت: "با توجه به اینکه حضور افاغنه در بیشتر شهرها ممنوع شده اغلب افغانی‌های غیرمجاز به شهرستان رفسنجان هجوم آورده‌اند و ضمن اشغال بسیاری از فرصت‌های شغلی مشکلات اجتماعی فراوانی از جمله ازدواج‌های غیرقانونی، اشغال تخت‌های درمانی و کلاس‌های آموزشی را در پی داشته است.از آن مهمتر اینها بعضا سرگرم جمع‌آوری کمک برای گروه داعش هستند که این زنگ خطری برای مسئولان است".
این اظهارات در کنار انتشار گزارش های پراکنده از فعالیت هواداران گروه اسلام گرای افراطی داعش موجب شد تا روز گذشته محمدرضا محسنی‌ثانی رئیس کمیته امنیت ملی مجلس در یک گفت و گو اعلام کند: "با وجود آنکه هیچ گونه علامتی در مورد حضور داعش در مرزها و یا داخل کشور نداشته‌ایم، اما تدابیر لازم برای حمله احتمالی داعش به ایران اندیشیده شده است. به حمدالله وضعیت مرزهای ایران امن است. بعید می‌دانم داعش به فکر تجاوز به ایران باشد چرا که هر گونه تجاوزی در این زمینه نه تنها داعش بلکه حامیانش را مورد تهدید جدی ایران قرار خواهد داد. هیچ گونه علامتی در مورد حضور داعش در مرزها و یا داخل کشور نداشته‌ایم".
همزمان اما سید حسین نقوی حسینی، سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس گفته است: "تحولات عراق و تحرکات گروهک تروریستی داعش از دیگر موضوعات مطرح در جلسه امروز کمیسیون بود. مسئولانی از دستگاه‌های امنیتی و نظامی جهت بررسی این موضوع در کمیسیون حضور داشته‌اند و نوع تحرکات این گروهک تروریستی و اقدامات آن‌ها در عراق مورد بررسی قرار گرفت. در این جلسه تاکید شد که این گروه جرات نمی‌کند به سمت ایران بیاید و از سویی سیستم دفاعی و امنیتی کشور تا این اندازه اقتدار دارد که کوچک‌ترین تحرکات را تحت نظر داشته و در نطفه خفه می‌کند. اما به هر حال عملیات این گروه تروریستی و اقدامات آن‌ها باید مورد توجه باشد و دولت عراق و اقلیم کردستان هم باید در این زمینه فعالیت‌هایی را داشته باشد. هم‌چنین در جلسه عصر امروز کمیسیون مطرح شد که آمریکایی‌ها فقط ژست مقابله با داعش را می‌گیرند و به هیچ عنوان قصد مقابله با داعش را ندارند بنابراین آن‌ها دنبال مقابله با گروه تروریستی داعش نیستند و این کشورهای منطقه هستند که باید در این خصوص تدارک لازم را ببینند".
مسئله تحرکات داعش در مناطق کردنشین همچنین با واکنش عثمان احمدی نماینده مهاباد در مجلس مواجه شد.او دیروز به سایت "پیام نو" گفت: "موضوع نفوذ داعش به داخلی ایران مطلقا صحت ندارد و مرزهای کشور ما مانند مرزهای عراق و یا سوریه نیست که گروه های تروریستی بتوانند راحت وارد و یا خارج شوند. دیدگاه مردم مناطق کردنشین نسبت به بحث داعش بسیار منفی است. به هر حال این گروه تروریستی الان مشغول قتل و عام همزبان های کرد ما در کشورهای عراق و سوریه است و قطعا مردم درک می کنند که کرد ایرانی و کرد عراقی برای داعش فرقی ندارد، آنها هر کسی را که احساس کنند با سیاست ها و اعتقاداتشان زاویه دارد را به فجیع ترین شکل می کشند.کردهای ایران نه تنها دل خوشی از داعش ندارند بلکه در صورت لزوم آمادگی مقابله با داعشی ها را هم دارند و این را اعلام می کنند.همین الان از مناطق کردنشین ایران کمک های زیادی برای مقابله و مبارزه با داعش جمع شده است".
گفتنی ست سردار اسماعیل احمدی مقدم هم چندی پیش هر گونه نفوذ داعش را به داخل ایران انکار کرده بود.

معاون اول روحانی وعده داد برنامه آینده؛ پرده برداری از رانت های میلیاردی


سال ۹۱دولت محمود احمدی نژاد قیمت ارز را آزاد کرد؛ اقدامی که به بهانه عدم توانایی تامین ارز برای واردات کالاهای اساسی به دلیل تحریم های بین المللی انجام شد، اما نتیجه آن بزرگترین فساد ارزی و رانت خواری در تاریخ ایران بود.حال با گذشت نزدیک به سه سال از زمان آزادسازی شبانه قیمت ارز، دولت حسن روحانی که هفته گذشته بخشی از فساد جناح راست در بحث بورسیه های تحصیلی را افشاء کرده بود، از زبان معاون اول اش وعده داده که به زودی از رانت های میلیاردی ناشی از ارز مرجع در سال های پایان کار دولت قبل پرده برداری خواهد کرد.
به نوشته خبرگزاری های داخلی، اسحاق جهانگیری گفتهاست: "اختصاص ارز مرجع در مقطعی از زمان میلیاردها تومان رانت را در کشور ایجاد کرده است و به زودی گزارش مفصلی از رانت های اختصاص ارز مرجع اعلام خواهیم کرد".
 او افزوده است: "در گذشته که سه نرخ برای ارز در کشور وجود داشت رانت های میلیاردی در رابطه با اختصاص ارز مرجع به برخی افراد شکل گرفته بود که دولت این فضای رانت خواری را در هم شکست. بر اساس تصمیمات دولت، نوسانات لحظه ای نرخ ارز از بین رفته و هم اکنون ارز به نرخ ۲ هزار و ۴۷۷ تومان عرضه می شود ضمن اینکه بساط اختصاص مرجع نیز برچیده شده است".
سخنان جهانگیری بازتاب وسیعی در رسانه ها داشت و تیتر اصلی شماره دیروز برخی از روزنامه های اصلاح طلب را به خود اختصاص داد.
در همین باره، روزنامه شرق در گزارش مفصلی می نویسد: "زمان زیادی از آن روزها که قیمت ارز، به ساعت تغییر می‌کرد و البته بالا می‌رفت، نمی‌گذرد؛ افزایش تا مرز چهارهزارتومان آن‌هم با رشد ۷۰۰ تا ۸۰۰‌تومانی در یک روز که ارزش زندگی هر ایرانی را فقط در چند ساعت بالا و پایین می‌کرد. بسیاری دولت محمود احمدی‌نژاد را مسبب آن نوسان‌های عجیب‌وغریب، می‌دانستند و از وجود رانت‌های دولتی در بازار ارز خبر می‌دادند. هرچند رییس دولت دهم گوشش به این حرف‌ها بدهکار نبود و تقصیر‌ها را گردن تحریم‌های شورای امنیت می‌انداخت که پیش‌تر قطعنامه‌های آن را «کاغذ پاره» خوانده بود. شاید حالا که معاون‌اول حسن روحانی از ارایه گزارشی، آن هم مفصل از تخلفات ارزی دولت در گذشته خبر داده، همان «موقع» موردنظری باشد که دو سال پیش مسکوت ماند."
در گزاش شرق سخنان غلامرضا کاتب، سخنگوی کمیسیون برنامه‌وبودجه مجلس در بهمن‌ماه سال ۹۱ در گفت‌وگو با روزنامه بهارهم بازخوانی شده که گفته‌بود: "هرچند گزارش خود بانک مرکزی مبنی بر برداشت ۳۲هزارمیلیاردریالی نشان از تخلفات ارزی در دولت است، اما وزارت اطلاعات هم گزارش‌های مفصلی ارایه داده که دولت، ارز را به بازار آزاد برده و فروخته است و این یعنی تخلف ارزی توسط دولت صورت گرفته است.سند تمام تخلفات ارزی دولت وجود دارد. ضمن اینکه خود بانک مرکزی رسما اعلام کرده که دولت از حساب بانک‌ها هزاران میلیارد، برداشت کرده و پس نداده است.موقعش که برسد اسناد تخلفات دولت را ارایه خواهیم داد".
گفتنی ست محمود احمدی‌نژاد در همان زمان و در واکنش به انتشار گزارشی از تخلفات ارزی در دولت اش آنها را "کم‌لطفی برخی" دانسته بود.
این در حالی بود که در همان زمان محمود بهمنی، رئیس وقت بانک مرکزی وجود رانت در بازار ارز را تایید کرده وگفته بود: "عده خاصی از رانت استفاده می‌کنند که ما تماما به دنبال آن هستيم اين فاصله و اين رانت‌ها را حذف کنيم تا به خزانه کشور وارد شود".
سایت انتخاب هم در ابتدای سال ۹۲ در گزارشی اعلام کرد که تنها در سال ۹۱، از محل رانت ارز مرجع برای واردات رقمی بالغ بر ۶۴ هزار میلیارد تومان نصیب افراد خاص شده است.
انتخاب نوشته بود: "سال گذشته (۹۱)با وجود گرانی ارز و به‌صرفه نبودن واردات ۳/۵۳میلیارددلار کالا وارد کشور شد که هر سه نرخ ارز در این میزان واردات نقش داشتند.به‌جز دلار آزاد، دو نرخ دیگر تبعاتی منفی برای کل مردم ایران و تبعات مثبتی برای اقلیت‌های انگشت‌شمار داشتند که از آن با عنوان رانت یاد می‌شود که رقمی حدود 64هزارمیلیاردتومان است".
پیش از انتشار رانت ۶۴ هزار میلیاردی در شهریور ماه سال ۹۱، سایت الف نیز از رانت ۲۶ هزار میلیاردی از محل فروش ارز مرجع خبر داده و نوشته بود: "دولت باید در مورد ۵۳ میلیارد دلار ارز تصمیم بگیرد. نظر دولت فروش ارز به نرخ آزاد است و برخی ها اصرار دارند که ارز باید به قیمت دولتی فروخته شود.تفاوت این دو نرخ در هر دلار ۵۰۰ تومان است. به عبارت دیگر عده ای معتقدند که دولت می بایست ۵۳ میلیارد دلار را به نرخ دولتی و نه آزاد بفروشد. تفاوت این دو نرخ د رجمع می شود حدود ۲۶ هزار و پانصد میلیارد تومان. یعنی حدود ۹ برابر اختلاس ۳ هزار میلیارد تومانی. سوال این است که کسانی که ارز دولتی می گیرند آیا ارزهای خود را در بازار آزاد نقد می کنند؟ یا به همان نرخ دولتی می فروشند؟ پاسخ مشخص است. به نرخ روز می فروشند.سئوال دیگر این است که آیا کسانی که ارز دولتی می گیرند، قیمتهای تمام شده را با احتساب نرخ دولتی محاسبه می کنند یا به نرخ آزاد؟ پاسخ این است که تمام تلاش خود را می کنند تا به نرخ آزاد محاسبه نمایند." 
در ادامه این مطلب آمده بود: "حال با توجه به اینکه بودجه دولت همان کیسه مردم است چرا باید دلار را از کیسه همه مردم در اختیار کسانی قرار داد که به این ارزها دسترسی دارند. آیا مردم اگر ارز دولتی را در اختیار خود داشتند حاضر بودند آنرا به نرخ دولتی و نه آزاد نقد کنند؟ دولت و مجلس که به نمایندگی از مردم برای ثروت کشور و از جمله ارزهای حاصل از فروش نفت خام متعلق به همه مردم تصمیم می گیرند چه حقی دارند که ارز ملت را دکمتر از نرخ آزاد عرضه کنند. چه اتفاقی می افند اگر ارز دولت به نرخ آزاد عرضه گردد؟پاسخ این سوال هم مشخص است. این وجوه یعنی بیش از۲۶ هزار میلیارد تومان در خزانه کشور وارد و دولت و مجلس با هم در مورد چگونگی اختصاص آن تصمیم خواهند گرفت. حال این سوال مطرح می شود که آیا بهتر نیست این بیش از ۲۶ هزار میلیارد تومان به جای اینکه نصیب عده ای که به ارزها دسترسی خواهند یافت شود، صرف امور عمرانی، ایجاد اشتغال مولد و امور درمانی و امثال آن شود. باید جلوی این رانت بزرگ را گرفت. دولت و مجلس حق ندارند با تصمیمات هر چند قانونی اما نسنجیده خود چنین زیانی را به کشور تحمیل کنند".
حال باید در انتظار فرو افتادن پرده هایی بود که جهانگیری وعده داده تا مشخص شود در حوزه ارزی چه میزان غارت صورت گرفته است.

متن و حواشی خاکسپاری سیمین بهبهانی در یک متر و هفتاد صدم از خاک وطن آرمید

چندین سال پیش سروده بود که "هفتاد سال این گله جا، ماندم که از کف نرود / یک متر و هفتاد صدم؛ گورم به خاک وطنم" اما در هشتاد و هفت سالگی وقتی چشم از جهان فروبست، محل قرارگرفتن آن یک متر و هفتاد سانتی‌متر زمین، محل مناقشه شد و حتی حرف از تحریم مراسم تشییع جنازه هم به میان آمد. اما در نهایت چندین هزار نفر از جمله چهره‌های سرشناس هنری و ادبی، صلاح را در آن دیدند که در باشکوه‌تر برگزار شدن مراسم خاکسپاری سیمین بهبانی بکوشند؛ زنی که نخستین شعرش را خطاب به "توده فقیر و پریشان" سرود و در عمر ۷۸ ساله شاعری‌اش تلاش و تاکید داشت تا "شاعر مردمی" باشد.

از جنجال محل آرامگاه تا مراسمی باشکوه
گویا وصیتی شفاهی از "سیمین" به تکرار شنیده شده بود که دوست دارد در امامزاده طاهر کرج دفن شود و حتی نزدیکانش گفتند که قبری هم در آنجا برای خود خریده است اما "متولیان قبرستان" این اجازه را نمی‌دهند. بی‌بی‌سکینه کرج هم به عنوان گزینه جایگزین مطرح بود اما در نهایت تصمیم گرفته شد که مراسم تشییع از روبروی تالار وحدت به مقصد بهشت زهرا باشد، آنجا که به گفته فرزندانش از پیش به عنوان یکی از گزینه‌های آرامگاه درنظر گرفته شده بود.
مراسم دو روز پس از مرگ سیمین بهبهانی، صبح روز جمعه ۳۱ مرداد ماه برگزار شد. از میان مسوولان حاضر در مراسم به علی مرادخانی، معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اشاره شده و مجری مراسم هم سید عباس سجادی، نویسنده و ترانه‌سرایی که مسوولیت‌های متعددی در صدا و سیما، وزارت ارشاد و شهرداری تهران داشته است. اما میهمانان و سخنرانان غیردولتی بیشتر بودند و بیشتر هم به چشم آمدند.
جمعیت حاضر هم آنقدر چشمگیر بود که ابوالحسن تهامی، دوبلور و داماد سیمین بهبهانی، حضور مردم را "شگفت‌انگیز" خواند و از این بابت به نیابت از خانواده بهبهانی سپاسگزاری کرد.
جواد مجابی، یکی از سخنرانان مراسم بود که سیمین بهبهانی را "یکی از شاخص‌های مهم فرهنگی ایران در تاریخ ایران" معرفی کرد و گفت: "شاعری بزرگ می‌شود که هم‌سرنوشت ملتش شود و سیمین بهبهانی هم‌سرنوشت ملتش بود. شاعر از انسان و جهان همواره پرسش‌های بنیادینی را مطرح می‌کند و این همان چیزی است که سیمین از آنها سخن می‌گوید. سیمین بهبهانی در امروز می‌زیست، فردا را می‌دید و از گذشته آگاه بود. او مصلحت‌اندیش نبود و هیچ‌گاه مسایل فردی را مطرح نمی‌کرد. او به مردم کشورش وفادار بود. سیمین در شعرهایش سد شعر محفلی و نخبه‌گرا را شکست و شعرش در بین مردم رفت. او غم انسان امروز را می‌خورد و به تمام مغلوبان سراسر جهان فکر می‌کرد."
محمود دولت‌آبادی هم از پشت تریبون با جمعیت دم گرفت که "درود بر سیمین بهبهانی". او با خواندن غزلی از شاعر درگذشته، درباره‌اش چنین گفت: "عمری با کار و عزت زیست و با کار و عزت خاموش شد، انسانی پیروز بین دو عدم."
محمدرضا شجریان که دولت‌آبادی او را "تاج موسیقی ایران" نامیده بود هم پشت تریبون رفت و از حاضران بابت ایستادنشان بی سایبان در زیر تابش آفتاب عذرخواهی کرد. رییس شورای‌عالی خانه موسیقی همچنین عنوان کرد: "سیمین بهبهانی زنی است که تاریخ‌ساز شد. او به همه جهان به عنوان خانواده می‌نگریست و فکرش صلح و دوستی و صفا برای آن‌ها و پشتوانه فکری‌اش دفاع از حقوق زن و مادری بود. ملتی که بی‌بهره از این زندگی است، مردنی است. به همه شما تسلیت می‌گویم. سیمین همیشه در تاریخ ما زنده است و در ما زندگی می‌کند."
شهرام ناظری، صدیق تعریف و همایون شجریان در این مراسم خواندند که اجرای "دوباره میسازمت وطن" از سوی ناظری با همراهی و همخوانی حاظران مواجه شد. همایون هم "رفت آن سوار کولی" از سیمین بهبهانی را به آواز خواند که مردم با وی همصدایی کردند.
داریوش شایگان، بهمن فرمان‌آرا، جعفر پناهی، نسرین ستوده، ضیاء موحد، فرهاد فخرالدینی، محمد بسته‌نگار، علی دهباشی، شمس لنگرودی، اکبر زنجانپور، علی میرزایی، علی باباچاهی، ، احمد پوری، جمال میرصادقی و تعداد دیگری از اهالی ادب و هنر از جمله حاضران بودند.
انتقاد از شجریان؛ سرود به جای فاتحه
این مراسم هرچند از نظر استقبال مردمی،باشکوه بود اما حواشی هم کم نداشت. آن چه نخستین بار در فضای مجازی طرح شد و همراهی برخی از مدافعان حقوق زن را نیز برانگیخت، عدم حضور یک زن در جمع سخنرانان بود. در مقابل هم برخی این نوع نگاه عنوان شده را افراطی و غیرضروری دانستند. به هر صورت زنان نامدار و شناخته شده هم در آن جمع کم نبودند، از جمله نسرین ستوده و نرگس محمدی که در عکس‌های روزآنلاین از مراسم هم ثبت شده است.
اما سخنان شجریان هم در دمیده شدن به آتش انتقادات بی‌ثمر نبود. او به نقل از استادش، غلامرضا دادبه عنوان کرد که " جهان را مردان می‌سازند ومردان را زنان." این سخن برخی از زنان حاضر در فضای مجازی را خوش نیامد.
از دیگر حواشی این مراسم که به خصوص مورد توجه خبرگزاری‌های مهر و فارس قرار گرفت، کف زدن و شعار دادن حاضران بود و امتناع از سر دادن "لا اله الا الله" یا صلوات فرستادن که در تشییع جنازه‌های مسلمانان مرسوم است. در فیلم اختصاصی روزآنلاین، پروین فهیمی (مادر سهراب اعرابی)، شیما قوشه، نرگس محمدی، اکرم نقابی(مادر سعید زینالی)، نسرین ستوده، نوشین احمدی خراسانی، طلعت تقی نیا و شهناز کریم بیگی(مادر مصطفی کریم بیگی)در حال خواندن "مرغ سحر" دیده می‌شوند.
خبرگزاری مهر همین موضوع را برجسته کرد که "هیچ کس بر پیکر سیمین فاتحه نخواند" و کف زدن و فریاد "درود بر سیمین بهبهانی" را "حرکتی عجیب" توصیف کرد. خبرگزاری فارس هم گزارش داد که " در این مراسم برخی از حاضران هنگام قرائت قرآن، با خواندن سرود و اشعاری در این بخش اختلال ایجاد کردند. در هنگام شروع مراسم نیز بعد از سخنان مجری برنامه عده‌ای با سوت و کف از سخنرانان استقبال می‌کردند که عباس سجادی به عنوان مجری اعلام کرد «امروز روز شهادت امام جعفر صادق(ع) است، ضمن این که در هیج جای جهان در مراسم تشییع و تدفین کسی سوت و کف نمی‌زند» که باز هم صدای سوت و کف بود که بلندتر می‌شد. این رویه بعد از هر سخنرانی تکرار می‌شد. در انتهای برنامه نیز که قرار بود پیکر سیمین بهبهانی روی دوش مردم تشییع شود به جای ذکر لااله‌الا‌الله، اشعاری بی‌ربط با چنین مراسمی سر داده می‌شد."
خبرگزاری تسنیم هم از " رفتارهای نامتناسب با شان یک مجلس عزاداری" خبر داد.
روز بزرگداشت شاعران...
سیمین بهبهانی آخرین باری که امکان یافت تا در یک جمع عمومی در یک سالن بزرگ سخنی بگوید گفته بود که "بزرگداشت شاعران، نویسندگان و هنرمندان این مملکت روزی است که یک نویسنده زندان نباشد، یک شاعر گرفتار نباشد، یک دانشجو زندان نباشد، روزنامه‌نگار ما آزاد باشد، قلم‌های ما آزاد باشد، فقر و بدبختی و نکبت و خفقان از اینجا رخت بربسته باشد". به این آرزو نرسید اما نشان داد که می‌شود نمادِ شاعر و الگوی شاعری شد، آن هم در سرزمینی که تریبون‌های رسمی سانسورش می‌کنند.
عکس
*عکس‌ها از بامداد داودی، اختصاصی روزآنلاین


برخورد تند و فحاشانه فرمانداری سنندج با نمایندگان کارگران خباز

 بیش از ۸۰ کارگر نانوا در سنندج با امضای طوماری نسبت به برخورد تند، فحاشانه و غیر مسئولانه معاون امور اجتماعی و عمرانی فرمانداری این شهرستان با نمایندگان کارگران انتقاد کرده‌اند.
به گزارش هرانا به نقل از ایلنا، این کارگران در طومارشان شرح داده‌اند نمایندگان کارگران خبازی‌های سنندج و حومه چندی پیش برای پیگیری مشکل دستمزد کارگران خباز که چند سال است افزایش پیدا نکرده به فرمانداری این شهر مراجعه کردند.
در این دیدار، نمایندگان کارگران با حضور در دفتر معاون امور اجتماعی و عمرانی فرمانداری با نامه‌ای مبنی بر افزایش نسبی دستمزد کارگران که توسط اتحادیه کارفرمایان خباز پیشنهاد شده بود، مواجه شدند اما با دیدن مبلغ قید شده در نامه گفتند این دستمزد‌ها غیر قانونی است و آن را قبول نکردند.
بنا به همین گزارش سپس نمایندگان کارگران با برخورد تند، فحاشانه و غیر مسئولانه معاون اجتماعی فرماندار و مسول دفتر او مواجه شده و این دو نفر با الفاظ رکیک، تهدید و ارعاب به نمایندگان کارگران اهانت کرده و آنان را با بی‌احترامی از دفتر معاونت اجتماعی بیرون کردند.
کارگران نانوای سنندج در ادامه پرسیده‌اند آیا شأن و حرمت کارگر خبازی که در سخت‌ترین شرایط و با تحمل تمامی مشکلات و معضلاتی که روزانه با آن دست به گریبان است تا نان سفره‌های مردم به خصوص مسئولان دولتی را تامین کند، اینقدر بی‌ارزش است که چنین افرادی با ‌‌‌نهایت بی‌احترامی به نمایندگان قانونی ما اهانت کنند؟
نویسندگان این طومار در پایان ضمن حمایت از «رئوف خداکرمی» و «یدالله صمدی» از نمایندگان قانونی کارگران خباز سنندج و حومه گفته‌اند اهانت به نمایندگان کارگری اهانت به کل کارگران شاغل در صنف خبازی است.

اعمال خشونت بر کودکان کار برای راندن از چادرهایشان

شنبه صبح گروهی از ماموران که هویتشان تا کنون مشخص نشده است با حمله به چادرهای محل زندگی جمعی از کودکان کار اهل سیستان و بلوچستان و خانواده‌هایشان که عمدتا زباله‌گرد و نوازنده دوره‌گرد هستند، ضمن آتش‌زدن چادر‌ها و انتقال وسایل زندگی آنان به مکانی نامعلوم، تلاش کردند این خانواده‌ها را از تپه‌های شنی معادن شهر قدس (قلعه حسن‌خان) دور کنند.
به گزارش هرانا «زهره صیادی» فعال اجتماعی و عضو کانون فرهنگی-حمایتی کودکان کار (کوشا) که خود در صحنه حضور داشته است با ارسال نامه‌ای به ایلنا به تشریح شیوه خاص زندگی این انسان‌ها پرداخته و سپس رویداد دیروز را توصیف کرده است.
در بخشهایی از نامه چنین آمده:
گروهی دوستان بلوچ و زابلی ما؛ بنا به شیوهٔ خاصی از زندگی بومی که در میان ِ غیر سیستان و بلوچستانی‌ها خیلی شناخته شده نیست و گروهی دیگر از دوستان سیستان و بلوچستانی که پیامد ِ نداشتن شناسنامه؛ مجال اجاره و رهن و خرید خانه را ندارند و در دور ِ باطلی از به دست آوردن و از دست دادن همه چیزشان در لحظه‌ها به سر می‌برند و گروهی هموطن از هر قبیله و نژادی که مبتلا به رنج ِ اعتیادند، در زمین‌های حاشیهٔ تهران، لابه لای تپه‌های شن معادن شهر قدس؛ صمیمیت و ساده گی زیستنشان را پنهان ساخته‌اند…. در زمستان ِ سال ِ ۱۳۹۰ گروه بزرگی از این دوستان دستگیر شدند و هر چه بر اعلام ِ ایرانی بودنشان کوشیدند با بی‌توجهی از سوی ِ مامورین و مسولین تا اردوگاه زاهدان پیش رفتند. گروه کودکان کار و خیابان کوشا که پیگیر مسلهٔ شناسنامه ِ بچه‌های ِ این دوستان است، در اردوگاه ِ زاهدان حاضر شد و دلایل و اسنادش را ارایه نمود و در ‌‌‌نهایت همه چیز به سوی ِ اثبات راستی ِ ادعای ِ دوستان ِ ما شد و رهایی و ماندن در وطن شادمانی‌ها آفرید.
پس از این ماجرا دوباره خانواده‌ها را در قالب گروهی بزرگ دستگیر کردند و تا اردوگاه ورامین پیش بردند؛ کانون کوشا در اردوگاه ورامین حاضر شد و داستان را بازگفت؛ خوشبختانه اردوگاه ورامین دلایل را مستدل دید و بچه‌ها را به زاهدان نفرستاد و رهایی و بازگشت به زندگی ِ سادهٔ حوالی معادن ِ شن…..
پس از تکرار این ماجرا‌ها کانون کوشا به گفتگو با مقام‌ها و مسولین محلی «شهر قدس» پرداخت و همهٔ آن‌ها اذعان نمودند آگاهی از هویت ایرانی خانواده‌ها را….. و اطمینان دادند که این ماجرا‌ها دیگر روی نخواهد داد!
متاخر‌ترین واقعهٔ این چنینی، فاجعه‌ای تمام عیار است که هر کس به شانهٔ دیگری می‌اندازد. شهرداری می‌گوید؛ بخشداری! بخشداری می‌گوید؛ دهیاری! دهیاری می‌گوید؛ فرمانداری! فرمانداری می‌گوید: [...]!….. دیروز شنبه، زنان و کودکان و مردان ِ این محلهٔ غریب را پای برهنه و با کتک و تهدید [...]؛ دستبند زده‌اند و به اردوگاه ورامین سپرده‌اند. لوازم زندگی و پول‌هایشان را بار کرده‌اند و خانه‌هایشان را تمام و کمال آتش زده‌اند و با بولدوزر؛ زندگیشان را در خاکروبه‌ای جای داده‌اند.
بنا به اسناد و مدارکی که در گذشته به اردوگاه ورامین ارایه کرده بودیم در بدو ورود خانواده‌ها، ایرانی بودنشان تشخیص داده می‌شوند و همه‌گی آزاد می‌شوند.
قصه اما ادامه دارد. لوازم زندگی بچه‌ها و خوراکشان، برنج و روغن و چای و قندشان! ساز و ابزار موسقیشان! رختخوابشان! غیب شده است. [...]